یادداشتهای امید حبیبی نیا روزنامه نگار و پژوهشگر ارتباطات آينه های روبرو
آينه های روبرو
چهارشنبه، 17 دى، 1382
مصاحبه با راديو بی بی سی در باره ماهواره ها

مصاحبه امید حبیبی نیا با بخش فارسی BBC در باره برنامه پرتاب ماهواره توسط وزارت دفاع جمهوری اسلامی

ماهواره  برای صلح و توسعه و نه جنگ افروزی!

 

علی شمخانی وزیر دفاع جمهوری اسلامی در دومین کنگره هوافضا در روز دوشنبه پانزدهم دی ماه۸۲ اعلام کرد که وزارت دفاع جمهوری اسلامی تا یک سال و نیم آینده یک ماهوراه مستقل با استفاده از فن آوريهای داخلیِ در مدار زمین قرار خواهد داد ، مهتاش شیبانی از بخش فارسی بی بی سی امروز (شانزدهم دی ماه ) مصاحبه ای با امید حبیبی نیا پژوهشگر ارتباطات  در این باره انجام داده است که خلاصه ای از آن به همراه ضمائم مرتبط با اطلاعات پیش زمینه را می خوانید.

مهتا شیبانی: اصولا چه اطلاعاتی در باره این طرح وجود دارد؟

امید حبیبی نیا:این طرحی که شمخانی دیروز اعلام کرد می تواند در ادامه برنامه آزمایشات موشکی وزارت دفاع جمهوری اسلامی که گفته می شود با استفاده از تکنولوژی کره شمالی صور ت می گیرد باشد اما ما تا به حال در باره برنامه پرتاب یک ماهواره با استفاده از این سیستم رانشی توسط  وزارت دفاع جمهوری اسلامی خبری نشنیده بودیم و ممکن است این ماهواره یک  ماهواره  آزمایشی مقدماتی نظامی باشد برای بهره برداریهای اطلاعاتی.

م.ش: آیا ایران قبلا تلاشی در این زمینه کرده بود؟

ا.ح : بله ، پروژه ماهواره مستقل زهره از حدود دوازده سال پیش مطرح بود و در سالهای اخیر هر سال پرتاب آن به فضا به تعویق افتاد و اکنون حدود سه سال است که اصولا ادامه کار آن متوقف شده است در حالی که برای زمینه یابی و طرح و بررسی و همچنین قراردادهای منعقده هزینه بسیار زیادی صرف شده است.این ماهواره قرار بود از پایگاهی در قزاقستان توسط روسها با استفاده از سیستم رانشی موشکهای سایوز به فضا پرتاب شود و  بخش هایی از  مراحل ساخت و  آماده سازی آن نیز توسط یک کنسرسیوم بین المللی انجام شده بود.

چند ماه پیش یوری کوپتف مدیر پروژه های ماهواره ای روسیه از دولت جمهوری اسلامی تقاضا کرده بود که ادامه کار پروژه را پیگیری کنند که این تقاضا مسکوت ماند.

احتمالا به دلیل تنگناهای اقتصادی با وجود صرف هزینه های بسیاری که تا کنون داشته ،پروژه ماهواره زهره متوقف مانده است.

م.ش: بطور کلی پرتاب ماهواره به فضا برای ایران چه فوایدی می تواند داشته باشد؟

ا.ح : بدیهی ست که ماهواره های مستقل ارتباطی و تجاری می توانند ایران و کشورهای جهان سوم را از هزینه ها و انحصارات تراست های عظیم مخابراتی و ارتباطی رهایی بخشند.زیرا این ماهواره ها هزینه انتقال اطلاعات ، کانالهای رادیو و تلویزیونی و ارتباطات و مخابرات را پایین می آورند و این کشورها از اجاره سالیانه ماهواره رهایی می یابند و از طرف دیگر خودشان می توانند به عنوان عرضه کننده خدمات ماهواره ای در سطح محدود وارد رقابتی اولیه بشوند البته صرفنظر از مسائلی چون انحصارات و کیفیت و  برد و محدوده انتقال اطلاعات. بنابراین از نظر دستیابی به خودکفایی و استقلال نسبی کار در زمینه پروژه های مستقل ماهواره ای برای این کشورها بسیار مهم و حیاتی تلقی می شود.

م.ش: به تمایل کشورهای منطقه و جهان سوم به پرتاب ماهواره به فضا اشاره کردید، آیا پیش از این هم سابقه داشته که این کشورها ماهواره به فضا پرتاب کنند؟

ا.ح: بله در واقع می توان گفت که بخشی از کشورهای جهان سوم و منطقه یا  ماهواره مستقل  در مدار زمین مستقر کرده اند یا این برنامه را در آینده نزدیک دارند. مثلا نیجریه در سپتامبرگذشته یک ماهواره مقدماتی مخابراتی را به فضا پرتاب کرد. دیگر کشورها مثل پاکستان ، هند ، امارات متحده ، قزاقستان و چند کشور دیگر نیز ماهواره مستقل دارند و کشورهای دیگر منطقه نیز به زودی ماهواره های مستقل خود را بالای منطقه خود مستقر می کنند . از جمله اسرائیل هفته پیش دومین ماهواره مخابراتی خود را به فضا پرتاب کرد.

از نظر در مدار قرار دادن  تکنولوژی ساخت ماهواره و نیز هزینه های آن در سالهای اخیر پیشرفتهایی زیادی صورت گرفته است و دسترسی کشورهای مختلف و عقب نگاه داشته شده به این تکنولوژی بیشتر شده است و به نسبت هزینه هایی که می پردازند تا از تراستهای عظیم جهانی برای انتقال مخابرات و رسانه های الکترونیکی خود استفاده کنند روز به روز این روند برای ساخت و ارسال ماهواره های  نسل سوم ارتباطی اقتصادی تر می شود.

ضمائم:

یک : شیوه کار یک ماهواره نظامی

دو: هزینه تولید و پرتاب ماهواره به فضا که تا ده سال پیش بسیار زیاد ارزیابی می شد آن چنان پایین آمده است که پروژه یک پدر و دختر برای در جو قرار دادن یک ماهواره نورانی که پیام صلح را به جهانیان انتقال دهد با بودجه حدود هفده میلیون دلار در حال اجرا ست . برای اطلاعات بیشتر از پروژه  بین المللی ستاره صلح به این منبع مراجعه کنید.

http://www.thepeacestar.org/

 




پنجشنبه، 22 آبان، 1382
به ياری احمد باطبی بشتابيم!

سايت رسمی کميته پيگيری احمد باطبی افتتاح شد.

از ديروز وبلاگی را برای ستاد خبری پيگيری احمد باطبی  راه اندازی کرده ايم:

کميته پيگيری وضعيت احمد باطبی

و توماری برای اعلام حمايت از باطبی

خبر های جديد را در اينجا می توانيد بخوانيد:

خبر های جديد

احمد باطبی را نجات دهیم ، زندگی را امید را نجات دهیم!ساعت ۳ بامداد:

صدا:

مصاحبه راديو پژواک با پدر احمد باطبی در باره ناپديد شدن وی

( از دقيقه ۲.۳۵)

ساعت ۵ بامداد:

بر اساس خبری که به دستمان رسيده است احمد باطبی پيش از جدا شدن از همراه خود در نزديکی دانشگاه تهران به يک تماس تلفنی پاسخ گفته است اما تماس گيرنده يک ساعت بعد موفق به تماس با وی نشده است، تماس گيرندگان موبايل وی از همان شب پيغامی می شنيدند که حاکی از خاموش بودن موبايل بود.

ساعت ۷ بامداد:

گفته می شود پدر و برادر احمد با طبی امروز برای پيگيری وضعيت وی به دادستانی خواهند رفت.

 لينک سايتهای خبری که اخبار ستاد خبری را منعکس کرده اند:

اخبار سياهکل ، پيک ايران ، روشنگری

از گويا نيوز  و ساير سايتها ...هنوز خبری نيست!

ساعت ۱۳:

دانشجويان دانشگاه تهران به ما خبر دادند ، عکس های احمد باطبی در کوی دانشگاه نصب شده است و برخی از دانشجويان قصد دارند به مناسبت ناپديد يا ربوده شدن وی امشب تريبون آزادی درکوی دانشگاه تهران بر پا کنند.

ساعت ۱۳.۳۰:

خبرگزاری ايسنا ، مطبوعات وسايتهای خبر رسانی داخل کشوری در باره احمد باطبی سکوت کرده اند وهيچ خبری در اين زمينه تا کنون مخابره نکرده اند.

 ساعت۱۴:

 Ahmad Batebi was convicted of endangering national security when he was photographed
holding up the bloody shirt of an injured friend during violent student ...

 Los Angeles Times

ساعت ۱۴.۳۰:

خبرنامه اميرکبير خبر تشکيل ستاد خبری را منتشر کرده است.

 ساعت ۱۸:

بر اساس خبری که به دست ما رسيده است پدر احمد باطبی در ملاقات با دادستان مرتضوی تاييد کرده است که وی دستگير شده است.

خبر های تکميلی به زودی منتشر خواهد شد.

 ساعت ۱۹:

روز نامه جوان وابسته به سپاه ادعا کرد باطبی به خارج از کشور گريخته است ، ناظران اين ادعا را مقدمه ای برای اغتشاش فضا ارزيابی کرده اند:

روشنگری:

به نوشته "جوان" در حالى كه روز گذشته برخى مطبوعات از ناپديد شدن احمد باطبى ـ دانشجوى زندانى كه در جريان آشوب‌هاى 18 تير ماه سال 78 به حبس ابد محكوم شده بود و به تازگى به مرخصى آمده بود ـ خبر دادند، يك عضو فراكسيون دانشجويى مجلس از گريختن وى به خارج از كشور خبر داد.
وى اعلام کرد، آنها برای اينكه موضوع فوق بيخ پيدا نكند، چندان به آن نپرداخته‌اند.

