رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۶

بزرگداشت شاعران ديار سوخته افغانستان

 شب شعر «شاعران سوخته‌ ديار من»بزرگ‌داشت «عبدالقهار عاصي» و «ليدا اميد سروري» در قالب شب شعر «شاعران سوخته‌ ديار من» با همكاري انجمن شاعران پارسي‌گوي جهان، كانون ادبيات ايران و بخش فرهنگي سفارت افغانستان، یکشنبه دوم مهرماه در خانه هنرمندان ايران برگزار شد.

در بخش اول اين مراسم كه به تجليل از زنده‌ياد «عبدالقهار عاصي» اختصاص داشت، «حميرا قادري» مدير خانه هنرمندان افغانستان، با گرامي‌داشت ياد اين شاعر افغان، گفت: «عاصي» در مدت بيش از يك دهه شاعري، تقريبا در تمامي فرم‌ها و اقاليم شعر فارسي دري به سير و سياحت پرداخت. از دو بيتي و رباعي آغاز كرد و به غزل، قطعه و مثنوي رسيد. وي ديوارهاي پست و بلند اوزان عروضي را در هم شكست و از‌ آنجا به سرزمين‌هاي گسترده شعر نيمايي راه يافت. با اين حال طبع جوشان و قريحه والاي او در اوزان نيمايي نيز آرام نگرفت و گامي آن سوتر نهاد تا در سرزمين‌هاي بي‌كرانه شعر سپيد مرزهاي تازه و تازه‌تري را در نوردد. اما با دريغ و اندوه بسيار كه در شام سياه چهارشنبه ششم مهر 1373 صداي مرگ آور انفجار راكتي در شهر كابل زندگي او را خاموش كرد.

در بخش اول اين مراسم كه به تجليل از زنده‌ياد «عبدالقهار عاصي» اختصاص داشت، «حميرا قادري» مدير خانه هنرمندان افغانستان، با گرامي‌داشت ياد اين شاعر افغان، گفت: «عاصي» در مدت بيش از يك دهه شاعري، تقريبا در تمامي فرم‌ها و اقاليم شعر فارسي دري به سير و سياحت پرداخت. از دو بيتي و رباعي آغاز كرد و به غزل، قطعه و مثنوي رسيد. وي ديوارهاي پست و بلند اوزان عروضي را در هم شكست و از‌ آنجا به سرزمين‌هاي گسترده شعر نيمايي راه يافت. با اين حال طبع جوشان و قريحه والاي او در اوزان نيمايي نيز آرام نگرفت و گامي آن سوتر نهاد تا در سرزمين‌هاي بي‌كرانه شعر سپيد مرزهاي تازه و تازه‌تري را در نوردد. اما با دريغ و اندوه بسيار كه در شام سياه چهارشنبه ششم مهر 1373 صداي مرگ آور انفجار راكتي در شهر كابل زندگي او را خاموش كرد.

قادري افزود: ترانه و دوبيتي در شعر «عاصي» جايگاه خاصي دارد. او شعر را از همين جا آغاز كرده است و تا پايان زندگي گرايش ذهني او به سرايش ترانه و دو بيتي همچنان ادامه يافت. ترانه‌ها و دوبيتي‌هاي او از نظر موضوع، طيف گسترده‌اي دارد. بخشي از اين ترانه‌ها و دوبيتي‌ها در گزينه‌هاي شعري «لالايي براي مليمه» و «غم من و غزل من» چاپ شده است.

 شب شعر «شاعران سوخته‌ ديار من»وي ادامه داد: يكي از بركات سفر «عاصي» به ايران، تأليفاتي است كه در اين كشور انجام داد و آماده چاپ ساخت. او در آماده سازي ويژه‌نامه شعر معاصر افغانستان در مجله «شعر» سهيم بود و نيز يك مجموعه از شعرهايش را براي چاپ آماده كرد كه اين كتاب پس از مرگش در آلمان و به همت «فرهاد دريا» ‌با نام «از آتش از بريشم» چاپ شد. اما كتاب ديگر او كه بعدها جنجال‌برانگيز هم شد، آغاز يك پايان است كه خاطرات و چشمديده‌هاي «عاصي» را از سقوط كابل و جنگ‌هاي داخلي در اين شهر در بر دارد. «عاصي» در اين كتاب، ‌با لحني گزنده و گاه طنز‌آميز به انتقاد از اوضاع كشور در آن سال‌ها پرداخته و البته دولتمردان وقت كشور را نيز از نيش قلم خويش بي‌بهره نگذاشته است. شايد براي كساني كه از نزديك با «عاصي» و روحيه او آشنا نيستند، اين يك موضع‌گيري سياسي ضد جهادي به شمار آيد. ولي اگر حساسيت طبع و ظرافت احساس «عاصي» را يافته باشيم، درمي‌يابيم كه به راستي چنين كسي نمي‌توانسته با ديدن آن صحنه‌ها، ملايم‌تر از اين سخن بگويد.

