سلاّر ديلمي
فقيه فرزانه و عالم گران قدر، ابويعلي حمزه بن عبدالعزيز، مشهور به (سلار ديلمي) از فقيهان و انديشمندان نامدار و برجسته قرن پنجم قمري است كه هر چند در دانشهاي رايج زمان خويش سرآمد و خبره بود، ولي مقام و منزلت او در فقه، تمام ابعاد و جوانب علمي اش را تحت شعاع قرار داده است و وي را مي توان به عنوان فقيهي بزرگ در دنياي علم، معرفت و آگاهي معرفي كرد.
ولادت و زادگاه
متاسفانه از تاريخ ولادت، زمان هجرت از زادگاه، مدت اقامت در حلب، مسافرتها، ازدواج و فرزندان اين عالم بزرگوار، در هيچ كتابي سخن به ميان نيامده است. ولي وجود پاره اي شواهد و مستندات، مانند مطالعه زندگي استادان، معاصران و شاگردان وي و اين كه او گاهي به نيابت از شيخ مفيد[1] و سيد مرتضي علم الهدي[2] بر كرسي تدريس مي نشست و شاگردان برجسته آن بزرگواران را از دانش بيكران خويش بهره مند مي ساخت، مي توان حدس زد كه در نيمه دوم قرن چهارم، كلبه ساده و با صفاي عبدالعزيز ديلمي را با قدوم مباركش، روشن و منور ساخته است، اما بدون ترديد، زادگاه اين فقيه والامقام ديلمان است. امروزه نام بخش كوچكي است كه با يكصد و سي و چهار آبادي، از توابع شهرستان عالم پرور لاهيجان در استان گيلان است[3] در زمان سلار ديلمي اين منطقه تاريخي، داراي وسعت گسترده اي بوده است. به گفته مورخان همه استانهاي شمالي كشور، مانند گيلان، مازندران (طبرستان) گرگان (استان گلستان) و برخي از مناطق ديگر مانند قومس (سمنان و دامغان)، مناطقي از ري، قزوين و آذربايجان در گذشته در قلمرو نفوذ و سيطره حكومت ديلميان بوده است.[4]
ديلميان قبل از پذيرش اسلام، خطرناك ترين دشمنان اعراب مسلمان بودند. بنابر شواهد تاريخي، مردم ديلم پس از فتح ايران به دست مسلمانان و انقراض ساسانيان تصميم داشتند به نحوي استقلال ايران را دوباره به دست آورند و در برانداختن خلفا نيز كوشش مي كردند. آنان در راه هدف خود سرسختي عجيبي نشان مي دادند و چون علويان، همواره در حال مبارزه با خلفاي جور بني اميه و بني عباس بودند و ديلميان از راه پناه دادن به علويان، مي خواستند خلفا را براندازند و مظلومان را ياري دهند. و همين امر باعث تشرف آنان به دين اسلام شد. [5]
كنيه و لقب
ابويعلي، حمزه بن عبدالعزيز ديلمي، معروف به سالار و سلار، يكي از فقهاي نامدار تاريخ اسلام است كه تذكره نويسان درباره كنيه و لقب او چنين نگاشته اند:
ابويعلي را كنيه او ذكر كرده اند و مي گويند:
يعلي اسمي است منقول از فعل معلوم علا يعلوا علوا، مثل سما يسمو و گفته شده است علي يعلي مثل يرضي است. و علا به معناي برتري در شرف است.
نويسنده اعيان الشيعه و مولف رياض العلما نوشته اند:
سلار اسمي است كه در لغت فارسي و عربي اصلا وجود ندارد و مترجمين آن را به جاي لفظ سالار استعمال كرده اند، ولي در رجال بحرالعلوم آمده است كه سلار معرب سالار است. [6]
مترجمين، سالار را در فارسي به معناي رييس و امير و در عربي به معناي شريف معنا مي كنند.
استادان
1. محمد ابن محمد ابن نعمان معروف به شيخ مفيد (م413ق.).
2. علي بن حسين، معروف به سيد مرتضي علم الهدي (3436 ق).