 ساعت ۲۲:

سايتهای بولتن و جنگ خبر ، اطلاعيه های ستاد خبری را منتشر کرده اند ، سپاس!

احمد باطبی نماد مقاومت یک نسل در برابر غداره بندان جمهوری اسلامی ست!

       اخبار  جمعه      

سا عت ۲ بامداد:

بر اساس خبری که هم اکنون به دستمان رسيد صبح امروز ماموران

دادستانی به منزل نامزد احمد باطبی خانم نصيری يورش برده اند و

از وی بازجويی کرده اند.

 

خبر های تاييد نشده حاکی از بازداشت  خانم نصيری است، از

کسانی که اطلاع موثقی در اين زمينه دارند خواهشمند است به ما

اطلاع دهند.

فر اخوان به هنر مندان ، روز نامه نگاران

 

و روشنفکران برای حمايت از باطبی

فراخوان به امضای بيانيه

احمد باطبی سمبل مقاومت نسل جوانفرا خوان امضای بیانیه روزنامه

 

نگاران ، روشنفکران و هنرمندان

 

 

در مورد ناپدید شدن احمد باطبی:

 

برای امضای این بیانیه لطفا تا پایان روز بیست و دوم آبان

 

ماه (سیزدهم نوامبر) با امید حبیبی نیا ( omid_habibi_nia@hotmail.com

 

 

) و یا ای میل ستاد خبری پیگیری وضعیت احمد باطبی ( freeirancom@yahoo.com ) تماس حاصل نمایید.

 

 

خطر جدی احمد باطبی دانشجویی که سمبل مبارزه با دیکتاتوری در ایران است  را تهدید می کند!

 

احمد باطبی دانشجویی که در جریان خیزش دانشجویان و مردم در تیر ماه هفتاد و هشت  (جولای 1999) چاپ عکسش بر روی جلد مجله اکونومیست سبب شد تا به شهرتی جهانی دست یابد ، مدت کوتاهی پس از آزادی موقت از زندان ربوده شده است و بیم آن می رود تا خطر جدی وی را تهدید کند.

بنا به گزارشهای رسیده ازتهران ، باطبی که چند روز پیش برای یک مرخصی کوتاه  برای معالجه از زندان مخوف اوین به مرخصی آمده بود پس از دیدار با آمبئی لیگابو گزارشگر ویژه آزادی بیان در ایران و شرح شکنجه ها و مصائبی که بر وی و سایر همبندانش رفته است ربوده شده و اکنون  چهار روز است که از وی خبری در دست نیست.

احمد باطبی به دنبال خیزش دانشجویان و مردم در سال هفتاد و هشت که رژیم جمهوری اسلامی را در آستانه سرنگونی قرار داد ، دستگیر و به اعدام محکوم شد ، اعتراضات گسترده در ایران و جهان سبب شد تا در دو مرحله حکم او تخفیف بیابد اما وی تحت شکنجه ها ی شدید قرار گرفت .با این حال  او از هر فرصتی برای تشویق سایر دانشجویان به مقاومت استفاده کرده است ، تصویر وی و نام وی هم اکنون به سمبل مبارزه دانشجویان و جوانان علیه دیکتاتوری اسلامی بدل شده است.

از انجا که باندهای ترور جمهوری اسلامی سوابق خطرناکی در ربودن ، شکنجه و قتل های فجیع مخالفان داشته اند ، ناپدید شدن احمد باطبی بسیاری از فعالان سیاسی را نگران کرده است.

 این امر اقدام فوری همگانی  برای نجات  احمد باطبی دانشجوی معترض ایرانی را می طلبد.

بصیر نصیبی ( سینماگر)، نیلو فر بیضایی ( کارگردان تئاتر و روزنامه نگار) ،امید حبیبی نیا ( روزنامه نگار و پژوهشگر ارتباطات ) درنا کوزه گر( روزنامه نگار و فعال حقوق بشر) ، نیکی اخوان(  روزنامه نگار وفعال دانشجویی)  ...

 

جمع بندی دوازده ساعت اول تشکيل کميته پيگيری

Islamic R.is responsibel for Ahmad Batebi با آنکه بيش از دوازده ساعت از آغاز به کار کميته پيگيری وضعيت احمد باطبی نگذشته است اما در اين مدت دهها پيام و ای ميل دريافت کرده ايم ، جمع بندی نظرات  و نيازهای حاصل را در موارد زير آورده ايم:

۱- کميته برای تداوم کار خود نياز فوری به مواد تبليغی نظير لوگو ، بنر ، فلش و ساير موارد دارد ، از دوستانی که در اين زمينه مايل به کمک هستند خواهشمند است با ما تماس بگيرند.

۲- به منظور جلب افکار عمومی در جهان خبر های سايت را ترجمه و برای رسانه ها و سازمانهای ذيربط جهانی  بفرستيم.

۳- توماری برای جلب مشارکت همگانی خطاب به دبير کميسيون حقوق بشر و نيز گزارشگر ويژه آزادی بيان تا فردا تهيه و اعلام خواهد شد، زحمت اين کار را همراه گرانقدرمان نيکی اخوان خواهد کشيد.

۴- به منظور جلوگيری از خرابکاری فعلا خبرها ، ترجمه ها و مطالب و طرح ها  رابه ای ميل کميته و ستاد خبری freeirancom@yahoo.com  بفرستيد تا بلافاصله روی سايت قرار گيرد.

۵- به همين دليل ذکر شده از دوستانی که فرصت کافی دارند خواهشمند است يک نسخه بديل از مطالب اين وبلاگ را در بلاگ اسکای يا هر جای ديگری تهيه کنند تا در صورت خرابکاری يا احتمالا مسدود شدن مطالب سايت از بين نرود ، بديهی ست که مطالب آن وبلاگ بديل نيز ، بايد همزمان به روز شود.

۶-کليه همراهانی که با ای ميل و يا پيام با ما در ارتباط بوده اند عضو کميته محسوب شده و نظرات راهبردی آنها در برنامه ريزيهای آتی مد نظر قرار می گيرد، از همين رو به منظور ارتباط مداوم و مستقيم به ويژه در مورد انتقال اخبار فوری بهتر است تا از طريق ياهو مسنجر با ما در ارتباط باشيد، شما می توانيد ای  دی ما را به مسنجر خود Add کنيد.

۷- کميته و ستاد خبری از سايتهای خبری که در انتشار اخبار و بيانيه ها ما را ياری دادند سپاسگزاری می کند.

با ايمان به پيروزی راهمان

کميته پيگيری وضعيت احمد باطبی

سپيده دم بيست و دوم آبان ماه

آخرين خبر:

واكنش مطبوعات و سايتهاي اينترنتي به ناپديد شدن احمد باطبي، دانشجوي زنداني كه در حوادث تيرماه سال 78 دستگير، زنداني و به اعدام محكوم شد، متفاوت است. سايت اينترنتي بازتاب، نزديك به محسن رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظامي، به نقل از روزنامه جوان خبر از گريختن احمد باطبي به خارج از كشور داده است. در حالي كه بستگان آقاي باطبي ساعاتي پيش اطلاع داده اند وي در تماسي تلفني با منزلشان گفته است توسط نيروهاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي دستگير شده است.

فرين عاصمي (راديو فردا): يك از بستگان احمد باطبي به راديو فردا گفت كه امروز بعد از ظهر احمد به منزلشان تلفن كرده و سلامت خود را اطلاع داده است. وي در گفتگو با خانواده اش به آنان گفته است كه دستگير شده است ولي از محل بازداشت خود خبري ندارد. به گفته بستگان احمد باطبي، يكي از ماموران وزارت اطلاعات نيز با خانواده احمد باطبي صحبت كرده و گفته است كه براي انجام گرفتن پاره اي تحقيقات باطبي را بازداشت كرده اند و تا چند روز ديگر او را به اوين منتقل كرده اند.

همچنين نزديكان آقاي باطبي صبح امروز از دستگيرشدن نامزدش خانم نصيري خبر دادند كه ماموران نيروي انتظامي به طور ناگهاني وارد خانه آنان شده و او را با خود برده اند. اما روزنامه جوان وابسته به جناح محافظه كار با انتشار خبر ناپديد شدن احمد باطبي نوشت: يك عضو فراكسيون دانشجويي مجلس از گريختن وي به خارج از كشور خبر داده است. روزنامه جوان در ادامه نوشت: نمايندگان براي اينكه موضوع بيخ پيدا نكند، چندان به آن نپرداخته اند.

اين در حالي است كه محمد باقر باطبي، پدر احمد باطبي، دو روز پيش با راديو فردا گفت كه از ساعاتي پس از ديدار با گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل، از سرنوشت و وضعيت فرزندش خبري ندارد. روز دوشنبه گذشته پايان مرخصي بيست روزه احمد باطبي بود. محمد باقر باطبي مي گويد: اگر جواب روشني از وضعيت روشن پسرش و اطمينان از تامين جاني خانواده اش نگيرد، دست به دامان سازمانهاي بين المللي حقوق بشري خواهد شد. همچنين گروهي از پيگيران حقوق بشر در ايران براي پيگيري وضعيت احمد باطبي وبلاگي را راه اندازي كرده اند تا ستاد خبري پيگيري اخبار احمد باطبي باشد. بسياري از روزنامه نگاران، روشنفكران و هنرمندان نيز با انتشار اطلاعيه اي درباره ناپديد شدن احمد باطبي به اين مساله اعتراض كرده و خواستار روشن شدن وضعيت وي شده اند.

به رغم اين اخبار ضد و نقيض، سرنوشت احمد باطبي هنوز مشخص نيست. احمد باطبي دانشجويي است كه در حوادث 18 تيرماه سال 78 به دليل شركت در اعتراضات دانشجويي و در دست داشتن پيراهن خونين يكي از دانشجويان مجروح به زندان محكوم شد و تحت شكنجه هاي روحي و جسمي قرار گرفت. وي كه به هنگام دستگيري 22 سال داشت، از 5 سال پيش در زندان اوين زنداني بود و دچار مشكلات تنفسي، آسم و سرفه هاي مزمن شده است.

