خوراک‌ها:
نوشته‌ها
دیدگاه‌ها
لیام اُفلاهرتی
لیام اُفلاهرتی

لیام اُفلاهرتی در سال 1896 در خانواده‌ای تهی‌دست در یکی از جزایر ایرلند متولد شد. وی در رشته علوم مذهبی به تحصیل پرداخت و در بیست و یک سالگی (سال 1917) به ارتش ایرلند که تحت فرمان ارتش بریتانیا قرار داشت پیوست تا در جنگ جهانی اول شرکت کند.

اُفلاهرتی پس از خاتمه جنگ جهانی اول و با شروع جنگ داخلی در ایرلند که منجر به تأسیس ایرلند آزاد شد، در کنار آزادی‌خواهان علیه جمهوری‌خواهان مبارزه کرد.

مهم‌ترین اثر اُفلاهرتی، رمان «خبرچین» (The informer) نام دارد که از روی آن فیلمی نیز ساخته شده است.

این نویسنده در سال 1984 در دوبلین وفات یافت.

داستان کوتاه «تک‌تیرانداز» (The Sniper)، که در فضای جنگ داخلی ایرلند می‌گذرد، یک تراژدی جنگی است. لیام اُفلاهرتی در این داستان کوتاه، زشتی چهره جنگ را به زیبایی به خواننده خود نشان می‌دهد.

دریافت ترجمه «تک‌تیرانداز» به صورت فایل  PDF (دانلود مستقیم)

دریافت فایل PDF ترجمه

ارنست همینگوی جوان در لباس نظامی

ارنست همینگوی جوان در لباس نظامی. این عکس در سال 1918 در میلان ایتالیا گرفته شده است

ارنست همینگوی در سال 1898 در ایالت ایلانوی آمریکا دیده به جهان گشود. از همان سال‌های نوجوانی در آرزوی این بود که روزی نویسنده بزرگی شود اما چون تجربه چندانی از زندگی نداشت، تصمیم گرفت که داوطلبانه در جنگ شرکت کند. وی در سال 1917 به جبهه ایتالیا اعزام شد و کار خود را به عنوان راننده آمبولانس آغاز کرد اما مجروح شد و یک سال را بر تخت بیمارستان گذراند. ارنست جوان پس از این واقعه، از جنگ که به گفته خود او «سلاخی آدم‌های ناشناس» بود، نفرت عمیقی یافت. نفرتی که بعدها به عنوان شالوده اصلی بسیاری از آثارش قرار گرفت.

همینگوی پس از این حادثه دردناک بود که به آمریکا بازگشت و در شیکاگو در روزنامه «کانزاس سیتی استار» به کار مشغول شد. در سال 1921 و هنگامی که آتش جنگ میان ترکیه و یونان شعله‌ور شد، یک بار دیگر گام در میدان نبرد نهاد اما این بار به عنوان خبرنگار. پس از آنکه این جنگ به سود ترکیه خاتمه یافت، همینگوی به آمریکا بازنگشت بلکه راهی فرانسه شد.

همینگوی نخستین اثر خود را با عنوان «سه داستان و ده شعر» (Three Stories and Ten Poems) در سال 1923 در پاریس منتشر ساخت که با استقبال روبرو شد. وی پس از آن یک مجموعه داستان به نام «در زمان ما» (In Our Time) و یک رمان به نام «سیلاب‌های خروشان» (The Torrents of Spring) منتشر کرد اما شهرت این نویسنده پس از انتشار رمان «خورشید همچنان می‌دمد» (The sun also rises) آغاز شد. رمانی که شرح پریشانی مردان و زنان پس از جنگ و روی آوردن آن‌ها به الکل و زندگی بی‌قیدانه است. رمان مهم بعدی همینگوی «وداع با اسلحه» (A farewell to Arms) نام دارد که یک رمان ضدجنگ بوده و اوج بیزاری نویسنده از جنگ در آن به خوبی نمایان است. در این داستان پرکشش، با افسری آشنا می‌شویم که از بیهودگی جنگ آزرده شده و تصمیم می‌گیرد به همراه دوست‌دخترش که پرستار بیمارستان نظامی است از جبهه بگریزند. طولانی‌ترین رمان این نویسنده در سال 1940 به عنوان «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟» (For Whom the Bell tolls) منتشر شد که بر محور جنگ داخلی اسپانیا شکل گرفته است.

