گروه سياسي، معصومه ستوده؛ 30 سال از زماني که دانشجويان پيرو خط امام از ديوارهاي سفارت امريکا بالا رفتند و 60 ديپلمات امريکايي را به مدت 444 روز به گروگان گرفتند، مي گذرد. آبان 58 بود که دانشجويان پيرو خط امام تصميم گرفتند سفارت امريکا را تسخير کنند زيرا مطمئن بودند تا زماني که سفارت امريکا به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد آرمان تثبيت انقلاب هرگز محقق نمي شود به خصوص اينکه تحرکات منافقين به اوج خود رسيده بود و همين به نگراني دانشجويان دامن مي زد. البته دانشجويان عملکرد محافظه کارانه دولت موقت را به انتقاد گرفتند و وجود دوگانگي بين امام و دولت موقت را عاملي براي ايجاد شرايط فعلي مي دانستند زيرا معتقد بودند در شرايط دوگانگي، عملکردهاي افراطي رشد مي يابد. بنابراين دانشجويان انقلابي يک جريان متشکل دانشجويي را به وجود آوردند و تلاش کردند از طريق اين تشکل خود را به امام نزديک کنند. به گفته محسن ميردامادي «آنها مي خواستند از امام رهنمود بگيرند و آن را در دانشگاه ها دنبال کنند.در حقيقت گمشده خودشان را در ارتباط قوي با امام و پياده کردن نظرات ايشان در دانشگاه ها مي ديدند و فکر مي کردند با اين روش از اثرات سوء عملکرد غلط دولت موقت در ميان قشرهاي جوان جامعه و دانشگاهيان که نوعاً جمعيت هاي پرشوري بودند و نگرش و ديدگاه هاي امام را مي پسنديدند مي توان جلوگيري کرد. اين مساله منجر به انتخاب نمايندگاني از طرف انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر کشور شد که بنده هم يکي از آنها بودم و جمعي مشخص شد براي طرح مساله با حضرت امام. ما در اين رابطه دو بار خدمت امام رسيديم و مسائل دانشگاه ها را خدمت شان گفتيم و از ايشان خواستيم جمعي را تعيين بکنند به عنوان حلقه واسط بين دانشگاه ها و خودشان.»
بعد از تعيين اين جمع جلسات به طور فشرده تشکيل شد. به گفته ميردامادي «دليلش هم اين بود که در دو تا سه ماه اول اين سال که دانشگاه ها باز بودند مشکلاتي که گفتم دانشجويان را به اين مساله رساند که در تابستان حتماً بايد فکري کرد و برنامه يي ريخت براي سال جديد تحصيلي تا دانشگاه ها عرصه فعاليت هاي گروهک ها نشود. اين برنامه ريزي ها همه در تابستان انجام شد و دو ملاقاتي هم که اشاره کردم در تابستان سال 58 بود. در ملاقات ها گفته شد ما نياز داريم که حلقه وصلي با شما داشته باشيم و نظرات شما را در دانشگاه ها پياده کنيم و گزارش دانشگاه ها را خدمت شما بدهيم و اگر نظراتي در مورد دانشگاه ها داريد ما مطلع شويم. امام خيلي استقبال کردند و در حقيقت معرفي اوليه به بيت حضرت امام هم براي ملاقات هايي که داشتيم به وسيله آيت الله خامنه يي صورت گرفت. در ملاقات اولي که داشتيم امام خيلي تشويق و ترغيب به اين کار کردند.
پيگيري هاي بعدي منجر به تشکيل شورايي شد مرکب از نمايندگان دانشجويان که از کل دانشگاه هاي کشور انتخاب شده بودند و بنده هم توفيق حضور داشتم و پنج نفر از شخصيت هاي مملکتي که عبارت بودند از مقام رهبري و آقايان موسوي خوئيني ها، دکتر حبيبي، محمد مجتهدشبستري و بني صدر. اين مجموعه قرار بود روي مساله دانشگاه ها کار کنند و گزارشي خدمت امام بدهند و پس از آن نقش آن حلقه واسط بين امام و دانشگاه ها را داشته باشند.