حكم احمد باطبي كه به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به اعدام محكوم شد، پس از بحثها و رايزنيهاي فراوان به 15سال حبس تقليل يافت. وي در زندان درحال تحصيل در رشته علوم اجتماعي دانشگاه پيام نور بود و به دليل پاره اي مشكلات تحصيلي و جسمي به مرخصي آمده بود. مرخصي وي ابتدا پنج روز بود كه به بيست روز افزايش يافت و يك روز قبل از پايان مرخصيش ناپديد شد.

 


يكشنبه، 11 آبان، 1382
گفتمان شناسی پيام های تبريک به شيرين عبادی

جمعه 16 آبان 1382
تحليل گفتمان پيام های تبريک به شيرين عبادی به مناسبت جايزه صلح نوبل

 آزمون سرنوشت ساز

اميد حبيبي نيا

روش تحقيق ما مبتنی بر تحليل سيزده پيام تبريک شخصيت ها و احزاب در تبعيد و درون حکومتی يا شبه مجاز در جمهوری اسلامی است. در اين تحقيق تمرکز اصلی بيشتر بر محتوا و مضمون سياسی پيام به جای ساز و کار متن بوده است. اين پيام ها از ميان جريانات مختلف سياسی در طيف راست، ميانه رو و چپ ميانه رو بوده است.

 

تحلیل گفتمان ( Discourse Analysis )یکی از روش های تحقیق و تحلیل متداول در مطالعات رسانه ای، زبان شناختی کاربردی و علوم سیاسی است که با تحلیل انتقادی ساختار و سازه های زبان و محتوای آشکار و پنهان پیام، مضامین اصلی و فرعی متن را برملا می سازد و به علاوه با بررسی های روندمدار امکان درک شیوه های ارتباطی و تفکری پیام دهنده را نیز مشخص می سازد.
از همین رو تحلیل گفتمان در دهه های اخیر برای بررسی های علمی و روشمند سخنان سیاستمداران و سیاست پیشگان بسیار کاربرد یافته است.
روث وداک در توصیف از این روش در کتاب مشهور خود زبان، قدرت و ایدئولوژی آن را یک رویکرد بین رشته ای برای تحلیل انتقادی منش زبانی سخنگویان و سخنرانان در ارتباط با مضامین اجتماعی خوانده است.۱
به عبارت صریح تر تحلیل گفتمان، زبان سیاسی سخنگویان را با معیارهایی عینی برای شناخت پایگاه و مواضع آنان در رابطه با قدرت و مسائل اجتماعی ارزیابی می کند.
در این تحلیل نیز، ما از همین روش برای ارزیابی پیام های تبریک به شیرین عبادی استفاده کرده ایم. روش تحقیق ما مبتنی بر تحلیل سیزده پیام تبریک شخصیت ها و احزاب در تبعید و درون حکومتی یا شبه مجاز در جمهوری اسلامی است. در این تحقیق تمرکز اصلی بیشتر بر محتوا و مضمون سیاسی پیام به جای ساز و کار متن بوده است. این پیام ها از میان جریانات مختلف سیاسی در طیف راست، میانه رو و چپ میانه رو بوده است.۲
اما به دلیل طولانی بودن و تخصصی بودن متن تحلیل ها، جداول و آمارها، تنها به ذکر خلاصه ای از نتایج این تحقیق می پردازیم.

الف- پیام های تبریک
با اعلام اعطای جایزه صلح نوبل امسال به خانم شیرین عبادی تعداد بسیاری پیام های تبریک از سوی احزاب، کانون ها و مجامع ایرانی و نیز شخصیت های سیاسی و فرهنگی برای ایشان ارسال شد.
با بررسی کلی این پیام ها می توان آن ها را در سه دسته کلی جای داد:
-پیام های سازمان ها و احزاب حکومتی
-پیام های سازمان ها و تشکل های غیر دولتی، مستقل و تخصصی
-پیام های نیروها و جریانات اپوزیسیون
در این میان سه موضع گیری در این پیام ها قابل تشخیص بود:
- حمایت کامل
- حمایت مشروط
- موضع نسبتا انتقادی اما مثبت
جدول زیر میزان بستگی هر سه جریان را به مواضع سه گانه فوق نشان می دهد.

j1.gif

چنانچه از جدول بالا نیز می توان دریافت موضع گیری های سازمان ها و تشکل های مستقل، تخصصی و NGO ها در داخل و خارج از کشور که به ارسال پیام تبریک پرداخته بودند، نسبت به دریافت جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی بیشتر به سمت مثبت گرایی گرایش داشته است.
اما این ارزیابی تنها بر اساس پیام های تبریک جریانات و شخصیت های سیاسی و به قصد گفتمان شناسی این پیام ها صورت گرفته است؛ از این رو خود به خود می توان گفت که بسیاری از این پیام ها دارای مضامین حمایت، قدر دانی و پشتیبانی هستند.
در این ارزیابی، ما پیام های انتقادی احزاب، شخصیت ها و نهادهای مختلفی که مواضعی منفی نسبت به این جریان داشتند را مورد بررسی قرار ندادیم؛ زیرا هدف اصلی شناخت مفاهیم و ساز وکارهای آشکار و نهان پیام های حمایت بود.
با دسته بندی پیام ها و جریانات سیاسی بر اساس سه نوع موضع گیری، پیام های تبریک سیزده شخصیت و جریان اصلی به عنوان طیف های مختلف حامیان برای تحلیل گفتمانی انتخاب شد؛ که عبارتند از پیام های :
جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت )
رضا پهلوی، علی کشتگر، سربداران (حزب کمونیست ایران مارکسیست لنینیست مائوئیست )، نهضت آزادی ایران، فرح دیبا ( پهلوی )، راه کارگر، حزب دمکرات کردستان ایران، کمیته اتحاد عمل برای دمکراسی (راه کارگر، اتحاد فدائیان خلق، حزب دمکرات کردستان)، جبهه ملی ایران، ابوالحسن بنی صدر و اتحاد برای آزادی.

ب- توصیف از عبادی
اولین گام برای شناخت محتوای پیام جریان سیاسی مورد بررسی، موضع گیری و تصویر سازی (Image Making) آن از خانم شیرین عبادی است. از همین رو ما بطور خلاصه تصویر سازی های جریانات سیزده گانه را در جدول دوم با مفاهیم کلیدی به کار رفته در متن پیام ها آورده ایم:

j2.gif

همان گونه که قابل تشخیص است خنثی ترین تعریف از شیرین عبادی
را سربداران ارائه داده است و ستایش آمیزترین تعریف از وی را سازمان اکثریت در پیام تبریک خود منتشر کرده است.
تاکید مشترک تمام جریانات سیاسی ( به جز سربداران ) بر روی ایرانی بودن و وجوه ناسیونالیستی موضوع نیز قابل اشاره است؛ ضمن آن که جریانات ملی مذهبی و درون حکومتی، آن را با تعابیر اسلامی نیز در هم آمیخته اند. اما تعابیر ناسیونالیستی اکثریت در این زمینه از جریانات ملی و سلطنت طلب نیز بیشتر است.

ج- توصیف از نوبل و اهمیت آن
تحلیل مفاهیم و واژگان به کار رفته در محتوای پیام های تبریک، نشان دهنده آن است که اعطای جایزه صلح نوبل برای جریان های سیاسی مورد بررسی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است.
این اهمیت بطور خلاصه در چند شاخص زیر مورد تاکید قرار گرفته است :
- پیروزی در خشان
-تصدیق مبارزات مردم و اسلام به عنوان حامی آزادی
-افتخار بزرگ برای ایرانیان
-پر اهمیت ترین جوایز قرن
-پیروزی غرور آفرین
جمله پردازی و توصیفات فوق العاده از سوژه، بیش از همه در اعلامیه هیئت اجرایی سازمان اکثریت به چشم می خورد.
در این پیام ها، نیروهای ملی گرا و سلطنت طلب به وجوه ناسیونالیستی موضوع و نیروهای ملی و مذهبی بر وجوه ناسیونالیستی و سازگاری اسلام با حقوق بشر تاکید کرده اند. نیروهای چپ میانه نیز بر اهمیت جایزه در پیشبرد مبارزه برای دمکراسی در ایران صحه گذاشته اند.

د -توصیف از نقش آتی عبادی و انتظار از او
جریانات سیاسی موافق با عبادی، هر یک در پس پیام ها و اعلام مواضع خود انتظاراتی را نیز در برابر این رویداد مطرح کرده اند. جمع بندی یافته ها نشان می دهد که جریانات ملی و میانه رو و درون حکومتی بیشتر تمایل داشته اند تا عبادی نقش آلترناتیو جدیدی را در معادلات سیاسی بیابد.
واضح ترین اعلان انتظارات در اطلاعیه اکثریت آمده است :
"سازمان فداييان خلق ايران ( اکثريت) اين پيروزی تاريخی را به شيرين عبادی و همه ياران و بستگان او، به زنان و جامعه ايران، و به خانواده بزرگ حقوق بشر شادباش گفته، پيروزی و پايداری او را در نبرد عظيمش برای صلح و آزادی خواستار است."
جدول سه، نقش گزینی برای عبادی از دید سازمان ها و شخصیت های سیاسی حامی را نشان می دهد:

j3.gif

آن چنان که جدول سه نشان می دهد، احزاب و نیروهای موافق با شیرین عبادی نقش و جایگاه وی در روند مبارزه مسالمت آمیز درون جمهوری اسلامی را برجسته کرده و با تعابیر متفاوت ولی تقریبا هم سان، وی را به عنوان یکی از تکیه گاه های آتی توسعه جنبش اعتراضی مسالمت جویانه قلمداد کرده اند.
ه- وجوه اشتراک
بررسی وجوه اشتراک محتوای پیام های تبریک جریانات سیاسی موافق شیرین عبادی با توجه به پارامتر های چهار گانه پیشین ( در اصل پارامترهای بسیاری در نظر گرفته شد اما در این گزارش فشرده تحقیق، تنها همین چهار متغییر برای سهولت کار و ارائه اطلاعات چکیده، مورد تاکید قرار گرفت ) نشان دهنده نتایج جالبی است که در جدول چهار قابل تشخیص است.