مشايخ اماميه
سلار ديلمي بعد از عصر غيبت حضرت ولي عصر ـ عليه السلام ـ، يكي از مشايخ و از مهم ترين عالمان و پيشوايان اماميه بوده است. مشايخ و قدماي اماميه، ده نفر بودند كه عبارتند از:
1و2. صدوقان (علي بن بابويه قمي و فرزندش صدوق).
3و4. شيخان (شيخ مفيد و شيخ طوسي).
5و6. سيدان (سيد مرتضي علم الهدي و برادر ارجمندش، سيد رضي، گردآورنده نهج البلاغه).
7. ابن ابي عقيل.
8. ابوالصلاح حلبي.
9. ابن ادريس حلي.
10. ابويعلي، سلار حمزه بن عبد العزيز ديلمي.
شاگردان
1. شيخ ابو علي طوسي.
2. منتجب الدين ابن بابويه.
3. حسن بن حسين بن بابويه.
4. ابوالكرم مبارك بن فاخر نحوي.
5. ابوالفتح عثمان بن جني نحوي.
6. ابوالصلاح تقي الدين.
7. محمد بن علي بن عثمان.
8. عبدالجبار بن عبدالله المقري الرازي.
9. محمد بن عبدالرحمن بن احمد بن الحسين نيشابوري خزاعي.
10. عبدالله بن حسن بن حسين بن بابويه.
معاصران
برخي از دانشمندان معاصر اين فقيه و متكلم نامدار عبارتند از:
1. شيخ طوسي (م 460 ق) ظاهرا سلار، بعد از رحلت شيخ طوسي، به مقام مرجعي رسيده است.
2. سيد مرتضي علم الهدي.
3. سيد رضي.
4. شيخ مفيد.
5. ابوالعباس نجاشي.
6. ابوالفتوح رازي.
7. شيخ جعفر دوريستي.
سلاّر ديلمي در مسند قضاوت
بي شك، سيد مرتضي را بايد احياگر علوم اسلامي در قرن چهارم دانست. آن بزرگوار از اوضاع سياسي و اجتماعي عصري كه مقارن با اوج قدرت دولت شيعي آل بويه بود، به خوبي بهره برداري نمود. سيد مرتضي، شاگردان فقيه و دانشمندش را به اقصي نقاط كشور اسلامي، براي قضاوت گسيل مي داشت. يكي از شخصيتهاي برجسته شيعه كه از سوي سيد مرتضي براي منصب قضا به مناطق حلب (از توابع سوريه) اعزام شد، سلار ديلمي بود. وي در اين مناطق، زعامت ديني مردم را به عهده گرفت و به عنوان حاكم شرع اسلامي، به حل و فصل نزاع ها و اختلافات ديني ـ اجتماعي پرداخت و به ارشاد و هدايت مردم، اقامه جماعت و رفع مشكلات و پاسخ گويي به مسائل ديني شيعيان نيز اشتغال داشت.
از زمان مسافرت وي به حلب و مدت اقامت او در آنجا اطلاع دقيقي در دست نيست، اما شواهد نشان مي دهد كه وي ساليان متمادي در آن ديار حضور داشته است، به گونه اي كه برخي وي را از فقهاي حلب به شمار آورده اند. [7]
تاليفات
1. المراسم العلويه في الاحكام النبويه.
2. المقنع في المذهب. [8]
3. التقريب (التهذيب) در اصول فقه. [9]
4. التذكره في حقيقه الجوهر و العرض. [10]
5. الابواب و الفصول في الفقه. [11]
6. المسائل السلاريه. [12]
7. الرد علي ابي الحسن البصري في نقض الشافي. [13]
جايگاه سلار
دانشمندان و زندگي نامه نويسان، هر يك درباره مقام علمي سلار مطالبي نوشته اند: سيوطي در طبقات النحويين النحاه سلار را از دانشوران علم نحو دانسته است.
علامه حلي در خلاصه نوشته است: سلار بن عبدالعزيز ديلمي از فقهاي مورد وثوق شيعه است كه در فقه و ادبيات، سرآمد و ممتاز بود.