سپس «ابراهيم خدايار» شاعر افغان و استاد ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس تهران، اظهار داشت: شايد در عصر حاضر نشناختن ادبيات جهان براي نسل امروز عيب به شمار رود، اما نداشتن شناخت كافي ايرانيان از ادبيات معاصر افغانستان، نه تنها عيب كه ظلم بزرگي است، زيرا دو فرهنگ ايران و افغانستان از يك سرچشمه سيراب مي‌شوند.
اين عضو انجمن شاعران پارسي‌گوي جهان افزود: مرزهاي جغرافيايي وقتي محدود شود، مرزهاي فرهنگي نيز كوتاه مي‌شوند و اگر صد سال پيش شهرهايي بودند كه در آنها ادبيات فارسي رونق داشت، اكنون ديگر اين‌گونه نيست. انجمن شاعران پاسي‌گوي جهان با هدف احياي ميراث مشترك فارسي در جهان به وجود آمد و تمام تلاش خود را براي بازسازي گنجينه ماوراءالنهر انجام مي‌دهد.

وي با خواندن شعري با نام «گيسوان پريشان» درباره «سمرقند» گفت: هر تمدني براي خودش آرمان‌هايي دارد كه آن آرمان‌ها را در شهري جست‌وجو مي‌كند و اگر بگوييم كه آرمان‌شهر تمدن فارسي «سمرقند» است، بي‌راهه نرفته‌ايم، زيرا همان‌طور كه «محمدرضا شفيعي كدكني» هم اظهار كرده، شروع و بالندگي شعر فارسي در هزاره اول آن، در سمرقند بوده است.

همچنين «هادي سعيدي كياسري» مدير كانون ادبيات ايران، در اين شب شعر درباره «عبدالقهار عاصي» اظهار داشت: من عاصي را زماني –اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70- شناختم كه بر اثر جنگ، شعر شاعران در ايران تلخ و نوستالژيك شده بود و شعر شاعران افغان و تاجيك نيز كه به واسطه معدود شاعراني كه در ايران بودند منتقل مي‌شد، سرشار از حزن، اندوه، خشم و نفرت بود. اما شعر «عاصي» هم به لحاظ فرم و هم از نظر مضمون با شعري كه ايرانيان از شعر افغانستان مي‌شناختند، متفاوت بود. او كه از دل خاك و خاكستر آمده بود، با لباني خندان از عشق و تغزل مي‌سرود و در زير غبار كشتار، دلدادگي مردمي را مي‌ديد كه عشق را زير آوار زنده نگه داشته بودند.

وي با بيان اين‌كه «عاصي» بي‌شك از خط‌شكنان شعر معاصر افغانستان به شمار مي‌آيد، افزود: او با ادبيات معاصرش كاملا آشنا بود و از اين نظر مي‌توان او را با «نرودا» و «محمود درويش» مقايسه كرد كه هم سياسي‌ترين شعرها را سرودند و هم تغزل را با حماسه درآميختند. «عاصي» مراحل شاعري را به سرعت طي مي‌كرد.

در بخش اول شب شعر «شاعران سوخته‌ ديار من»، «شكري عرفاني» عضو هيأت مديره خانه ادبيات افغانستان، «آرش شفاعي» شاعر و «محمد سرور رجايي» مدير خانه ادبيات افغانستان، در رثاي «عبدالقهار عاصي» به شعر خواني پرداختند. همچنين در اين بخش، ابياتي از اشعار «عاصي» با صداي شاعر در تالار بتهوون خانه هنرمندان ايران طنين‌افكن شد.