j4.gif

از یافته های جدول بالا چنین بر میآید که جریانات سیاسی حامی شیرین عبادی با گرایش های مختلف، بیشتر به تغییرات درون زا در نهادهای سیاسی و موازنه داخلی جناح های سیاسی درون رژیم دل خوش کرده اند.۳
از این جدول می توان یافته های زیر را بطور خلاصه استخراج کرد:
۱-بیشترین همگرایی با جریانات دیگر از سوی سازمان اکثریت به چشم می خورد.
۲-کمترین همگرایی با جریانات دیگر از سوی سربداران مشاهده می شود.
۳-میان مواضع اکثریت و اتحاد برای آزادی، ابوالحسن بنی صدر، فرح پهلوی، جبهه مشارکت، جبهه ملی، راه کارگر و علی کشتگر همگرایی بیشتری در این زمینه وجود دارد.
۴-مواضع راه کارگر در این زمینه به مواضع رضا پهلوی نزدیک شده است؛ ضمن آنکه مواضع اتحاد عمل برای دمکراسی بیشتر به مواضع اکثریت گرایش یافته است.
۵-مواضع سربداران بیش از همه با مواضع اکثریت در تعارض است.
۶-مواضع سربداران در مرز ناهمگرایی و همگرایی با جریانات دیگر در این بررسی قرار گرفته است.
۷-میانگین همگرایی جریانات سیاسی مورد بررسی در این زمینه
"۷" است؛ به عبارت دیگر می توان همگرایی جریانات سیاسی مورد بررسی در این زمینه را علیرغم اختلافات احتمالی دیگر آنها قابل توجه ارزیابی کرد.

جمع بندی و تحلیل نهایی

چکیده نتایج این تحلیل نشان می دهد که :
۱- علیرغم اختلافات مواضع احتمالی در میان بسیاری از جریان های سیاسی مورد بررسی، در مورد حمایت از شیرین عبادی هم گرایی قابل ملاحظه ای موجود بود.
۲- میان جریانات راست و میانه اتفاق نظر بسیاری در مورد نقش آتی شیرین عبادی موجود بود.
۳- توجه به زمینه اسلامی در اعطای جایزه نوبل و مسلمان بودن شیرین عبادی در پیام های جریان های درون حکومتی و ملی و مذهبی قابل تشخیص بود.
۴-میان محتوای پیام های فرح پهلوی و رضا پهلوی کمتر از حد انتظار هم گرایی وجود داشت.
۵- تفسیر عام جریانات مورد بررسی از این جایزه نشان گر آن است که بیشتر این جریانات به تغییر از درون حکومت معتقد هستند و به عبارت صریح تر طرفدار رفرم ( اصلاحات ) هستند.
۶-تعابیر به کار رفته و القابی که در جمله پردازی های بیانیه هیئت اجرایی اکثریت به کار رفته بود، بیش از همه نقشی خارق العاده و کاریزماتیزه شده به شیرین عبادی می بخشد.
۷-خصیصه های گرایش به ایجاد رهبری نوین پیرامون شیرین عبادی در روند رفرم طلبی در بیانیه های اکثریت، حزب دمکرات و جبهه ملی بیش از سایر جریانات به چشم می خورد.
۸- تصویر سازی از شیرین عبادی در تعبیر موازنه قدرت سیاسی در ایران بیانگر آن است که اکثریت بیش از همه نیروهای درون و برون حکومتی به احتمال رویارویی مسالمت آمیز عبادی با قدرت حاکم دل بسته است.
۹- مواضع سربداران ( ح.ک.م.ل.م) با تعبیر و تفسیر سایر جریانات مورد بررسی از نقش آتی شیرین عبادی متفاوت بود.
۱۰-سازمان فدائیان خلق ( اکثریت ) بیش از سایر جریانات سیاسی در مواضع خود اشتیاق به همگرایی و مواضع مشترک با جریانات همسو میانه و راست از خود نشان می دهد.
به این ترتیب از آنجا که هموراه در تحلیل های گفتمانی موضع سخنگو و جریان مورد بررسی با قدرت و همنوا سازی یا ضدیت با آن مورد تاکید قرار گرفته است در یک نگاه اجمالی می توان گفت اغلب جریانات سیزده گانه مورد بررسی در این تحقیق به تغییرات مسالمت آمیز و به دور از دگرگونی های رادیکال در ساختار قدرت معتقد بوده و در نتیجه اعطای جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی را فرصتی برای به تکاپو واداشتن جناح هایی از دورن و خارج از رژیم که صریحا خواستار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با حکومتی دیگر نیستند، برای تصرف سهم بیشتری از قدرت سیاسی فرض کرده اند.
در اینجا پیش از آن که قضاوت شخصی را در این باره دخالت دهیم، می توان گفت که خود این واقعه آزمون خوبی برای شناخت ماهیت مطالبات سیاسی و اجتماعی جریانات سیاسی مورد بررسی در پس برنامه ها و یا شعارهای سیاسی گاه نا متمایز و غیر مدون و نا روشن آنها بود؛ آزمونی که درستی و یا نادرستی این مواضع برای حمایت از شیرین عبادی را در روزهای آتی نشان خواهد داد و محکی خواهد شد برای ارزیابی از فراست و درک این جریانات از پروسه قدرت در ایران و موضع گیری آنها در برابر قدرت به مفهوم ایدئولوژیک آن.

پانویس ها:
یک : در این زمینه نگاه کنید به :
Ruth Wodak :Language Power and Ideology(1990)
دو: معیار اصلی در جناح بندی جریانات سیاسی موضع آن ها نسبت به " قدرت " بوده است؛ به عبارت دیگر جریاناتی که خواستار سرنگونی قدرت حاکم و از میان بردن تمرکز قدرت به نفع نیروها و طبقات فرودست از طریق انقلاب قهر آمیز هستند چپ ( یا چپ رادیکال ) و جریاناتی که در عین طرفداری از طبقات فرودست به مصالحه با بخش هایی از حاکمیت و یا جریانات قدرت گرا حامی سرمایه داری متمایل هستند، چپ میانه تلقی می شوند. دو نمونه از این دو جریان از دیدگاه برخورد با "مرجع قدرت " به عنوان چپ رادیکال یا انقلابی، اتحاد انقلابی نیروهای کمونیست و چپ است، که پس از دو هفته موضعی منفی نسبت به طرفداری از شیرین عبادی گرفت؛ و راه کارگر که بلافاصله موضعی حمایت گرانه از عبادی اتخاذ کرد، را به عنوان چپ سازشکار یا میانه می توان فرض کرد؛ اما فدائیان اکثریت را می توان در زمره میانه روها(غیر چپ) محسوب کرد؛ زیرا مواضع آنها به رغم برخی گرایش های چپ نمایانه بیشتر به مواضع احزاب میانه یا راست درون حکومتی نزدیک است.
از همین قرار سایر نیروها را به جز سربداران می توان به جریان های راست و میانه رو نزدیک شمرد؛ سربداران اگر چه گاه با چپ میانه و گاه با چپ رادیکال ( از منظر سرنگونی طلبی نظام بورژوازی) نزدیک است، ولی در این مورد با چپ میانه مواضع یکسانی در حمایت از عبادی ندارد.
سه : علامت کوچکتر در این جا نشانه نزدیکی بیشتر و علامت بزرگتر نشانه دوری بیشتر از یک جریان دیگر در بررسی میزان همگرایی سیاسی است.
متن پیام ها:
برای طولانی نشدن متن گزارش تحقیق از ذکر متن کامل پیام ها در این تحقیق خودداری شد. ولی خواننده می تواند این پیام ها را در صفحات اینتر نتی جریانات ذیربط بیاید.
توصیه برای مطالعات آتی:
مطالعه تغییر مواضع جریانات حامی شیرین عبادی در یک پروسه روند مدار
مطالعه صحت و اثبات مفاهیم به کار رفته در این پیام ها در روند مبارزات آتی
بررسی زمینه های افتراق نیروهای مخالف نقش آلتر ناتیوی عبادی با حامیان وی
تحلیل گفتمان و تحلیل محتوای پیام های شیرین عبادی و ارزیابی افتراق و اشتراک همگرایی این پیام ها با مواضع انتشار یافته گروه های حامی
می تواند به عنوان سرفصل های مطالعاتی آتی پژوهشگران ارتباطات سیاسی قرار گیرد.

اين مقاله تحليلی درگويا نيوز منتشر شده است.

اOmid_habibi_nia@hotmail.com

امید حبیبی نیا
دانشجوی دکترای مدیریت ارتباطات و تحقیقات
بروکسل-دانشگاه اروپایی ارتباطات
آبان۸۲-نوامبر۲۰۰۳

مصاحبه راديو فردا در باره نتايج تحقيق با پژوهشگر



يكشنبه، 11 آبان، 1382
سواد رسانه ای و رسانه های آلتر ناتيو

سه شنبه 6 آبان 1382

اشاره ای بر سواد رسانه ای در بررسی های تطبیقی ارتباطات سیاسی

سواد رسانه ای و رسانه های آلترناتيو

اميد حبيبی نيا

تا زمانی که سیاست نخبه کشی ادامه دارد، تلاش همه جانبه و مشترک برای قطع پیوندهای هفتاد درصد جامعه یعنی نسل زیر سی سال جامعه با فرهنگ، سیاست و دانش روز از سوی جریان مسلط رسانه ای موفق باقی می ماند.