پژوهش گر معاصر، آيه الله سيد ابوالقاسم خويي ضمن تاييد وثاقت سلار، وي را از بزرگان فقهاي شيعه دانسته و نوشته است:
«سلار بن عبدالعزيز الديلمي فقيه، جليل، معظم، ثقه»؛ سلار بن عبدالعزيز ديلمي، فقيهي مورد اعتماد و بزرگوار و گران قدر است.
سلار و نماز جمعه
سلار در كتاب فقهي مراسم، درباره برگزاري نماز جمعه اين گونه نوشته است:
«صلاه الجمعه فرض مع حضور امام الاصل او من يقوم مقامه و اجتماع خمسه نفر فصاعدا احدهم الامام»؛
خواندن نماز جمعه در زمان حضور امام معصوم ـ عليه السلام ـ يا كسي كه از طرف او منصوب مي شود (نائب خاص)، واجب است و حداقل نفرات براي برگزاري و انعقاد نماز جمعه با امام يا نائبش، پنج نفر است[14]»
سلار مانند برخي فقهاي شيعي، نماز جمعه و نيز نماز عيدين (فطر و قربان) را در زمان غيبت امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه ـ جايز نمي داند، زيرا آن را از مختصات امام معصوم ـ عليه السلام ـ مي داند و در حقيقت به حرمت نماز جمعه و نماز عيدين در زمان غيبت امام ـ عليه السلام ـ فتوي داده است.
راز تحريم
برخي از دانشمندان، اين فقيه والامقام را جزء اولين عالمان شيعي ميدانند كه به تحريم نماز جمعه فتوي داده است.
اين فقيه هوشمند و زيرك، با درك موقعيت اجتماعي و سياسي زمان خويش كه زعامت ديني شيعيان را بعد از شيخ طوسي به عهده داشت، اقدام به صدور شجاعانه فتواي تحريم نماز جمعه نموده است، زيرا سلار زماني زعامت و رهبري مردم را به عهده گرفت كه حكومت آل بويه كه دولتمرداني شيعي بودند به سلجوقيان كه سني مذهب بودند، انتقال يافته بود و فتنه و آشوب و جنگهاي خونين مذهبي عليه شيعيان آرامش بغداد را به مخاطره انداخت و باعث فروپاشي حوزه علميه بغداد شد و فقيهان و عالمان دين، دست به اقدامات اساسي زدند و حتي ناگزير به هجرت از بغداد شدند. روشن است كه برگزاري نماز جمعه و خواندن خطبه در آن فضاي سياسي حاكم بر جامعه، چيزي جز فريب، خدعه، مدح و ستايش حاكمان جور نبود و اصولا حاكمان جور انتظار دارند كه از محافل عبادي ـ سياسي نماز جمعه به نفع خويش بهره برداري كنند[15] و در راه رسيدن به اين مقصود، از شيوه هاي مختلف زر، زور، نيرنگ و استخدام عالمان درباري و فريب خورده استفاده مي كنند. تحريم نماز جمعه از سوي زعيم بزرگ شيعيان در حقيقت اعلان برائت از حاكمان جور و تنفر از اقدامات ظالمانه و ستم گرانه آنهاست. اين اقدام سلار، حكايت گر تفكر عدم جدايي دين از سياست است كه از سوي فقهاي بزرگوار شيعه در تمام اعصار در عمل به اثبات رسيده است.
پذيرش منصب قضاوت در دوره اي و تحريم نمازجمعه و عيدين در دوره اي ديگر، نشان مي دهد كه وي فقيهي سياستمدار و ژرف انديش در عصر خويش به شمار مي آمده است.
