تبليغاتX
رقص پروانه ها

سلام بر دوستان همیشگی

بعد از مدتها به بهانه مادر که بهانه زندگی است، آپدیت می کنم!
تنها یک حرف و آن هم اینکه متن زیر خودش به همین صورت به ذهنم آمد و البته قبول که بعد از نوشتن در آن دخل و تصرف کردم...اما هیچ ادعای شاعرانگی ندارم.
همیشه شاد باشین و برقرار

مادرانه

دو دستت آرامش دنیا
سِپرم شد در مقابل دنیا!
من و  بی خبری، از  دنیا
من و لذت،  آرامش دنیا
در دو چشمت، به قسم دو ماه دیدم
سِپر و نور ماه، من به ناگَه لرزیدم
سپرِم زخم خورده از هرجا
تو و دستت، آخ! غم دنیا
تو و دستت، قوی ولی لرزان
سپرم خسته است نامردان
من وبغض و نامردی دنیا
من و دستت، وباور دنیا!
تو و قدرت! بی خیال ِدنیا
تو، لبخند! برد تا ته دنیا
هما بهرام پرور

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
نوشته شده توسط هما در دوشنبه دوم خرداد 1390 ساعت 9:48 | لینک ثابت |

همه چیز دقیقا در یک روز خاکستری شروع شد

دخترک در اوج قه قه غرق شد در هق هق های پنهانی

دیگر پدر نداشت

روزها گذراند با اشکهایش بر خاک پدرش

و در تنهایی هق هق هایش، اوج گرفت صدای قه قه هایش![شان!]

دستی مردانه برشانه هایش

تنهایش شکست

و زندگی دیگر آغاز شد

دخترک! نه! دختر! ببخشید خانوم! خندید

مرد بوسید

همچو رقص برگها در باد برهم پیچیدند

نطفه ای شکل گرفت

مرد خندید و رفت

و دیگر نیامد

غم روی غم

خانوم! مقاومت کن![ کرد!]

کودکش به دنیا آمد، همچو مردش.

دل تنگ پدر و مردش

یک لحظه

یک آرزو

بامب

جسمها غرق در خون

روح ها آرام شدند

سبک شدند

اوج گرفتند

رو برگرداند! پدرش بود

شاد خندید!

کودکش را نشانش داد و ریز خندید

پدربزرگ به آغوش کشید نوه اش را

دستی مردانه بر شانه هایش

آری! خودش بود

غرق در بوسه همچو رقص برگها در باد برهم پیچیدند

آرزویش برآورده شده بود

و تولدی دیگر آغاز شد!

بی هیچ رفتی

و برای همیشه ماندن

 

همیشه شاد باشین

هما بهرام پرور


پ.ن:.ن:اگر مقطع نوشتم دلیل بر ادعای نوشتن شعر نبود
بلکه جمله ها خود مقطع شدند و من نمی دانستم که چطور به جز اینصورت باید نوشت...و به شدت خوشحالم می کنین اگر نظرت رو درباره این نوشته بدین، از هر نظر، از نظر رساندن احساس و...
سپاس

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
نوشته شده توسط هما در پنجشنبه هجدهم آذر 1389 ساعت 16:13 | لینک ثابت |

 سلام

اول اینکه شرمنده بابت این همه تاخیر! مدتی سرم به شدت شلوغ بود...درگیر کارهای پروژه پایانیم بودم. اینکه...چشم انتظار! چشم انتظار یک کوچولوی شیرین، که بهم یه اسم جدید داد! شدم عمه! حس می کنم بزرگم کرد! این شیطون بلای کوچولوی ما قرار بود تو مرداد ماه بدنیا بیاد ولی خوب فکر کنم وسط اینهمه بیزاری مردم از زندگی، اون چیزهای خوبی رو تو زندگی پیدا کرد که خواست زودتر بیاد و ازشون لذت ببره...و حتی شاید دیگران رو غرق در لذت کنه! هیچی نشده حس لذت مامان بزرگ، بابابزرگ، بابا و مامان، عمه و عمو و دایی و...بخشید