 

امید حبیبی نیا
دانشجوی دکترای تحقیقات و مدیریت ارتباطات
Omid_habibi_nia@hotmail.com

چرا مردم در برابر یک واقعه یا یک موضوع رسانه ای واکنش های مختلف نشان می دهند؟
ابتدایی ترین پاسخ ممکن است این باشد که به دلایل تجارب و سلایق مختلف شان!
اما این تجارب و سلایق و یا در واقع شناخت آنان از کجا ناشی شده است؟ درک آن چه سواد رسانه ای (Media Literacy) خوانده می شود می تواند جواب بهتری به این پرسش باشد.
فرض کنید که شما و دوست یا همسرتان به تماشای فیلمی از ژان لوک گدار نشسته اید ، چه عاملی سبب می شود تا شما از فیلم خوشتان بیاید و همراه شما نظری متفاوت داشته باشد؟ سواد رسانه ای بطور خلاصه با چهار سطح شناختی ،هیجانی ،زیبایی شناختی و اخلاقی در ذهن مخاطب در تعامل است. از سوی دیگر سواد رسانه ای به عنوان معیاری برای درک مفاهیم آشکار و پنهان مدیوم با عادت رسانه ای نیز در ارتباط است ، مخاطبی که به سریالهای تلویزیونی نازل عادت داده شده است ذهن خود را درگیر رمزگشایی فیلم های فلسفی نمی کند و برعکس مخاطبی که به آثار برگزیده ای توجه می کند از متن رسانه ای نازل روی می گرداند.
اما چرا سواد رسانه ای مهم است ؟
زیرا سواد رسانه ای به مخاطب کمک می کند تا وقایع را پیش بینی کند و سطح آگاهی خود را بالا ببرد و در نتیجه به موقیعیت پیشرو یا رهبری دست یابد.
سواد رسانه ای همچنین به او کمک می کند تا خود بدون کمک منتقدان از پس تعبیر و تفسیر رسانه (مثلافیلم )باکمک قواعد و قراردادها و نشانه شناسی و معناشناسی برآید. این امر نه تنها در مورد رسانه بلکه دردرک معانی پیام ها نیز سود مند خواهد بود، مثلا سواد رسانه ای به مخاطب کمک می کند تا تم ها اصلی و فرعی سخنان برنده جایزه نوبل را در یابد و حدس بزند که رفتار سیاسی آتی او چه کمکی به اهداف سیاسی مخاطب خواهد کرد. از همین رو می تواند تصمیم بگیرد تا با عامه جمعیت همراه شود و برای او هلههله کند یا نه!
بنا براین می توان گفت که سواد رسانه ای سبب می شود تا جهت یابی فرد با دور اندیشی و درایت و نیز درک موقعیت ها همراه شود . از همین رو همواره تحقیقات نشان داده است که افراد موفق تر انتخابهای برگزیده تری از رسانه ها دارند، زیرا آنها به گونه ای هدفمند تر و گزیده تر از رسانه ها در جهت تثبیت و ارتقا موقعیت خود بهر ه می گیرند.
به عنوان نمونه، یک تحقیق بر روی مدیران پانزده شرکت موفق در آمریکا نشان داد که این مدیران بیشتر از مدیران سایر شرکتها مجلات تخصصی مربوط به حرفه خود را مطالعه می کنند ، از سطح معلومات عمومی بالاتری برخوردارند و از نظردرک مفاهیم رسانه ها عملکرد بهتری دارند.
به عبارت دیگر می توان گفت دو تفاوت عمده در چگونگی بهره مندی باسوادان رسانه ای (Media Literate) و عامه مردم وجود دارد ، در حالی که مردم عادی بیش از شصت درصد اوقات بیداری خود را به استفاده از رسانه های نازل (مثلا فیلم فارسی ، برنامه های مبنذل وبی مایه تلویزیونهای فارسی زبان ، سایتهای اینتر نتی سرگرم کننده ، چت ، وبلاگهای حاوی موضوعات زناشویی و سکسی ،ترانه های بی معنی ، و...) می پردازند ، با سوادان رسانه ای بیشتر وقت خود را به رسانه های فرهنگ بالا (High Culture Media) می پردازند.
سواد رسانه ای بادرک سه سازوکار اجتماعی همراه است:
اصول بنیادی: مانند، درک ماهیت تجاری رسانه های جریان غالب، درک چگونگی بازنمایی واقعیت در رسانه .
مهارتها: مانند درک یک پایگاه اجتماعی-اقتصادی در پس یک پیام ،توانایی درک جهت گیری سیاسی مضمون.
خاصیت:مانند روز آمدکردن دانش سیاسی مرتبط با رسانه ها ، قابلیت درک مضامین نهفته در پیام.
در سال ۱۳۷۹که نگارنده در دانشگاه آزاد تهران تدریس می کرد به دانشجویان سالهای سوم و چهارم رشته ارتباطات پرسشنامه ای در باره رسانه ها و علائق آنها ارائه کرد.
نتایج این نظرسنجی حاکی از فقر سواد رسانه ای چشمگیر حتی در میان دانشجویان ارتباطات -که خود باید راهنمای سایر مردم در این زمینه باشند- بود . به عنوان نمونه نود درصد آنان از ذکر نام ده کارگردان سینمای ایران بازمانده بودند و در این میان بسیاری نیز بازیگران فیلمفارسی را با کارگردان همانند شمرده بودند و تقریبا نود و نه در صد از ذکر نام سه کارگردان (و نه ده کارگردان) سینمای خارجی نیز بازمانده بودند. نکته عجیب تر آن که بسیاری از آنان فرق بین فیلم سینمایی، سریال،و برنامه روتین تلویزیونی را نمی دانستند!
شاید پاسخ به این پرسش که چرا سواد رسانه ای در جامعه ما تا این حد پایین است کار آسانی نباشد اما فقدان آلتر ناتیو های رسانه ای برای جذب مخاطبان بالقوه یکی از دلایل اصلی آن است.
تا زمانی که اشعار و رمانهای سطحی با بوق و کرنا به عنوان اشعار نسل جوان به خورد آنها داده می شود، تا زمانی که صدا وسیمای جمهوری اسلامی در کنار شبکه های تلویزیونی لوس آنجلسی به پخش برنامه های مبتذل می پردازند، تا زمانی که خوانندگان مجاز ادای خوانندگان لوس آنجلسی را در می آورند و سطح ترانه های خوانندگان لوس آنجلسی از سطح مبتذل ترین ترانه های آمریکایی هم پایین تر است، تا زمانی که برخی گردانندگان اصلی سایتهای اینترنتی در کنار پیام های سطحی خود به ترویج مضامینی عقب مانده و سطحی می پردازند، تازمانی که رسانه های مستقل توقیف و محو می شوند و تا زمانی که سیاست نخبه کشی ادامه دارد، تلاش همه جانبه و مشترک برای قطع پیوندهای هفتاد درصد جامعه یعنی نسل زیر سی سال جامعه با فرهنگ، سیاست و دانش روز از سوی جریان مسلط رسانه ای موفق باقی می ماند.
تبلور فرهنگ این نسل کم سواد رسانه ای ترانه های مبتذل می شود، سمبل سیاستش جریانات مشکوک و عقب مانده و میزان دانشش از سطح گفتار های تلویزیونی صدا وسیما و یا تلویزونهای لوس آنجلسی بیشتر نمی شود.
از همین روست که نمی تواند از گذشته درس بگیرد و گذشته را چراغ راه آینده خود سازد ، زیرا به سرعت در معرض عوام زدگی و تحریکات انبوه خلق قرار می گیرد برای شکنجه گر سابق هورا می کشد و برای رهبر ان موعودی که از غرب سر می رسند هلهله می کند.
پاورقی نویس سابق برایش روزنامه نگار برجسته و تکنسین سابق برایش عالم دنیای اینتر نت می شود.
سواد رسانه ای با بهره مندی ورضامندی از رسانه نیز در ارتباط است این مفهوم گویای نحوه استفاده فرد از رسانه نیز هست ،
بر این اساس اشخاص با توجه به عادات رسانه ای/ انگاره های خود تنها از قالبها و مضامین منطبق با سطح ادراک و سواد رسانه ای خود بهر می گیرند. در نتیجه برای تغییر این عادات و ارائه راهکاری برای ارتقا سطح تعامل پویای مخاطب با پیام باید در ابتدا مخاطب را از اعتیاد به رسانه های جریان اصلی نجات داد ، رسانه ها یی که به جای دانش و اطلاعات جامع تنها وانموده ای از واقعیت را برای رهایی مخاطب از تنش ارئه می دهند و مخاطب را از درگیری با متن و درک واقعیت نهفته در آن فراری می دهند.
از همین رو پدیداری رسانه های مستقل و آلتر ناتیو برای جذب مخاطبانی که آمادگی پذیرش پیامهای خارج از جریان مسلط را داشته باشند ضروری ست.
اما مشکل اصلی این رسانه ها آن است که خود تحت تاثیر جریان مسلط رسانه ای قرار می گیرند زیرا مخاطب آنها را به آن سو سوق می دهد و از سوی دیگر قالب و فرمت نازلی را با محتوای متفاوت و سنگینی ترکیب می کنند که چنین فرایندی به ناپیام رسانی منجر می شود.
گذشته از آنکه این رسانه ها در شرایط فعلی از توان اقتصادی ناچیزی برای رقابت با جریان مسلط رسانه ای برخوردار هستند.
بهر حال سواد رسانه ای در معادلات سیاسی و فرهنگی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و تا زمانی که سطح سواد رسانه ای جامعه ما از حداقل لازم برای درک و تحلیل و پیش بینی فرایندها پایین تر است ، جریانات سطحی فرهنگی و سیاسی با مخاطب سازیها و عادت رسانه ای خود در برابر نیروهای آلتر ناتیو صف آرایی خواهند کرد.
شکستن این سد به یک کارزار رسانه ای همه جانبه و پویا نیازمند است که با همیاری تمام روشنفکران ، هنرمندان و متخصصان رسانه ها، در تلاطم تحولات اجتماعی شتابان، میسر خواهد بود.