در واقع تشکل دانشجويي که در اين رابطه شکل گرفت و ما هفت نفر آن را نمايندگي مي کرديم نام «دفتر تحکيم وحدت» را به عنوان يک نام موقت براي خود برگزيد. دليل موقت بودن نام اين بود که در اولين سميناري که در قالب اين تشکل برگزار شد در مورد اسم دائم به نتيجه مشترک نرسيديم و قرار شد دفتر تحکيم وحدت به عنوان اسم موقت چند ماهه انتخاب شود تا نام دائمي در فرصت هاي بعدي انتخاب شود که ظاهراً پس از نزديک به دو دهه هنوز اين دوره موقت تمام نشده است. آن جلساتي هم که آن جمع دانشجويي با پنج نفر مذکور يعني جمع 12 نفره داشتند جلسات خيلي پربار و باارزشي بود که عمدتاً در دانشگاه پلي تکنيک تشکيل مي شد. يک جلسه آن هم در مجلس خبرگان تشکيل شد که مرحوم حاج احمدآقا هم در آن جلسه حضور داشتند و تقريباً به اينجا رسيده بوديم که ما اساسنامه يي بنويسيم و بعد از تکميل اساسنامه خدمت حضرت امام برويم که در همين اثنا ماجراي اشغال لانه پيش آمد و با اشغال لانه تمام اين مسائل تحت الشعاع قرار گرفت و کار انقطاع پيدا کرد و طبق برنامه زمان بندي شده يي که مورد نظر بود دنبال نشد. ما در همان جلساتي که در جمع هفت نفره داشتيم که جلسات زيادي هم بود و مسائل دانشگاه ها مطرح مي شد و برنامه ريزي براي فعاليت هاي دانشجويي مي شد، در يکي از آن جلسات پيشنهاد اشغال سفارت امريکا به وسيله يکي از برادران مطرح شد. زمينه موضوع به اين صورت بود که در اولين سال پس از پيروزي انقلاب و حتي از همان ماه ها و روزهاي آغاز پيروزي انقلاب که حکومت طاغوت فرو ريخته بود اما هنوز حاکميت انقلاب فاقد تشکيلات اقتدار و توان لازم براي اداره کشور بود، از يک سو استان هاي مرزي کشور دستخوش حرکت هاي جدايي طلبانه شدند و از سوي ديگر در ساير استان ها گروه هاي ريز و درشت ضدانقلاب دست به آشوب و فتنه زدند. اعتصاب و تحصن و درگيري و اغتشاش در ادارات و کارخانه ها و ديگر جاها امري عادي و روزانه شده بود. شواهد و قرائني در دست داشتيم که اين وضع طبيعي نيست. اين احساس در بين دانشجويان وجود داشت که اين کارها که صورت مي گيرد نبايد ناهماهنگ و خود به خودي باشد. به نظر مي رسيد اين کارها بايد از جايي هدايت شود و اين تصور به طور جدي در بين دوستان وجود داشت که اين کارها به نحوي مستقيم يا غيرمستقيم به وسيله امريکا هدايت مي شود و به اين دليل بود که بحث اشغال سفارت امريکا پيش آمد به عنوان مرکزي که اگر اشغال شود کل توطئه ها از بين خواهد رفت و همين طور هم شد. به طوري که وقتي سفارت اشغال شد تمام اين گونه برنامه ها تعطيل شد و شور و شوقي گسترده در مملکت به وجود آمد که همه چيز را تحت الشعاع قرار داد.» (مصاحبه محسن ميردامادي با هفته نامه عصر ما، 13 آبان 77)
