فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

تغییر از جمهوری شورایی به اتحادیه کشور های مشترک المنافع که در فرهنگ عامه از آن با 'فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی' نام میبرند،تغییرات عظیم سیاسی و تاریخی بود که در آخرین دهه قرن بیستم اتفاق افتاد و از پیامدهای مهم آن،اتمام جنگ سرد جنگ سرد و آغاز یک سلسله جنگهای خونین در شرق اروپا مخصوصا بالکان و جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی و همچنین جنگهای داخلی و قدرت گرفتن بنیاد گرایی در افغانستان و پیدایش طالبان بود.

از مهمترین علل سلب حاکمیت حزب کمونیست بر اتحاد جماهیر شوروی میتوان به علاقه حاکمان جدید حزب به بازار آزاد و افزایش حس ملی گرایانه در جمهوری های مختلف مخصوصا روسیه (به رهبری یلستین) و قزاقستان نام برد.

علتها[ویرایش]

دو رویداد در دهه ۸۰ غالب بود که عبارت‌اند از: فروپاشی فزاینده و علنی ساختارهای اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی، و تلاش‌های ترمیم در اصلاحات برای بازگرداندن این فرایند. پس از جایگزینی سریع یوری آندروپف و کنستانتین چرنکو شخصیتهای انتقالی ریشه دوانده در سنت برژنفی؛ آقای میخائیل گورباچف که نسبتاً جوان و پرانرژی بود؛ تغییرات چشمگیری را در اقتصاد و رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی انجام داد. برنامه گلاسنوست وی، دستیابی عمومی به اطلاعات را پس از دهه‌ها فشار دولتی آزاد نمود. اما گورباچف تا سال ۱۹۹۱ نتوانست بحران سازمان یافته را در نظام شوروی مورد ملاحظه قراردهد، زمانی که یک توطئه انجام گرفته توسط ماموران داخلی حکومت (کودتای ماه اوت) ضعف موقعیت سیاسی میخائیل گورباچف را نشان داد، پایان نظام اتحاد شوروی قابل مشاهده بود.[۱]

در پایان جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی، اعضای خانواده سلطنتی آلمان، و رومانف‌ها ازهم فروپاشیده شدند و اروپای شرقی و نواحی اروپا-آسیا را با درگیری بین ملل رقیب (با مطالبات رقابتی خود) به حال خود رها نمودند. پس از این رخدادها، این تنها امپراتوری روسیه بود که مجدداً تحت رهبری بلشویک‌ها، بازسازی شد. استالین از طریق صنعتی سازی و حمله به آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم، این کشور را به یک ابرقدرت رقیب برای ایالات متحده آمریکا تبدیل نمود. درحالی که روسیه به عنوان یک ابرقدرت حفظ می‌شد، اما به وسیله حزب کمونیست اتحاد شوروی بیشتر به صورت یکپارچه باقی می‌ماند تا توسط تزارها. اقتصاد حاکم تدریجاً ثابت کرد که کمتر می‌تواند بر فناوریهای آتی صنعتی و نیازهای طبقه میانی جدید صنعتی و دیوانسالاری خوب جاافتاده حاصل از آموزش آن فائق آید. برنامه بازسازی پرستوریکا گورباچف حاکی از واسازی اقتصادی بود، و سیاست (باز) گلاسنوست وی بطور سطحی اجازه می‌داد نوعی بیگانگی نژادی و ملی پدید آید. زمانی که گورباچف درصدد اصلاحات در حزب برآمد، او پیوندهای میان کشور و اتحاد شوروی را سست نمود.

پیدایش جمهوری روسیه در اتحاد شوروی[ویرایش]

گورباچف، رقیب قدیمی خود و اولین رئیس جمهوری پس از دوران شوروی سابق، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود.

به علت موقعیت غالب روس‌ها در اتحاد شوروی، در بیشتر موارد، کمتر تفاوتی میان روسیه و اتحاد شوروی در اواخردهه ۱۹۸۰ قائل می‌شدند. اما حقیقت آن است که رژیم تحت سلطه روس‌ها به مفهوم آن نبوده که آنها روسهای SFSR ضرورتاً از این نوع آرایش (حکومتی) برخوردار بوده‌اند. در اتحاد شوروی، روسیه حتی از حداقل ابزار ایالتی بودن که جمهوری‌ها از آن برخوردار بودند، هم محروم بوده‌است، همچون شاخه حزب کمونیست در سطح خود کا. گ. ب، شورای اتحادیه تجاری، دانشکده علوم، و امثال این‌ها. دلیل این موضوع این است که اگر این سازمان‌ها دارای شاخه‌هایی در سطح روس‌های SFSR بودند، ممکن بود قدرت ساختارهای سطحی اتحاد را تهدید نمایند.