پانویس ها:
یک: پدیداری رسانه های پست مدرن در ایران در بستر تحولات سیاسی – اجتماعی موضوع تز دکترای نگارنده بوده است.

دو:برای آشنایی بیشتر با مفهوم سواد رسانه ای در رهبری و سیاست و نیز تحقیقات مرتبط نگاه کنید به :
Aufterheide.p;Media Literacy and public politics(1999)

سه:جریان سطحی نگری در فرهنگ عامه در جریان تحولات عمیق اجتماعی در تعارض با نیاز به آگاهی اجتماعی برای ایفای نقش های نوین قرار می گیرد ، به عبارت دیگر بخت رسانه های آلتر ناتیو برای مخاطب سازی با تعمیق نیازها و مطالبات رادیکال جامعه افزایش می یابد.

چهار: بر اساس نظر سنجی ها یی که تا سال گذشته در ایران صورت گرفته بود مطالعه کتابهایی غیر از رمان در ایران در پایین ترین سطح خود بود ، به عبارت دیگر در ازای هر ایرانی، یک صفحه کتاب (بیشتر همان رمان های عامه پسند) در سال خوانده می شد. در حالی که میزان کرایه فیلم های ویدئویی در سال حداقل دو نسخه در ازای هر ایرانی بود، نگارنده در سال هفتاد و هشت در تحقیقی برای یک موسسه دولتی یادآوری کرده بود که الگو سازی جوانان ایرانی در غیبت الگوهای جذاب داخلی به سوی الگوهای غربی متمایل شده است.

پنج: برای آشنایی با کاربرد سواد رسانه ای در مطالعات سیاسی نگاه کنید به :


Kellner.D;The Media and Democracy(2002)
Boaer.f; Media Litreacy and persidental election(2002)
Hobbes.R; Media Literacy and Debates in conflicts(2003)



چهارشنبه، 30 مهر، 1382
گزارش تفصيلی پنجاه وششمين جشنواره فيلم لوکارنو

گزارش تفصیلی پنجاه وششمین جشنواره فیلم لوکارنو

 

سینمایی که زنده می ماند!

امید حبیبی نیا

جشنواره لوکارنو که در سالهای گذشته همواره کاشف فیلم ها و جریانهای سینمایی نوین بود در چند سال اخیر با نوعی رکود روبرو شده است که سایه خود را بر سر اعتبار جشنواره نیز انداخته است.

ژان لوک گدار و موتزارت جاودانه ستاره بی بدیل جشنواره لوکارنو

صرفنظر از آن که سینمای مستقل در میان هیاهو و جذابیتهای کارخانه رویا پردازی هالیوود به سختی درتقلای حیات اسیر شده است و امواجی چون دگما و مکتب سینمای پست مدرن و سینماگران مستقلی چون لوک بسون و دیگران را رفته رفته در محاق خود فرو می برد ، جشنواره لوکارنو امسال یکی از بدترین دوره هایش را پشت سر گذاشت و شاید اهدای جایزه پلنگ طلایی به کن لوچ را بتوان تقدیری از سینمای مستقلی دانست که با جریان مسلط رسانه ای شمال در تضاد است اما واقعیت آن است که در جشنواره لوکارنو نیز حضور پرشمار فیلم های هالیوودی مایوس کننده بود.

با توجه به آنکه مدتی از این جشنواه گذشته است به جای شرح و تفصیل نوشتاری در این گزارش بیشتر از تصویر و صدا و لینک برای در اختیار قرار دادن اطلاعات جامع تر به مخاطب بهر ه می گیرم.

هیئت داوران بخش اصلی جشنواره امسال یعنی بخش مسابقه بین المللی مرکب بود از:نیکولو آمانیتی فیلمنامه نویس،ژان لوک بیدو بازیگر ،گیریش کرناد کاگردان و بازیگر،نیک پاول تهیه کننده ، دوید رابینر آهنگساز،استفانیا روکا بازیگر و فرانک نوئیچی روزنامه نگار و منتقد کایه دو سینما که ریاست هیئت داوران را برعهده داشت.

جشنواره علاوه بر بخش مسابقه بین الملل چند بخش اصلی دیگر نیز داشت که شامل سینماگران عصر ما ، ویدئو  و بخشهای دیگری نیز  چون چشم انداز سینمای کوبا بود. تم امسال جشنواره سینما و جاز بود که مروری بر برخی از فیلمهای نوستالژیک عصر جاز در آن خودنمائی می کرد. علاوه بر این نمایش فیلم در میدان پیازا گرانده با گنجایشی در حدود هفت تا یازده هزار نفر نیز از ویژگی های منحصر به فرد این جشنواره است که در آن فیلم هایی از فرشتگان سینما چون فدریکو فلینی ،کن لوج ،وینسنت مینه لی و سرانجام پیامبر سینما ژان لوک گدار به نمایش در آمد.

رویاها یا وانموده ها؟ هر شب هفت تا یازده هزار نفر در این تجربه مشترک می شدند

پیازا گرانده

دربخش مسابقه بین الملل فیلم وابستگی جنسی که جایزه فیپرشی را ربود توجه همگان را به خود جلب کرد. این فیلم ساخته کارگردان بیست و پنج ساله بولیویایی رودریگو بولت بود که در طول جشنواره با او در باره فیلمش و سینمای آمریکای لاتین گفتگویی مفصل کردیم.

از او در باره ساختار فیلم پرسیدیم و او گفت به این دلیل از تکنیک تقسیم کادر به دو تصویر مجزا استفاده کرده است که تماشاگر را وادار کند تا با تمر کز بیشتری با واقعه رودر رو شود.

در واقع فیلم گذشته از این خصیصه ، از پنج اپیزود مختلف تشکیل می شود که وقایع نگاری زندگی جوانان امروزی بولیویایی و آرزوها و روزمرگی های آنهاست. این فیلم اولین فیلم دیجیتالی تاریخ بولیوی و اولین محصول سینمایی این کشور پس از سه دهه است.بلوت در یادداشتی که در کتابچه جشنواره در باره فیلمش نوشته است به شرایط پسا مستعمره ای اشاره کرده است که سبب می شود تجارب فرهنگی و اجتماعی متاثراز این مفهوم قلمداد شوند.

رودریگو بولت سازنده اولین فیلم بولیوی پس از چند دهه

 با رودریگو بولت

خاموش پانی (آب ساکن) فیلم دیگری از این بخش بود که تا روز آخر علیرغم تبلیغاتی که برای آن به دلیل محصول مشترک بودنش می شد توجه چندانی جلب نکرد، این فیلم پاکستانی ساخته سبیحا سامر کارگردان پاکستانی دانش آموخته نیویورک بود که در آن به  اوج گیری بنیادگرایی اسلامی در دوران ضیا الحق می پردازد.

این فیلم نیز اولین ساخته کارگردان بود که اعطای جایزه اصلی جشنواره به وی حیرت برخی از منتقدان و روزنامه نگاران را برانگیخت.

ماریا ملودرام رومانیایی هم اولین ساخته بلند کارگردان رومانیایی مقیم آلمان کالین نتزر بود که با وی و بازیگر اصلی فیلم نیز مصاحبه ای در باره وضعیت سینمای رومانی و فیلمش انجام دادیم. نتزر و دایانا دامبراوا بازیگر فیلم معتقد بودند پس از سرنگونی چائوشسکو جامعه رومانی دستخوش بحرانهای تازه ای شده است و با مسائلی روبرو شده که تا آن زمان تجربه ای در برابر آنها نداشته است ، معضلات اقتصادی و اجتماعی چون فقر ، بیکاری ، فحشا و تبعیض اجتماعی .

ماریا که بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است داستان زنی ست که برای اداره کردن خانواده پرجمعیتش ناچار می شود تن به خود فروشی بدهد و سرانجام هنگامی که گزارشگران یک برنامه مستند تلویزیونی برنامه ای در باره او می سازند مورد توجه قرار می گیرد و به او کار و خانه ای در پایتخت اختصاص می دهند اما در راه تصادف می کند و جان می سپارد. ساختار ملودرام و فضای سیاه و تیره فیلم به همراه بازی خوب بازیگرش چنان است که توجه بسیاری را به خود جلب می کند. روز آخر جشنواره نتز آشکارا نگران بود و به ما گفت که اگر فیلمش جایزه ای ببرد ، امکان ادامه کار برای او    وتهیه کننده ش  با سهولت بیشتری فراهم می شود.

ماریا یکی از محبوب ترین فیلم های جشنواره

با کارگردان و بازیگر ماریا

اما محبوب ترین فیلم این بخش بهار، تابستان، پاییز ، زمستان دوباره بهار به کارگردانی کیم کی داک بود که ما متاسفانه آن را ازدست دادیم.

اما فیلم دانه های ریز برف ساخته علیرضا امینی کارگردان سی و سه ساله ایرانی نیز به اندازه کافی توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد.این فیلم که در آن رگه هایی از آبزورد و سورئالیسم دیده می شود به زندگی کارگران معدن و نگهبانان معدنی می پردازد که تنها دلخوشی شان عبور زن معلمی ست که از فاصله ای دور ظاهر می شود.

امینی پیش از نمایش فیلمش در سالن فووی گفت این فیلم خاطر نشان می کند که در سخت ترین شرایط نیز می توان امیدوار باقی ماند.

دانه های ریز برف : امیدواری در سخت ترین شرایط

جلسه مطبوعاتی فیلم دانه های ریز برف

از دیگر فیلم های مطرح بخش مسابقه امسال لوکارنو می توان ازگوری واتارا نام برد که در باره زندگی در بوسنی پس از جنگ و رهایی از چنگ کینه هایی ست که چون ارواح در این سرزمین پراکنده اند.

در بخش سینماگران عصر ما مستند روزی که خدای من مرد در باره ربودن و به فحشا واداشتن دختران درنپال  و هند گوشه هایی از این برده داری غیر بشری را به تصویر می کشید.در همین بخش فیلم افغانی سینما کابل نیز حضور داشت که با وجود ضعف های فراوانش حضور سینمای افغانستان ( هر چند با حمایت خانه فیلم مخملباف که در حال حاضر افغانستان را در بورس خود دارد) را در لوکارنو اعلام می کرد.