بعد از اشغال سفارت امريکا ليدرهاي تسخير سفارت امريکا اين موضوع را رسانه يي کردند و در برابر لنز دوربين صدها رسانه خارجي به بيان دغدغه هاي خود پرداختند. تصوير مخابره شده از ليدرهاي 13 آبان محسن ميردامادي دبيرکل فعلي حزب مشارکت، ابراهيم اصغرزاده و حبيب الله بيطرف را در يک قاب به تصوير مي کشيد. دانشجويان پيرو خط امام پذيرش شاه مخلوع توسط دولت امريکا و تمرکز بر فعاليت هاي جاسوسي و... را انگيزه اصلي تسخير سفارت امريکا عنوان کردند. تسخير سفارت امريکا 444 روز طول کشيد و در نهايت ديپلمات هاي امريکا آزاد شدند اما اين اقدام دانشجويان از سوي امام خميني به «انقلاب دوم» تعبير شد و دانشجويان به عنوان قهرمان ملي معرفي شدند. درست پس از انتخابات 22 خرداد بود که شماري سردمداران تسخير لانه جاسوسي که از قضا همگي در جبهه اصلاحات عضويت دارند به جرم انقلاب مخملي بازداشت شدند. محسن امين زاده و محسن ميردامادي از جمله کساني هستند که در سالگرد تسخير لانه بيش از 140 روز را در زندان سپري کرده اند. هرچند پيش از اين نيز يکي از رهبران تسخير بازداشت شده بود. عباس عبدي از دانشجويان فعال در تسخير لانه در 13 آبان سال 82 بازداشت شد اما اين بار بعد از گذشت شش سال نوبت به بقيه ليدرها رسيده است. اما اين پايان ماجرا نبود زيرا موسوي خوئيني ها که رابط امام با دانشجويان بود از سوي رسانه هاي حامي دولت به عنوان جاسوس «کاگ ب» معرفي شد و بسياري از حاميان دو آتشه دولت خواستار محاکمه وي شدند. البته بازداشت سردمداران مبارزه با استکبار جهاني در حالي صورت مي گيرد که نماينده دولت دهم به مدت 45 دقيقه در گفت وگويي رودررو به گفت وگو با نماينده امريکا پرداخت و از ضرورت رابطه با امريکا سخن گفت. در حالي که به موازات چنين رويکردي، جناح اصلاح طلب را که سهم بسزايي در آفرينش حماسه 13آبان داشتند به ايجاد رابطه با امريکا و چراغ سبز نشان دادن به امريکا متهم کردند. اين موضع گيري حاميان دولت در حالي صورت مي گيرد که ليدرهاي جريان اصلاحات همواره از ضرورت گفت وگو و تعامل با تمام جهان در راستاي تنش زدايي و ايجاد رابطه با امريکا در چارچوب منافع ملي سخن گفته اند. البته به نظر مي رسد اصل منافع ملي در مذاکرات صورت گرفته مغفول واقع شده است به ترتيبي که بسياري از حاميان دو آتشه دولت نيز به صف منتقدان عملکرد دولت پيوسته اند و خريد اورانيوم از يک کشور ثالث و ارسال 1200 کيلوگرم اورانيوم به روسيه را به معني تعطيلي چرخه سوخت هسته يي و عقب نشيني از مواضع عزت ملي عنوان کرده اند. اما با اين حال محسن ميردامادي که امروز از متهمان انقلاب مخملي است در مصاحبه با هفته نامه عصر ما (ارگان وابسته به سازمان مجاهدين انقلاب در آبان 77) اظهار داشت؛ امريکا از ابتدا هدفش اين بوده است که مانع استقرار حکومت اسلامي شود و هميشه در اين جهت کار کرده که جلوي تداوم اين انقلاب و نظام اسلامي را بگيرد. الان هم اين موضوع چندان تغيير نکرده البته اين تفاوت را ما کرده ايم که 20 سال از حکومت مان گذشته و نظام اسلامي تثبيت شده است و مثل قبل در مخاطره نيست منتها سياست هاي امريکا تغيير بنيادي نکرده هر چند ممکن است ظاهراً فرق کرده باشد. امريکايي ها از همان اوايل بعد از اتمام گروگانگيري دنبال اين بودند که رابطه سياسي برقرار کنند. اصولاً در کشورهاي غربي اين جزء برنامه هاي سياست خارجي شان نيست که با کشوري قطع رابطه کنند حتي با دشمن ترين کشورها هم نوعاً قطع رابطه نمي کنند.