در اواخر دهه ۱۹۸۰، گورباچف اهمیت جمهوری سوسیالیست فدراتیو روسیه شوروی را کم برآورد نمود که به عنوان پایه دوم قدرت رقیب برای اتحاد شوروی محسوب می‌شد. نوعی واکنش شدید ملی گرایانه روسی توسط برخی از روسها با اظهار این مطلب مطرح شد که روسیه مدت زیادی بوده که از طریق دادن یارانه نفت ارزان موجب فقیرتر شدن جمهوری‌ها شده، به عنوان مثال تقاضاهای مربوط به موسسات داخل روسیه افزایش می‌یافت که این به دلیل برابری بین جمهوری روسیه و اتحاد شوروی منجر به کاهش توسعه می‌گردید. هم‌زمان با این که ملی گرایی در اواخر دهه ۱۹۸۰ طنین انداز می‌شد، تنش میان آنهایی که می‌خواستند اتحادیه تحت سلطه روسیه را یکپارچه نگهدارند و گروهی که خواهان ایجاد کشور قدرتمند روسیه بودند، تشدید شد.

این تنش در مبارزه تلخ قدرت بین گورباچف و بوریس یلتسین تجسم پیدا کرد. یلتسین با خارج شدن گورباچف از سیاستهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۷، به عنوان رئیس یک حزب بدون هیچگونه سوابق یا روابط مخالف، به یک خط مشی حزبی برای مقابله با گورباچف نیاز داشت. او آن را از طریق حضور خود هم به عنوان یک ملی‌گرای روسی و هم به صورت یک دموکرات متعهد ثابت نمود. در یک موقعیت رو کردن اقبال به وی، اودر انتخابات به عنوان رئیس شورای عالی جدید جمهوری روسیه در ماه مه ۱۹۹۰ برگزیده شد، و عملاً به طور مستقیم اولین رئیس جمهور منتخب روسیه گردید. در ماه بعد، به او اختیار داده شد تا قوانینی را مقدم بر قوانین اولیه روسیه وضع نماید و دو سوم بودجه را نیز کسر کند.

کودتا ۱۹ اوت ۱۹۹۱[ویرایش]

۱۹ اوت ۱۹۹۱. هشت عضو بلندپایه حزب کمونیست از جمله رئیس کا گ ب، ضمن برکناری میخائیل گورباچف از رهبری اتحاد جماهیر شوروی، کمیته اضطراری کشور را تشکیل دادند. گورباچف، در یک خانه ییلاقی در ساحل دریای سیاه در بازداشت خانگی قرار گرفت. تانک‌ها به خیابان‌های مسکو سرازیر شدند. طرفداران دموکراسی در اطراف کاخ سفید مسکو - محل اقامت بوریس یلتسین، اولین رییس جمهور روسیه، سنگربندی کردند. پس از سه روز رویارویی، کمیته اضطراری شکست را پذیرفت.[۲] توطئه کودتای اوت ۱۹۹۱ توسط متعصبین کمونیست، با کمک یلتسین نقش برآب شد. طراحان کودتا می‌خواستند حزب کمونیست و اتحاد شوروی را حفظ کنند، ولی در عوض درجهت نابودی هردو کوشیدند.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی[ویرایش]

در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ رهبران روسیه، اوکراین و بلاروس در جنگل‌های بلاروس با یکدیگر دیدار و پیمانی را امضا کردند که بر اساس آن کشورهای مستقل مشترک‌المنافع به وجود آمدند. روسیه خود را به عنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی معرفی کرد. در بیست و پنجم دسامبر، میخائیل گورباچف از سمت خود کناره‌گیری کرد اتحاد شوروی بطور رسمی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ از هم پاشیده شد. یک روز پس از آن، پارلمان اتحاد جماهیر شوروی اعلامیهٔ انحلال این کشور را تصویب کرد.[۳]

آخرین اقدام انتقال قدرت از اتحاد شوروی به روسیه با انتقال کیف‌های (اسناد) مربوط به کدهایی بود که اطلاعات مربوط به تسلیحات هسته‌ای این کشور را از گورباچف به یلتسین منتقل می‌ساخت.