اما نمایش فیلم موتزارت جاودانه ساخته ژان لوک گدار بر پرده عظیم پیازا گرانده به تنهایی رخدادی مهم به شمار می رفت، موتزارت جاودانه همچون اغلب فیلم های دوران اخیر گدار از منطق روایی خطی پیروی نمی کند و با در هم امیختن روایتها / خرده متن ها از هنجارهای زیبایی شناختی مرسوم فراتر می رود.

در این فیلم نیز بار دیگر گدار همچون ساخته هوشمندانه دیگرش در ستایش عشق نسبت به تحریف واقعیت/ تاریخ توسط  بورژوازی هشدار می دهد. گدار با پرداختن به جنگ بوسنی هشدار می دهد که این جنگ می تواند نتیجه فراموشی تاریخ و از یاد بردن تجربه فاشیسم باشد.در موزارت جاودانه گدار دو روایت را در هم می آمیزد تا بار دیگر رسالت سینما را یادآوری کند؛ گروهی که برای پیوستن به مقاومت سارایوو به سمت آن شهر می روند و فیلمسازی که در گیر فیلمبرداری فیلم خود است.گروه به دست صربها کشته می شوند و فیلمساز فیلمش را ناتمام می گذارد.

پیوند جاودانی ادبیات ، موسیقی ، تاریخ و ایدئولوژی انتقادی  و البته خود سینما ( در واقع پدیداری مدیوم سینما)در این فیلم گدار نیز در هر لحظه خود آگاه مخاطب را برای بازنگری در ایستارها و اندیشه هایش و برای کشف زوایای پنهان بحران معنا شناختی عصر حاضر که سرمایه داری متاخر ظفر مندی خود را در بوق و کرنا به رخ همگان می کشد، مورد خطاب قرار می دهد.

شعری در بازآفرنی خاطره و هشداری برای آینده

موتزارت جاودانه

تجربه تماشای فیلم کاملی از گدار در سینما علیرغم  فیلم های متوسط و نه چندان قابل توجهی که جشنواره پیشکش حدود دویست و بیست هزار مخاطبش کرده بود، بهر حال تجربه و خاطره ای دلپذیر تلقی می شود.

در مراسم تقدیر از کن لوچ فیلمساز چپ گرای انگلیسی سخنان وی بر علیه بوش ، بلر و برولسکونی و جنگ افروزیهایشان با تشویق طولانی هزاران نفری که در پیازا گرانده گرد امده بودند روبرو شد و این خود حکایت از آن داشت که سینما باید همچنان به عنوانی سلاحی برای مقابله با سلطه جویی های سرمایه داری و امپریالیستها به کار رود.

کن لوچ کارگردان چپ گرای انگلیسی

کن اوچ

آن چنان که دو کارگردان آرژانتینی حاضر در جشنواره به احیای سینمای زیر زمینی در کشور خود پرداخته بودند و آن چنان که برخی از فیلم های مستند و داستانی از مرز های خفقان آور تخدیر ، بیهودگی و سرگرمی صرف عبور می کردند و تماشاگر را به چالش فرا می خواندند.

و این سینمایی ست که زنده می ماند.

 

لینکها :

êجوایز اصلی جشنواره

زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

 



سه شنبه، 8 مهر، 1382
شراره های آفتاب(خاطرات من از ۱۸ تير) بخش هفتم

شش روز در هیاهوی خیابان؛ خاطراتی از ۱۸تیر۱۳۷۸)بخش هفتم)

 

شراره های آفتاب

امید حبیبی نیا

Omid_habibi-nia@hotmail.com

 

 

با همان سرعتی که به اداره ای که بعد ها محلش تبدیل به مجتمع قضائی کارکنان دولت و محل برگزاری دادگاه مطبوعات شد( یادگاری از اشعری) رفته بودم خودم را به ساختمان سورش رساندم. پله ها را دو تا یکی بالا می رفتم تا خودم را  هر چه زودتر به روزنامه صبح امروز برسانم ، در آنجا با عجله مطالب رسیده را در کیفم گذاشتم ، سری به بچه های تحریریه زدم و بی محابا از شعار های دانشجویان برایشان گفتم، یکی دو نفری از آنها خودشان در دانشگاه تهران بودند،  سروش که تعداد بسیاری کارمند پیمانی و حق الزحمه ای داشت در آن زمان به عنوان شرکت وابسته به صدا وسیما محسوب می شد و ظاهرا حراست سختگیری چندانی در گزینش نیرو نمی کرد اما واقعیت آن بود که به دلایل مختلف و از جمله نزدیکی شعر دوست به جناح خاتمی حساسیت بسیاری بر روی کارکنان غیر ثابت  و از جمله من وجود داشت ،کماینکه پس از وقایع هجده تیر ماه چند نفر از کارکنان سروش مورد بازخواست قرار گرفتند و یک نفر نیز دستگیر شد، حراست نیز با ادامه کار من به بهانه فقدان مجوز استخدام ( که مستلزم تایید گزینش بود )مخالفت کرد. ۱

بهرحال جو آن روزها در ادارات دولتی ( حتی صدا وسیما ) نیز به گونه ای بود که بسیاری از کارمندان بی محابا به انتقاد از حاکمیت و تبادل اطلاعات در باره وقایع و تظاهرات مردم می پرداختند.

چند ساعتی از بعد ازظهر گذشته بود که من با گامهای تند به سمت هفت تیر رفتم وپیش از آنکه نگهبان روزنامه فرصت کند جواب سلام من را بدهد خودم را به طبقه اول رساندم و یک راست رفتم توی اتاق گروه سیاسی و  چاپ دوم روزنامه را از جلوی دست اکبر.س برداشتم و صفحات دوم و سوم آن را با سرعت نگاه کردم و چون اثری از یادداشت خودم ندیدم صفحه آخر را هم نگاه کردم که در آنجا هم نوشته من چاپ نشده بود ،با تعجب به حمید رضا زاهدی دبیر سرویس سیاسی روزنامه که سرگرم بحث و گفتگو با نیما راشدان و یکی دو نفر دیگر بود نگاه کردم و به سراغ وی رفتم و گفتم تو می دانی چرا مطلب من چاپ نشده؟ زاهدی دست من را گرفت و بیرون برد و در راه پله گفت: این چیزی که تو نوشتی خیلی خطرناک بود، من هر جوری سعی کردم زهرش را بگیرم نشد.چون تو علنا داری می گویی که یک انقلاب دیگر شروع شده است!

خودم را به کوچه علی چپ زدم که مثلا کجایش چنین چیزی گفتم؟ اما او که نزدیک هفت سال بود من را می شناخت (و مدتی نیز با وی در مجله ناکام دوران همکاری نزدیک  اما منجر به اختلاف  و جدایی داشتیم) و به خوبی به ریزه کاریهای قلم من آشنایی داشت، دستی به شانه ام زد و گفت: این را به من نگو!

دست آخر را گرفتم  و گفتم تهرانی خودش گفت که مقاله خوبی ست! زاهدی در حالی که می رفت تا کنار پنجره  سیگاری روشن کند با لبخند تمسخر آمیز دیگری گفت: تهرانی؟! خوب چرا نمی روی از خودش بپرسی؟

فهمیدم که تا وقتی زاهدی دبیر سرویس سیاسی روزنامه است نخواهد گذاشت حتی با اسم مستعار هم در سرویس سیاسی مطلب بنویسم ، بنابراین چاره ای نداشتم تا مطلب سیاسی ام را  همچنان در قالب تحلیل و مقاله فرهنگی به  سرویس هنری بدهم.

 این موضوع اگرچه در روزهای عادی می توانست سبب واکنش شدیدتری از جانب من شود اما من اهمیت چندانی به آن ندادم  چون تصور می کردم که به زودی کار اعتراضات از این مرحله نیز خواهد گذشت و فضای سیاسی و در نتیجه قواعد و سانسورها و خود سانسوریهای رسانه ها را نیز تغییر خواهد داد و در آن هنگام به جای دغدغه نوشتن در روزنامه ای که گردانندگانش کسانی باشند که خود زمانی امثال ما را به بند و داغ کشیده بودند و باید روزی پاسخگوی این اعمال خود باشند در رسانه ای کار کنم که گردانندگانش از تبار خسرو  و  سعید و بیژن باشند...

چون دیگر کاری نداشتم از همکاران سرویس هنری خداحافظی کردم روزنامه را برداشتم و به طرف کوی به راه افتادم ،از پارک لاله تا امیر آباد شمالی دسته دسته مردم به صورت جمعی به سمت کوی به راه افتاده بودند و میان اتومبیل ها و خیابانها موج می زدند ، ترافیک شدیدی در خیابان حاکم بود اما گویی هیچ کس به خانه نمی رفت مقصد همه یک جا بود؛ جایی که یکی از دانشجویان به طنز می گفت" نمایشگاه افتخارات انصار" شده است.