اما شاید معروف‌ترین اثر همینگوی رمان کوتاه «پیرمرد و دریا» (The Old Man and the Sea) باشد که در سال 1953 جایزه ادبی معتبر پولیتزر را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. پیرمرد و دریا داستان تلاش بیهوده پیرمرد ماهیگیری است که به تنهایی و با قایقی کوچک به دریا می‌زند و پس از چند روز تلاش ماهی بزرگی صید می‌کند اما پس از سرگردانی در دریا و پیش از آنکه به ساحل برسد، کوسه‌ها به او حمله کرده و ماهی‌اش را از چنگش می‌ربایند. منتقدان تفسیرهای گوناگونی برای این داستان ارائه کرده و برای پیرمرد، ماهی، دریا و کوسه‌ها معانی خاصی قائل شده‌اند.

ارنست همینگوی

ارنست همینگوی، نویسنده بزرگ آمریکایی

همینگوی در سال 1954 جایزه نوبل ادبی را نیز از آن خود کرد. هیئت داوران نوبل درباره او چنین گفتند: «ارنست همینگوی یکی از آن داستان‌سرایانی است که شرافتمندانه و بی‌باکانه طرح‌های راستین سیمای دشوار زمان ما را از نو آفرید».

عاقبت ارنست همینگوی در دوم جولای 1961 بر اثر شلیک گلوله‌ای به مغزش دیده از جهان فروبست. نحوه مرگ او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. عده‌ای معتقدند که وی تنفگ را بر شقیقه خود قرار داده و شلیک کرده است و عده‌ای دیگر نیز بر این باورند که زمانی که همینگوی در حال پاک کردن لوله تفنگش بود، گلوله به صورت اتفاقی شلیک شده است.

از دیگر آثار مهم او می‌توان به «مردان بدون زنان» (Men Without Women)، «مرگ در بعدازظهر» (Death in the Afternoon) و «در امتداد رودخانه و به سمت درخت‌ها» (Across the River and into the Trees) اشاره کرد.

منابع زندگی‌نامه همینگوی:

فرهنگ ادبیات جهان (1384) – دکتر حسن حزائل – نشر کلبه

فرهنگ ادبیات جهان (1375) – زهرا خانلری – نشر خوارزمی

همینگوی در داستان‌نویسی سبک خاصی داشت که او را از سایر نویسندگان متمایز می‌سازد. نثر همینگوی ساده، کوتاه و بدون آرایه‌های لفظی است. مکالمه‌ها که بار اصلی بیشتر آثار او را بر دوش می‌کشند؛ محاوره‌ای، خالی از تصنع و بسیار طبیعی هستند. راوی در بیشتر داستان‌های همینگوی سوم شخص است اما دانای کل نیست بلکه همچون یک دوربین فیلم‌برداری است که تنها هرآنچه را می‌بیند و می‌شنود ضبط کرده و بدون قضاوت در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

داستان «تپه‌هایی همچون فیل سفید» (Hills Like White Elephants) هم از حیث راوی و هم از حیث نوع مکالمه‌ها نمونه بسیار مناسبی برای آشنایی با سبک همینگوی است. این داستان در بارِ یک ایستگاه قطار در اسپانیا رخ می‌دهد. دختر و پسری که پشت یکی از میزهای این بار نشسته و در حالی که منتظر قطار هستند با یکدیگر گفتگو می‌کنند. هیچ توضیحی درباره گذشته و روابط آن‌ها به خواننده ارائه نمی‌شود . داستان نیز پیش از رسیدن قطار پایان می‌یابد. (می‌توان این‌گونه فرض کرد که فیلم یا باتری دوربین فیلم‌برداری تمام شده است).

ترجمه این داستان کوتاه را می‌توانید به صورت فایل PDF دریافت کنید.

از دو دوست عزیز که در بازبینی و ویرایش نهایی ترجمه به بنده کمک کردند متشکرم.

بازی انقلابی

روی تخت دراز کشیده‌ای و کافکا در ساحل می‌خوانی که صدای دریافت یک پیام جدید را در یاهومسنجر می‌شنوی. رفیقی خبر می‌دهد که می‌خواهد تو را به «یک بازی جدید وبلاگی» دعوت کند. می‌گویی که با میانگین انتشار یک مطلب در هر 3-4 ماه خود را وبلاگ‌نویس نمی‌دانی و پاسخ می‌شنوی که دست از شکست نفسی بردار. هرچه از تو اصرار است، از او انکار. حرف آخر را می‌زند. اینکه «عمرن» حاضر نیست تو را معاف کند. آدمی نیستی که تسلیم زور شوی ولی گویا این یکی خیلی پرزور است. به ناچار از شرایط بازی می‌پرسی که می‌گوید باید بهترین خاطره‌ات را از دوران پس از انقلاب بنویسی. خوشحال می‌شوی که این بازی پیرمردها است و خوشبختانه تو خاطره‌ای از سال‌های جنگ و انقلاب نداری اما رفیق سرسخت‌تر از این حرف‌هاست. باید از آنچه به یاد داری بنویسی.