پیش بینی آیت الله خمینی از فروپاشی شوروی[ویرایش]

در نامه ای که سید روح الله خمینی ، در سال آخر حیات خود به گورباچف، رهبر وقت شوروی، می نویسد؛ متذکر می شود که:

جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است كه از این پس كمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا كه مكتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، كه اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.

و در ادامه می آورد :

حضرت آقای گورباچف، ممكن است شما اثباتاً در بعضی جهات به ماركسیسم پشت نكرده‌ باشید و از این پس هم در مصاحبه‌ها اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنید؛ ولی خود می‌دانید كه ثبوتاً این‌گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به كمونیسم زد؛ و شما دومین و علی‌الظاهر آخرین ضربه را بر پیكر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام كمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می‌خواهم كه در شكستن دیوارهای خیالات ماركسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا كنید كه آخرین لایه‌های پوسیده هفتاد سال كژی جهان كمونیسم را از چهره تاریخ و كشور خود بزدایید[۴].

پس از فروپاشی[ویرایش]

فدراسیون روسیه[ویرایش]

تا اواسط دههٔ ۱۹۹۰، روسیه دارای یک نظام سیاسی منتخب چند حزبی بود. اما ایجاد یک دولت منتخب به دلیل دو مشکل ساختاری (مبارزه بین رئیس جمهور و پارلمان و نظام پرهرج و مرج حزبی) دشوار بود. اما یلتسین به این دلیل که خود را به عنوان یک دموکرات برای تضعیف گورباچف مطرح نموده بود و درک وی از مقام ریاست جمهوری بیشتر جنبه خودکامگی داشت، از سوی جهان خارج مورد تحسین قرار گرفت. او بدون توجه به آراء پارلمان، (تا ژوئن ۱۹۹۲) یا از سوی خود نخست وزیر تعیین می‌نمود و یا افراد مورد نظر خود را انتخاب می‌کرد.

انحلال مجلس روسیه[ویرایش]

فراوانی احزاب کوچک و تنفر آنها نسبت به برقراری اتحادهای یکپارچه موجب آشفتگی در بخش قانونگذاری شده بود. فاصله‌گیری یلتسین از رهبری پارلمانی منجر به بحران قانونگذاری سپتامبر- اکتبر ۱۹۹۳ گردید.

جنگ قدرت میان بوریس یلتسین، رئیس جمهوری، و پارلمان که اعضایش در زمان اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شده بودند بالا گرفت و موجب ایجاد بحران قانون اساسی در این کشور شد. یلتسین فرمان انحلال پارلمان را امضا کرد. در سوم اکتبر شماری از نمایندگان پارلمان با پشتیبانی شبه نظامیان مسلح، ساختمان‌های دولتی را در مسکو مورد حمله قرار داده و قصد داشتند ساختمان تلویزیون را تصرف کنند. فردای آن روز تانک‌ها ساختمان پارلمان را گلوله‌باران کردند و ده‌ها نفر کشته شدند.[۵]

بحران در ۳ اکتبر به اوج خود رسید، زمانی که یلتسین راه حلی رادیکال (افراطی) را برای حل و فصل مشاجراتش با پارلمان برگزید: او دستور داد تانکها اطراف کاخ سفید روسیه را محاصره نموده و به سوی مخالفین شلیک کنند.

نتیجه انحلال[ویرایش]

از آنجایی که یلتسین یک گام غیر قانونی در جهت انحلال مجلس برداشته بود، روسیه بیش از هر زمانی دیگر از دوره انقلاب ۱۹۱۷ خود به درگیری جدی داخلی نزدیک شده بود. سپس یلتسین این آزادی را یافت تا قانون خود را با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری تحمیل نماید که از طریق همه پرسی در دسامبر ۱۹۹۳ به تصویب رسید.

اما رای گیری ماه دسامبر دستاوردهای بارزی را برای کمونیست‌ها و ملی گرایان نیز به دنبال داشت، و دلسردی فزاینده‌ای را نسبت به هزینه‌های مربوط به اصلاحات اقتصادی نئولیبرال نشان می‌داد.