بخش دوم شب شعر، كه به گرامي‌داشت «ليدا اميد سروري»، شاعر جواني كه در آذر 1374 در افغانستان خودسوزي كرد، با مونولوگ‌هاي دختري در نقش «ليدا» آغاز شد. «حميرا قادري» گفت: از اين شاعر جوان مجموعه شعري در دست نيست و تلاش مي‌شود كه اشعار پراكنده اين شاعر جمع‌آوري شود.

سپس «عبدالجبار كاكايي» مدير خانه شعر بنياد نويسندگان و هنرمندان با بيان اينكه افغانستان كشور زندگي، جنگ و صلح است، به خواندن اشعارش در سوگ «ليدا اميد سروري» و تمامي دختران قرباني جنگ پرداخت. همچنين «عبدالكريم تمنا» شاعر افغان، خاطراتي را از اولين ديدارش با «ليدا» بيان كرد و گفت: «ليدا» در شاعري ره صدساله را يك ‌شبه طي كرد.

در اين بخش نيز «رحيمه ميرزايي»، سيد ضياء قاسمي، دكتر فريدون جنيدي، وجيه خدانظر و عبدالرحيم جعفري از شاعران افغان، در رثاي «ليدا اميد سروري» به شعر خواني ‌پرداختند. در پايان اين مراسم گروه موسيقي انجمن هنرمندان افغانستان به قطعاتي را اجرا كردند.

شعري كه در پي‌ مي‌آيد با نام «خداحافظ گل سوري!» سروده «عبدالقهار عاصي» است كه در اين شب شعر خوانده شد:

كبوترهاي سبز جنگلي در دوردست از من
سرود سبز مي‌خواهند

من آهنگ سفر دارم

من و غربت

من و دوري

خداحافظ گل سوري!

**
سر سردره‌هاي بهمن و سيلاب دارد دل

بساط تنگ اين خاموشي

اين باغ خيالي

ساز رؤياي مرا بي‌رنگ مي‌سازد

بيابان در نظر دارم

دريغا درد!

مجبوري!

خداحافظ گل سوري!

**
هيولاي گليم بددعايي‌هاي ما بر دوش

چراغ آخر اين كوچه را

در چشم‌هاي اضطراب‌آلوده من سنگ مي‌سازد

هوايي تازه‌تر دارم

از اين شوراب، از اين شوري!

خداحافظ گل سوري!

**
نشستن

استخوان مادري را آتش افكندن

به اين معني كه گندمزار خود را

بستر بوس و كنار هرزم‌برگان ساختن

از هر كه آيد

از سرافرازان نمي‌آيد

فلاخن در كمر دارم

براي نه،

به سرزوري

خداحافظ گل سوري!

**
ز هول خاربست رخنه و ديوار نه،

از بي بهاري‌هاي پايان‌ناپذير سنگلاخ

آتش بر دامانم

بغل واكردني ره‌توشه خود را

جگر زير جگر دارم

ز جنس داغ

ناسوري

خداحافظ گل سوري!

***
جنون ناتمامي در رگانم رخش مي‌راند

سپاهي سخت عاصي در من آشوب آرزو دارد

نمي گنجد در اين ويرانه نعلي از سوارانم

تماشا كن، چه بي‌بالانه مي‌رانم

قيامت بال و پر دارم

به گاه وصل

منظوري

خداحافظ گل سوري!

***
نشد

بسيار فال بازگشت عشق را از سعد و نحس ماه بگرفتم

مبادا انتظارش در دل‌آساهاي من باشد

مبادا اشتران بادي‌اش را

زخمه‌هاي من

بدين سو راه بنمايد

كسي شايد در آن جا

عشق را با غسل تعميد از تغزل‌هاي من

اقبال آرايد

من و يك بار ديدار بلند آوازگان ارتفاعات كبود و سرد

تماشايي اگر هم مي‌نيفتد

دست و داماني هنر دارم

نه چوكاني، نه دستوري

خداحافظ گل سوري!

سامان ايراني

نظرهای خوانندگان

سلام واقعا خوب بود فقط ميشه با شما ارتباط بر قرار كرد؟

-- vahid ، Apr 11, 2007 در ساعت 07:15 PM

اگر دراين سايت شعرهاي عاشقانه باشد خوب است

-- اميد ، May 31, 2007 در ساعت 07:15 PM