دوم اینکه

نشسته بودم! تندتند دویدی طرفمو ، نفس نفس زنون بهم گفتی:"منو دوست داری؟" بعدش یه ورق دادی دستم گفتی:"بیا، اینو بگیر و برام حست رو بنویس" زل زدم تو چشمای شیطونت وحسمو تو ورق برات نوشتم و دادم دستت! با ذوق ورق و گرفتی، نگاه کردی...چشمات پر اشک شد و لبات رو ورچیدیو با عصبانیت گفتی:"فقط 5تا؟!" یهو اشکات سرازیر شد...برگرو پرت کردی تو صورتمو پشتت کردی بهم که یعنی قهرم! اومدم بغلت کردم، برگ رو دوباره دادم دستت، اونطوری که تو اول تو دستتات بود...چپ چپ با نگاه خوشگلت نگام کردی که خوب یعنی چی؟!...منم خندیدم و برگرو چرخوندم و گفتم:"خوب عزیزکم، برگ رو برعکس گرفته بودی!" دوباره به برگه نگاه کردی و من گفتم:"من قلبمو برات نقاشی کشیدم" اشکات و پاک کردی...کودکانه خندیدی و لبامو بوسیدی...بعد بلند شدی و سریع اون برگ رو تو دفتر خاطراتت گذاشتی...و خاطره اون بوسه‌ همیشه رو لبام موند.

با الهام از شعر مست تر از من از سیامک بهرام پرور

ساعت«5» به وقت «دل» من...روز الست

این خدا بود که در گوشه ای از عرش نشست-

 

-   وقلم موی خودش را به شرابش زد...تا

طرح چشمان تو بر بوم جهان آذین بست!

سوم اینکه دوست داشتم اینبار کار ترجمه داشته باشم...یکی از دوستام بهم آهنگ دیوار پینگ فلوید رو توصیه کرده بود...خیلی زیباست...ترجمه کردم و البته بعد متوجه شدم فیلمی برای کل این آلبوم به نام The Wall یعنی همون دیوار ساخته شده...فیلم رو دیدم...و وقتی دیدم ترجمه هاش توش هست...بی خیال این شدم که ترجمه خودم رو بذارم!

ولی خوب لینک دانلود فیلم رو براتون گذاشتم، از اینجا دانلود کنید.

و اما ترجمه ...

Happy Nation

Ace of Base

Laudate omnes gentes laudate
Magnificat in secula
Et anima mea laudate
Magnificat in secula

Happy nation living in a happy nation
Where the people understand
And dream of perfect man
Situation lead to sweet salvation
For the people for the good
For mankind brotherhood

We're traveling in time


Ideas by man and only that will last
And over time we've learned from the past
That no man's fit to rule the world alone
A man will die but not his ideas


Happy nation

We're traveling in time
Traveling in time

Tell them we've gone too far
Tell them we've gone too far
Happy nation come through
And I will dance with you
Happy nation

ملتِ شاد

ملتِ شاد زندگی می کنند در کشورهای شاد

جای که مردمانش فهمیدند

و در رویای انسانی کاملند.

(مردمانی که ) شرایط را رهبری می کنند بسمت رستگاری شیرین

برای مردمی خوب

برای ساختن برادری

 

سفری می کنیم در زمان

 

اندیشه مردمان تنها چیزیست که باقی خواهد ماند

و ما در طول زمان آموخته ایم از گذشتگان

که هیچ انسان شایسته‌ای آن نیست که جهان را به تنهایی اداره کند

مردم می میرند اما افکارشان نه

 

تبریک می گم به ملت ها

ما سفر می کنیم در زمان

سفر می کنیم در زمان

 

به آنها بگو  ما به دور دستها رفته‌ایم
به آنها بگو  ما به دور دستها رفته‌ایم
ملتِ شاد باقی ماندن

و من خواهم رقصید با تو

ملتِ شاد

ترجمه:هما بهرام پرور

لینک دانلود آهنگ از اینجا (من این اجراش رو خیلی دوست دارم ) و با اجرای دیگه و به اضافه دانلود کلیپش از اینجا


پ.ن: با توجه به کامنت دوستان و نظراتشون تصحیح شد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
نوشته شده توسط هما در سه شنبه بیست و سوم شهریور 1389 ساعت 14:38 | لینک ثابت |

 
business articles
Powered By Blogfa - Designing & Supporting Tools By WebGozar