کارکرد یلتسین[ویرایش]

اگرچه یلتسین برروی موجی از خوش بینی به قدرت رسید، اما هرگز محبوبیت خود را باز نیافت پس از تایید شوک درمانی ایگور گایدر در کنترل قیمت‌ها در پایان دوره شوروی (سابق)، کاهش‌های شدید هزینه‌های دولتی، و نظام تجارت خارجی باز در اوایل سال ۱۹۹۲ اصلاح اقتصاد روسیه در دهه ۱۹۹۰، اصلاحات فوراً استانداردهای زندگی را در بخش عمده‌ای از جمعیت تخریب نمود، به خصوص گروه‌هایی که از منافع حاصل از هزینه‌ها و قیمتهای کنترل شده دوران اتحاد شوروی سابق، یارانه‌های دولتی و برنامه‌های استحقاقی رفاهی برخوردار شده بودند. در دهه ۱۹۹۰، روسیه متحمل رکود اقتصادی به مراتب شدیدتر از آن شده بود که ۶ دهه پیش ایالات متحده یا آلمان در دوران رکود شدید اقتصادی به آن دچار شده بودند.[۶]

اصلاحات اقتصادی موجب انسجام یک نوع جرگه سالاری نیمه جنائی شد که در نظام سابق شوروی ریشه داشت. بنا براظهارات دولتهای غربی، بانک جهانی وصندوق بین‌المللی پول، روسیه به گسترده‌ترین و سریعترین عملیات خصوصی سازی دست زده بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است. تا اواسط این دهه، خرده فروشی، تجارت، خدمات، و صنایع کوچک در دستان بخش خصوصی بود. بیشتر شرکت‌های بزرگ که دردست مدیران سابق خود قرار داشتند، یک نوع جرگه‌های روسی جدید ثروتمند به اتفاق گروه‌های مافیایی جنایتکار یا سرمایه گذاران غربی تشکیل می‌دادند. نگاه کنید به.[۷]

در قعر (این مجموعه)، بسیاری از کارگران در اثر تورم، بیکاری، دچار فقر، فساد یا جنایت می‌شدند. ضمناً، دولت مرکزی کنترل حوزه‌های جغرافیائی، دیوانسالاری (اداری) و اقتصادی را از دست داده، و درآمدهای مالیاتی ازبین می‌رفت. اما در رکود شدید اقتصادی اواسط دهه ۱۹۹۰، اقتصاد روسیه بیشتر از ورشکستگی اقتصادی سال ۱۹۹۸ اسیب دید.

با این وجود، به نظر می‌رسید که بازگشت به یک نظام اقتصادی سوسیالیست که می‌توانست جایگزین متداول در غرب بوده باشد، تقریباً غیرممکن است. اقتصاد روسیه نیز تاحدودی از سال ۱۹۹۹ به بعد بهبود یافته‌است که این مدیون افزایش قیمت جهانی نفت و گاز بوده، و با این که روسیه بیشترین صادرات را داشته‌است اما از سطح برونده‌های دوران شوروی سابق فاصله دارد.

ویلادیمیر پوتین[ویرایش]

پس از بحران مالی سال ۱۹۹۸، یلتسین در پایان دورهٔ زمامداری سیاسی خود قرار گرفت. درست چند ساعت پیش از آغاز اولین روز سال ۲۰۰۰، یلتسین در کمال شگفتی، استعفای خود را اعلام نمود، و دولت را به دست نخست وزیر کمتر شناخته شده خود ولادیمیر پوتین سپرد، که یک افسر سابق (کا. گ. ب) و رئیس سازمان جانشین (کا. گ. ب) پس از شوروی سابق بود. در ۲۶مارس سال ۲۰۰۰، رئیس جمهور تازه‌کار به سادگی رقبای خود را در انتخابات ریاست جمهوری شکست داد، و در اولین دور رای گیری پیروز شد. در سال ۲۰۰۴، او ٪۷۱ آراء را به دست آورد و متحدین وی نیزدر انتخابات پارلمانی پیروز شدند، اما بنا بر اظهارات ناظران بین‌المللی و داخلی آن را مخدوش اعلام کردند. ناظران بین‌المللی حتی نسبت به اقدامات اواخر سال ۲۰۰۴ بیشتر هشدار دادند که موجب تحکیم بیشتر نظارت ریاست جمهوری بر پارلمان، جامعهٔ نظامی و صاحب منصبان منطقه‌ای می‌شد.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. جعلیات و حقایقی در باره گذشته شوروی و روسیه امروز
  2. BBC فارسی - جهان - گاهشمار؛ ۲۰ سال پس از فروپاشی شوروی
  3. BBC فارسی - جهان - گاهشمار؛ ۲۰ سال پس از فروپاشی شوروی
  4. http://www.irdc.ir/fa/content/4875/default.aspx
  5. BBC فارسی - جهان - گاهشمار؛ ۲۰ سال پس از فروپاشی شوروی
  6. Peter Nolan, China's Rise, Russia's Fall. پیتر نولان، صعود چین، نزول روسیه. انتشارات مک میلان ۱۹۹۵، صفحات ۱۸-۱۷
  7. See Fairbanks, Jr. , Charles H. ۱۹۹۹. «The Feudalization of the State». Journal of Democracy فئودالی کردن کشور. ژورنال دموکراسی، شماره ۱۰(۲)، ۵۳-۴۷،