متولد 67 هستی. نزدیک‌ترین خاطره‌ات به سال‌های 72 و 73 برمی‌گردد که تازه در آن زمان 5-6 ساله بودی. به این ترتیب بخش بزرگ و مهم‌تر این 30 سال را از دست داده‌ای. هرچه فکر می‌کنی جز کلیشه‌هایی همچون پیروزی خاتمی در سال 76  و راهیابی تیم فوتبال ایران به جام‌جهانی 98 چیزی به ذهنت نمی‌رسد. دوم خرداد 76 با آنکه چیز زیادی از سیاست نمی‌فهمیدی (نه اینکه حالا خیلی می‌فهمی؟) اما چون پدر و مادرت طرفدار خاتمی بودند از پیروزی او به اندازه‌ی بزرگترها خوشحال می‌شوی. حتی پیش از انتخابات عکس‌های خاتمی را در اتاقت می‌چسبانی (اصولاً آدم جوگیری هستی).

در همان سال‌ها فوتبال را بهتر از سیاست می‌فهمی. بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی را دنبال می‌کنی. روزی که به قطر می‌بازیم تا مستقیم به جام‌جهانی فرانسه نرویم مثل ابر بهار گریه می‌کنی. اما بازی با استرالیا حکایت دیگری دارد. کلاس چهارم ابتدایی هستی و در مدرسه‌تان برنامه‌ای می‌گذارند تا بازی 8 آذر را با همکلاسی‌ها و معلمت ببینی. 2 گل می‌خوریم و 3-4 گل هم نمی‌خوریم تا دیگر ناامید شوی و رویاهایت را بر باد رفته ببینی. ناگهان ورق برمی‌گردد و … .

پی‌نوشت 1: حاضری شرط ببندی که 90 درصد شرکت‌کنندگان این بازی به این 2 خاطره اشاره می‌کنند. تازه اینجاست که به مفهوم ملت پی می‌بری.

پی‌نوشت 2: نمی‌دانی که پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا هم جزو شرایط بازی هست یا نه اما می‌دانی که رفیقت طرفدار مک‌کین بود. حیفت می‌آید دلش را نسوزانی.

پی نوشت 3: اگر رفیق، بدترین خاطره را هم می‌خواست انتخاب آسانی داشتی. محمود احمدی‌نژاد.

ترجمه داستان: لاتاری

لاتاری نوشته شرلی جکسون، داستان نویس مشهور آمریکایی است. این داستان کوتاه از نگاه بسیاری از منتقدان ادبی یکی از برترین داستان های ادبیات انگلیسی است. داستان در هکده‌ای رخ می‌دهد که نمی‌دانیم کجاست. گویی این حادثه نیاز به مکان ندارد و هرجایی امکان وقوع آن است. (مثلا دهکده‌ای مثل تصویر سربرگ این وبلاگ را تصور کنید!) اهالی دهکده به فعالیت‌های روزمره خود مشغولند و از این نظر تفاوتی با هزاران دهکده دیگر این کره خاکی ندارد. اما در اینجا مراسمی برگزار می‌شود که سالی یک‌بار همه اهالی را در میدان اصلی شهر جمع می‌کند. سال‌هاست که این مراسم برگزار می‌شود؛ با این حال کسی از علت این امر اطلاعی ندارد. باید به سنت‌ها احترام گذاشت…

مدتی قبل فرصتی شد تا این داستان زیبا را به فارسی ترجمه کنم. کل داستان 6 صفحه است و در یک فایل PDF قابل دانلود است. این اولین تجربه من در ترجمه یک داستان بود. خوشحال می‌شوم که آن را بخوانید و اشکالات ترجمه را ذکر کنید.

دانلود فایل PDF با حجم 200 کیلوبایت

سرور دوم

سرور سوم

سرور چهارم

ترجمه در رادیو زمانه (همراه با ویرایش جزئی)

نوشته‌های قدیمی‌تر »