به جز پلیس راهنمایی هیچ اثری از پلیس ضد شورش یا هیچ یگان انتظامی دیگری دیده نمی شد ، تنها بر بام مسجد نزدیک چهار راه امیر آباد چند بسیجی ایستاده و جمعیت را نگاه می کردند ، در حوالی چهار راه امیر آباد، اما چند دسته موتور سوار انصار حزب الله بدون هیچ تحرکی ظاهرا در حال گزارش وضعیت به سرکردگان خود بودند. از چهار راه امیر آباد تا کوی پر از افسران ارشد نیروی انتظامی بود که گاه در حال جر و بحث و گاه مدارا با مردم بودند ، کوی دانشگاه بدل به نمایشگاه جنایات انصار حزب الله و پلیس جمهوری اسلامی و تریبون سخنرانی آزاد شده بود، بخش هایی از دروازه و نرده های ورودی کنار دروازه کنده شده و وسط خیابان افتاده بود و سر در کوی نیز در اثر دود آتش سیاه شده بود که احتمالا مربوط به زمانی بود که من به خانه بازگشته بودم. کوی و اطراف آن مملو از نیروهای شناخته شده و علنی وزارت اطلاعات و وزارت کشور و نیروهای مخفی بود اما به دلیل در هم ریختن مرزهایی که تاکنون میان مردم و جمهوری اسلامی و نیروهای حائل وجود داشت نوعی آشفتگی بر فضا حکمفرما بود که خود این آشفتگی از قضا به ابهام فضا و بهره جویی آگاهانه یا ناخود آگاهانه دانشجویان رادیکال از این موقعیت برای اعتلای بیشتر مبازرات یاری می رساند ، زیرا در حالی که نیروهای اطلاعات در کوی حضور داشتند بخشی از دانشجویان ( که فقط منحصر به تحکیم وحدت هم نبود)ظاهرا از آنان برای خنثی کردن عملیات تروریستی حزب الله استمداد می کردند و با آنان و افسران ارشد پلیس ( ونه گارد و نوپو) گفتگو می کردند و بخش دیگر مراقب تحرکات همین نیروها بودند و هرگاه که می توانستند به آنها هم حمله می کردند.این آشفتگی تا حدی هم سبب سردرگمی نیروهای اطلاعاتی شده بود،می توان گفت که تا چند روز بعد هم نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت اسلامی دچار شوک شده بودند زیرا با معلق کردن نقدی و احتمال به دادگاه نظامی خواندن برخی دیگر ،فرماندهان میانی نیروی انتظامی که خود را در جایگاه متهم و مورد خشم و نفرت مردم می یافتند انگیزه ای برای سرکوب مردم نداشتند و از سوی دیگر تصور پدیداری چنین جنبش اعتراضی عظیمی را نداشتند.پیش تر گفتم که حتی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نیز در اولین بیانیه خود از سر همدردی در آمد و در دومین بیانیه خود که به فاصله یک روز صادر کرد دانشجویان را به سرکوب شدید تهدید کرد.

بهر حال من یک راست به داخل کوی رفتم که دسته دسته مردم از طبقات و اقشار مختلف به ساختمانهای مختلف و به ویژه ساختمان بیست می رفتند و چند دانشجو نیز نقش راهنما را برای آنها ایفا می کردند و از چگونگی واقعه سخن می گفتند. با این که من روز قبل نیز در کوی بودم با این حال دیدن انبوه مردمی که به کوی می آمدند ،به خوابگاههای ویران سر می زدند با دانشجویان همدلی می کردند و  سران جمهوری اسلامی را لعن و نفرین می کردند ، تجربه تازه ای بود.

در میدان کوی یک تریبون آزاد مردمی دانشجویی شکل گرفته بود و هرکسی می توانست در آنجا سخن بگوید و مواضع خود را اعلام کند.

یک گروه از دانشجویان لیستی از دانشجویان مفقود شده را تهیه کرده و در گوشه ای نصب کرده بودند و در پی دستیابی به اخباری از مفقودین بودند در همان تریبون گفته شد که یک دانشجوی به دلیل شلیک مستقیم گاز اشک آور به سرش یک چشم خود را از دست داده است و یک نفر نیز در اثر پرت شدن از طبقه ششم دچار ضربه مغزی شده است.

جنایتکاران انصار در حال پرت کردن وی نعره می زده اند:" یا امام حسین از ما قبول کن!"

از یکی از دوستان نامزدم در باره خوابگاه آنها پرسیدم و او گفت که تمام دانشجویان دختر خارجی خوابگاهشان را سفارتخانه ها از خوابگاه بیرون برده و به منازل سفارتخانه ها برده اند.

از کوی بیرون آمدم و به امید یافتن نامزدم روی جدول کنار خیابان روبروی کوی نشستم که یکی از دانشجویانی را که شب گذشته با وی آشنا شدم و از قضادانشجوی مدیریت دانشگاه تهران (که برخی از استادان ما مشترک بودند) بود ، را دیدم و او اطلاعات تا آن لحظه را به من داد. از جمله بازدید نوری وزیر کشور و اعتراض دانشجویان به وی هنگام صبح  که ناچار شده بود فرار کند .روز بعد عکسی از نوری در آتلیه صبح امروز دیدم در حالی که عمامه به سر نداشت و انگشت حیرت به دهان گزیده بود. آن دانشجو همچنین به من گفت که ابوترابی قول داده اگر دانشجویان از کوی خارج نشوند از رهبر دستوری بگیرد تا بتوانند انصار را وادار به عقب نشینی کنند. در حالی که با او و یکی دو دانشجوی دیگر که یکی از آنها سرش باند پیچی شده بود در حال گفتگو بودم چند جوان پلاکاردی را از حزب ملت روی نرده های کوی نصب می کردند و من با خودم فکر می کردم شاید چند روز دیگر پلاکارد جریانات سیاسی دیگری را هم بتوان روی نرده های کوی یافت.

گرم گفتگو و بحث در باره پیش بینی وقایع آتی بودیم که یکی از دانشجویانم را در حوزه هنری (دپارتمان سینما ی موسسه آموزش عالی سوره) دیدم که با شوق به طرف من آمد و گفت پس شما هم اینجا هستید؟ گفتم که خوب معلوم است، پس کجا باید باشم؟ پس از او چند دانشجوی دختر و پسر دیگر سوره نیز به سمت ما آمدند. از آنها پرسیدم : پس چرا دست خالی آمدید؟ پس دوربین هایتان کو؟ یکی از آنها گفت من صبح فیلم گرفتم اما باطری دوربین ام تمام شده ، دیگری هم گفت که من ترسیدم دوربینم را بیاورم چون تازه با کلی قزض و قوله خریدم . در همین احوال چند دانشجوی دیگر سینمای جهاد دانشگاهی که با دانشجویان من دوست بودند و مرا در سخنرانی ها و سمینارها  و مراسم های سینمایی دیده بودند به طرف ما آمدند ، یکی از آنها احمد باطبی دانشجوی کارگردانی سینما بود، جوانی خوش سیما ،با موهایی بلند و سیمایی که مرا به یاد سرداران سپاه هخامنشی می انداخت . با او ودیگران دست دادیم و به من گفتند که او قرار است نقش مسیح را بازی کند و من هم به شوخی گفتم پس مراقب باش تا سنگی به سرت نخورد و پیش از موعد زخمی نشوی چون هنوز به صحنه مصلوب شدن نرسیده اید!

احمد باطبی می خواست نقش مسیح را بازی کند اما نمی دانست که صلیبش را بر دوش خواهید کشید!

اما ای کاش به او می گفتم که  به جای  سنگ ،مراقب دوربین عکاسی باشد. او قرار بود در سریالی که طالب زاده رئیس سابق دانشکده ما سالها با بوق و کرنا می گفت روایت واقعی ( و در واقع اسلامی)  ازعیسی و انجیل است که به آمدن محمد بشارت می دهد ( اگر اشتباه نکنم نام آن انجیل بارنابی بود) نقش مسیح را ایفا کند ، بعدها سیما فیلم این پروژه را با وجود هزینه  گزافی که صرف  تحقیق و نگارش فیلمنامه آن کرده بود کنار گذاشت و با پروژه مریم مقدس که یکی از فیلمفارسی سازان مشهور آن را ارئه کرده بود تلفیق کرد.

بهر حال احمد با طبی و دوستانش از ما خداحافظی کردند و به داخل کوی رفتند و من نیز به سراغ یکی از خبرنگارانی که برای فرانس پرس کار می کرد رفتم و مدتی در نزدیکی استادیوم با هم تبادل نظر کردیم تا نامزدم را دیدم از او خداحافظی کردم و به اتفاق او بار دیگر به کوی بازگشتیم ، او به من بیسکویتی داد و از من پرسید ناهار را در اداره خورده ای؟ و من تازه با تعجب به یاد آوردم از دیشب تا کنون هیچ چیز جز آب نخورده ام!

در میدان کوی دختر دانشجوی سخن می گفت و فریاد می زد که :" ما هر گز نمی گذاریم خونی که در اینجا ریخته شده پایمال سیاست ها و زدو بندهای برخی جریانات بشود" منظورش روشن بود، خواستیم از کوی بیرون برویم که چند دانشجو یک بسیجی را با نارنجک در محوطه دستگیر کردند و به سمت انتظامات بردند.

(ادامه دارد...)

 

 پس از رفتن گروه شعر دوست و انتصاب اشعری به مدیرکلی سروش که همراه بود با از هم پاشیدن گروه تحقیقی ما در مرکز تحقیقات و استعفای مدیر گروه و عدم واگذاری کار به من در آنجا، اشعری که یکی از سرکردگان و حامیان انصار حزب الله است ،از میان دهها مدیر ریز و درشت سروش و صدها کارمند، در بدو ورود خواستار قطع همکاری من با سروش شده بود!که این امر تعجب همگان را برانگیخته بود( البته من از همان روز ورود او هرگز به مجله  سروش نرفتم ). کینه اشعری آن چنان بود که حتی کتابی را که من زحمت گردآوری مطالبش را کشیده بودم ودر نوبت چاپ بود را نیز غیر قابل چاپ اعلام کرد و حتی وقتی من در خواست کردم به دلیل اهمیت وضرورت انتشار کتاب که در زمینه" تکنولوژی تلویزیون دیجیتال" بودآن را بدون ذکر نام  من منتشر کنند با این کار مخالفت کرد، سرانجام پس از ماهها بحث و جدل و تهدید من به شکایت، بخشی از مبلغ قرارداد  وحق الزحمه نویسندگان را پرداختند، که این خود داستان دیگری دارد.

 با اعتراضات فراگیر خود مانع از یک جنایت دیگرجمهوری اسلامی علیه زنان شویم!



[خانه | آرشيو | پست الكترونيك ]