پیوند به بیرون[ویرایش]

روسیه پیش از انقلاب

  • بکر، سیمور. اشرافیت و امتیاز (مربوط به آن) در اواخر امپراتوری روسیه، در مرور تاریخی آمریکا ۹۲:۴ (اکتبر۱۹۸۷) صفحات ۱۰۰۷-۱۰۰۶.
  • روسیه: بخش مطالعه کشوری/ تحقیق فدرال، کتابخانه کنگره؛ ویرایش توسط گلن. ئی. کورتیس. واشینگتون دی سی: بخش تحقیق فدرال، کتابخانه کنگره،۱۹۹۸ DK۵۱۰٫۲۳.R۸۸۳ ۱۹۹۸
  • هابسباوم، اریک. دوره انقلاب(۱۸۴۸-۱۷۸۹)، تاریخ انتشار ۱۹۹۶.
  • مانینگ، روبرتا. بحران نظام سابق روسیه: طبقه اشراف و دولت، انتشارات دانشگاه پرینستون ۱۹۸۲.
  • ماس، والتر جی. تاریخ روسیه. جلد ۱:تا سال۱۹۱۷. چاپ دوم، انتشارات آنتم،۲۰۰۲.
  • اسکاکپل، تدا. انقلابات حکومتی و اجتماعی: تحلیل مقایسه‌ای بین فرانسه، روسیه، و چین. چاپ انتشارات یو. کمبریج،۱۹۸۸.

دوران شوروی[ویرایش]

  • کوهن، استفان اف. "بازاندیشی تجربه شوروی: سیاست و تاریخ از سال۱۹۱۷. نیویورک:انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۸۵.
  • فیتزپاتریک، شیلا. انقلاب روسیه. نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد،۱۹۸۲.
  • گلدمن، مارشال آِی. مشکلات اقتصادی اتحاد شوروی، تاریخ جاری، ۸۲، اکتبر۱۹۸۳٬۳۲۲-۲۵.
  • پاول آر. گرگوری و رابرت سی. استوارت. عملکرد و ساختار اقتصادی روسیه و شوروی، ادیسون-والسی چاپ هفتم،۲۰۰۱/
  • لویینریال موشه. رعایای روسی و قدرت شوروی. اوانستون: انتشارات دانشگاه شمالغربی،۱۹۶۸.
  • مک کالی، مارتین. اتحاد شوروی ۱۹۹۱-۱۹۱۷. چاپ دوم، لندن، لانگمن،۱۹۹۳.
  • ماس، والتر جی. تاریخی از روسیه. جلد۲:از ۱۸۵۵ به بعد. چاپ دوم. انتشارات آنتم،۲۰۰۵.
  • رمینگتون، توماس. بنای سوسیالیسم در روسیه بلشویکی، پیتزبورگ: انتشارات دانشگاه پیتزبورگ،۱۹۸۴.
  • سولژنتسین، اکساندر. مجمع الجزایر گولاگ: ۱۹۵۶-۱۹۱۸. شرکت انتشاراتی هارپر-روو، ۱۹۷۵-۱۹۷۳.

دوران پس از شوروی

  • کوهن، استفان. جنگهای صلیبی ناکام: آمریکا و تراژدی روسیه کمونیست آتی. نیویورک:WW. نورتون،۲۰۰۰.
  • فابریکانس، جونیور، چارلز اچ. ۱۹۹۹. "فئودالیزه کردن حکومت. ژورنال دموکراسی ۱۰(۲): ۵۳-۴۷.
  • پاول آر. گرگوری و رابرت سی. استوارت. عملکرد و ساختار اقتصادی روسیه و شوروی، ادیسون-والسی چاپ هفتم، ۲۰۰۱
  • مدودوف، روی. روسیه پس از دوره شوروی، سفری به دوران یلتسین.
  • ماس، والتر جی. «تاریخی از روسیه. جلد۲:» از ۱۸۵۵ به بعد". چاپ دوم. انتشارات آنتم،۲۰۰۵، فصل۲۲.