اين موردي هم که امريکا روابطش را با ما قطع کرد در حقيقت يک برخورد انفعالي از طرف کارتر بود که در قبال گروگانگيري انجام داد. وگرنه بعد از آن در زمان ريگان و بوش و پس از آن هم دنبال برقراري رابطه بوده و هستند. يک موقع ما از ابتدا رابطه مان با امريکا قطع نمي شد. اين رابطه ممکن بود نوسان پيدا کند و کم و زياد شود مثل رابطه ما با انگليس. رابطه ديپلماتيک ما با انگليس به جز يک دوره يک ساله که به خاطر مساله سلمان رشدي قطع شد، در بقيه دوران قطع نبود. از ابتداي انقلاب تا سال 1368 رابطه داشتيم منتها اين رابطه به جايي رسيد که زماني تنها يک ديپلمات از ما در انگليس و يک ديپلمات از انگليس در ايران بود. يعني اينقدر سطح روابط نزول کرد. ما در اين 20 سال پس از انقلاب اظهار داشته ايم که بدون نياز به امريکا کشور خود را اداره خواهيم کرد و با فراز و نشيب ها و مشکلاتي که داشته تاکنون اين کار را کرده ايم و به نظر بنده دوران مشکل آن را پشت سر گذاشته ايم. امريکا هنوز نيز در سطح بين المللي از موضعي برابر با ما برخورد نمي کند. در اين شرايط اگر ما تصميم به برقراري رابطه بگيريم معناي بين المللي آن اين است که ما بدون امريکا مشکل داريم و بعد از 20 سال به اين نتيجه رسيده ايم که بايد با امريکا رابطه داشته باشيم. براي امريکايي ها هم اين موفقيت را دارد که ادعا کنند ايران سرسخت هم بالاخره مجبور شد بيايد و با امريکا رابطه برقرار کند. چنين رابطه يي به سود ما نخواهد بود. البته محسن ميردامادي پيروي و تبعيت از استراتژي تنش زدايي سيدمحمد خاتمي در عرصه بين الملل را شرط تحقق منافع ملي دانست و گفت؛ کاري که آقاي خاتمي کردند يعني در حقيقت پديده دوم خرداد اين کار را کرد. من نمي خواهم بگويم فقط آقاي خاتمي اين کار را کردند. اتفاقي که در دوم خرداد افتاد و طبعاً چهره برجسته پديده دوم خرداد آقاي خاتمي بودند، موقعيت جهاني ما را تغيير داد و ابتکارهاي شخصي آقاي خاتمي مثل مصاحبه با CNN يا شعار گفت وگوي تمدن ها ابتکار عمل را از امريکا گرفته و در اين مسائل ابتکار عمل اکنون بيشتر در دست ايران است. ما مي توانيم با امريکا خصومت ايجاد نکنيم و تنش زدايي بکنيم ولي هدف مان برقراري رابطه سياسي با امريکا نباشد. تسخير سفارت امريکا بارها از سوي برخي از کارشناسان سياسي مورد بررسي قرار گرفته و برخي از تحليلگران سياسي آن را مورد انتقاد قرار داده اند اما با اين حال ليدرهاي 13 آبان با تمام قوا از آن دفاع مي کنند به گونه يي که بسياري معتقدند اگر اين اتفاق نمي افتاد انقلاب تثبيت نمي شد. البته اين وقايع پيش از اين توسط مشاوران کارتر پيش بيني شده بود به ترتيبي که گري سيک که در آن زمان جزء مشاوران امنيتي کاخ سفيد بود در يک مصاحبه نقل کرده بود وقتي بحث پذيرفتن شاه در شوراي امنيت ملي امريکا مطرح شد در آنجا عده يي موافق و عده يي مخالف بودند. کارتر هم مخالف بود و نهايتاً نظر موافقان غالب شد. بنا به گفته گري سيک در پايان کارتر گفته بود شما اگر اصرار مي کنيد حرفي نيست ولي اين آمادگي را داشته باشيد که ديپلمات هاي شما در تهران به گروگان ايراني ها دربيايد.