وفات و مدفن سلار ديلمي
در تاريخ وفات اين فقيه فرزانه نيز اختلاف است، اما بنا به قول مشهور، رحلت سلار ديلمي در ششم رمضان سال 463 قمري[16] در قريه خسروشاه[17] تبريز اتفاق افتاده است و قبر شريف اين رادمرد شيعي، در همان مكان مي باشد. اين كه اين فقيه بزرگ، چرا و چگونه در اين مكان رحلت كرده اند، به درستي معلوم نيست، ولي احتمالا سلار مانند بسياري از فقيهان و عالمان، به دنبال آشوبها و جنگهاي داخلي در آن سالهاي آشفته و نابسامان آخر حياتش، بغداد را ترك و در حال رجعت به زادگاهش بوده است كه مرغ روحش در ديار آذربايجان، به ملكوت اعلي پر كشيده است و پيكر پاكش توسط دوستان و ارادتمندان وي در قريه خسروشاه تبريز به خاك سپرده شده است. مراقد المعارف با تحقيق و تعليقه محمد حسين حرزالدين درباره زيارت قبر سلار چنين مي نويسد:
«در سال 1388 قمري جهت پژوهش پيرامون قبور عالمان به تبريز و اطراف آن سفر كردم، در 22 جمادي الاولي بر مرقد شريف سلار حمزه بن عبدالعزيز ديلمي حاضر شدم.
من ميهمان عالم جليل، سيد محمد علي قاضي طباطبايي (شهيد بزرگوار محراب) بودم. قبر او در منطقه شمالي «مقبره الشعراء» قرار داشت. بر حسن تصادف، در آن روز معماران مشغول تعويض سنگ قبر مزار سلار بودند. نوشته هاي سنگ قبلي خوانا نبود و ما دستور داديم آن را تميز كنند تا بتوانيم مطلب را بخوانيم. بر سنگ قبر وي، نوشته شده بود: «الله الباقي، كل من عليها فان، هذا قبر العالم العارف الشيخ سلار... في تاريخ ذي الحجه سنه ثلاثه عشر و سبعمائه».
سال 713 تاريخ نصب سنگ بر قبر سلار بوده است و نه تاريخ رحلت آن بزرگوار.
بر روي سنگ قبر جديدي كه در سال 1388 هـ . ق. بر قبر شريف وي نصب شده چنين نوشته است:
«مرقد بزرگوار عالم عظيم الشان، حمزه بن عبدالعزيز ديلمي معروف به سلار، از اهالي ديلم گيلان و از اعاظم مجتهدين و دانشمندان شيعه است كه علماي رجال نويس شيعه به شرح زندگاني اش پرداخته، او را ستوده اند. از شاگردان جناب شيخ مفيد و سيد مرتضي علم الهدي بوده، به قول صحيح در تاريخ ماه صفر سال 448 ه. ق. درگذشته و در قبرستان خسروشاه مدفون شده است. 1388 قمري[18]».

[1]. قصص العلماء, ميرزا محمد تنكابني, با تحقيق و ويرايش محمد رضا حاج شريفي خوانساري, ص415.
[2] . روضات الجنات, خوانساري, ج2, ص371؛ اعيان الشيعه, ج7, ص171.
[3] . نام ها و نامدارهاي گيلان, جهانگير سرتيپ پور, ص212.
[4] . احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم, مقدسي, ص353, آل بويه, علي اصغر فقيهي, ص38, گيلان در گذرگاه زمان, ص482؛ نام ها و نامدارهاي گيلان, ص213، حدود العالم من المغرب الي المشرق, ص143, مختصر البلدان, ص268, مسالك الممالك, ص168.
[5] . ولايات دارالمرز گيلان, ص25, فتوح البلدان, ص126, آل بويه, ص56ـ52.
[6] . اعيان الشيعه, ج7, ص170, رياض العلماء, ج2, ص440؛ رجال سيد بحر العلوم, ج3, ص6.
[7] . روضات الجنات, ج2, ص370.
[8] . الذريعه, ج1, ص73, ج4, ص25و365, ج10, ص176و180.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . همان.
[12] . همان.
[13] . الذريعه, ج10, ص179.
[14] . المراسم, ص635.
[15] . علماي شيعه از كليني تا خميني, ص28.
[16] . الكني و الالقاب, ج2, ص238.
[17] . خسروشاه پس از پيروزي انقلاب اسلامي, به خسرو شهر تغيير يافته است.
[18] . مراقد المعارف, ج1, ص359؛ مشاهير گيلان, ج2, ص266.