هفت دریو مرکب بووه صد هزار بار
توم بون و ته نوم هسه که نبونه توم
ترجمه
اگر هفت دریا برای نوشتن نامهایت صد هزار بار مرکب شود این هفت دریا تمام می شود و نام های تو است که تمامی ندارد.
شرح
نظر استاد صمدی آملی درباره این بیت
عرض نمودیم که اسماء الله به یک معنا همان کلمات الله و مخلوقات عالم میباشند. حضرت علامه در این بیت زیبا به دو آیه از آیات قرآن اشاره دارند و بر ان مبنا میفرمایند که کلمات الهی و اسماء الله نفاد ناپذیرند و تمامی ندارند. حضرت استاد صمدی آملی در کتاب عرشی شرح انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه در شرح این بیت میفرمایند : ((و آنکه فرمود:(هفت دریو مرکب بووه صد هزار بار -توم بون و ته نوم هسه که نبونه توم.)اشاره است به دو کریمه ی: وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(لقمان/28) و اگر همه درختان روي زمين قلم شود، و دريا براي آن مرکب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود، اينها همه تمام ميشود ولي کلمات خدا پايان نميگيرد؛ خداوند عزيز و حکيم است. قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا(الکهف/110) بگو: «اگر درياها براي (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، درياها پايان ميگيرد. پيش از آنکه کلمات پروردگارم پايان يابد؛ هر چند همانند آن (درياها) را کمک آن قرار دهيم!» و در کریمه ی سی و دوم سوره مبارکه مدثر آمده است :(وَمَا يعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ) زیرا هر یک از موجودات بی منتهای نظام هستی ، اسمی از اسماء الله تکوینی اند و هیچ موجودی در نظام هستی عالم عبث نیست.))
هفت دریا
در حقیقت عدد هفت نماد کثرت می باشد و عمدتا به معنای زیاد و بسیار به کار میرود منتهی دریاهای هفت گانه در منابع گوناگون علمی جایگاهی دارد که شامل دریاهای قطب شمال و قطب جنوب، اقیانوس آرام شمالی و جنوبی، اقیانوس اطلس شمالی و جنوبی و اقیانوس هند میشود. اگر بخواهیم هفت دریا را در این بیت تفسیر بسیار ظاهری نماییم میباید به این هفت دریای کره زمین بسنده کنیم ، منتهی به نظر حقیر مراد از این هفت دریا مسائل شریف تری نیز میتواند باشد که در ادامه به برخی از آنها اشاره مینماییم.
هفت علم انسانی ( علوم سبعه )
در علم تعبیر الرویا و عرفان فرموده اند که آب صورت مثالیه علم است. یعنی اگر علم بخواهد به صورتی متمثل گردد به صورت آب صورتگری میشود ، از این رو فرموده اند اگر کسی در خواب مشاهده نمود که در حال نوشیدن آب است یکی از تعابیر ممکن این می باشد که علم به او افاضه شده و یا خواهد شد. حقیر بر این مبنا گمان میکنم یکی از معانی هفت دریا که این بیت شریف به آن اشاره شده هفت دریای علم انسانی باشد که بر این اساس با وجود تمام این هفت علم و صد هزار بار فزون تر شدن آن باز هم کلمات الله و اسماء الهی قابل احصاء نخواهد بود. برای مثال ارسطو ظاهرا علوم را هفت قسم دانسته است و علوم سبعه را از رساله سیاست وی استنباط نموده اند. این علوم عبارتند از علوم سه گانه: دستور زبان ( ادبیات ) ، علم بیان و دیالكتیك ( مباحثه و مكالمه ) و علوم چهارگانه كه پیشرفته تر بوده و از این قرارند: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم. نکته 1: تقسیم بندی علوم امری است نسبی و هر بزرگی ان را به شیوه ای خاص تقسیم نموده است و با پیشرفت علوم این تقسیم بندی ها متفاوت نیز خواهد شد. نکته 2: موسیقی از شعب ریاضیات است و با موسیقی متعارف که انسان را به یاد مجالس خاص می اندازد متفاوت است.
هفت قوای نفس انسانی
همانطور که میدانیم انسان را هفت قوه است که با این قوای هفتگانه آب حیات علوم و معارف را به جان خویش وارد مینماید. این هفت قوه عبارتند از( سامعه و باصره و شامه و ذائقه و لامسه و خیال و عقل). این هفت قوا به وزان هفت دریایی هستند که به واسطه آلات خویش اب حیات علم را وارد دریای خویش مینمایند. انسان برای ادراک محتاج یکی از این هفت قوا است.شاید یکی از معانی هفت دریا این هفت قوه باشد.چه جالب است که آب این هفت دریا متفاوت از دیگری است. همه این ها آب اند منتهی در شوری و شیرینی و غلظت و ... متفاوتند و این تفاوت ناشی از تفاوت قوا است. علم ناشی از قوه باصره متفاوت از سامعه است. نکته: قوه وهم قوه ای مستقل در بین قوای انسانی نیست و در نگاه دقیق همان عقل است که از جایگاه خود تنزل یافته است. از این رو وهم را عقل ساقط نامیده اند و در تقسیم بندی ها وهم عمدتا قوه ای مستقل لحاظ نمیشود.
هفت مرتبه نفس ناطقه انسانی
یکی دیگر از وجوه معانی این هفت دریا در نظر حقیر مراتب جان انسان می باشد. انسان را مراتب هفتگانه ای است که شامل:۱-طبع(بدن) ۲- نفس ۳- قلب ۴- سر ۵-روح ۶- خفی ۷- اخفی می شود. هر کدام از این مراتب را میتوان به دریایی تشبیه نمود که شخص با ان به ادراک و دریافت حقایق عالم مبادرت میورزد.کانه ادراکات مانند جوی های آبی هستند که آب علوم و معارف را به این دریاهای هفتگانه وارد میکنند. مثلا شخص با حس خویش به ادراک محسوسات و با قلب خویش الهامات را دریافت میکند.
علم و ادراکات را پایان نیست
اگر ادراکات این هفت دریا(هفت مرتبه نفس ناطقه) در صفحه جان انسانی نگاشته شود و صد هزار بار این عمل تکرار شود باز هم حقایق عالم و اسماء الله پایان نخواهد پذیرفت و این مطلب اشاره به مقام لایقفی نفس انسانی دارد یعنی هیچ گاه انسان با کسب علم به جایی نمیرسد که بگوید دیگر سیر شده ام واز طرفی هیچ گاه علم پایان پذیر نیست و به این حقیقت اشاره دارد فرمایش امام عارفان : كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إلّا وِعاءَ العِلمِ فَإنَّهُ يَتَّسِعُ . تنها ظرفی که هیچ گاه از قرار گرفتن مظروف در آن پر نخواهد شد جان انسان است. زیرا خداوند انسان را مانند خویش نامتناهی خلق نموده است ، منتهی او نامتناهی در غنی بودن است و این نامتناهی در فقیر بودن. بین فاعل و مفعول سنخیت است.
هفت پرده چشم
یکی دیگر از وجوه معانی هفت دریا از نظر حقیر هفت پرده چشم است. میدانیم که چشم را به زبان عربی عین نامیده اند و از معانی هفتادگانه عین ، آب و چشم و چشمه می باشد. شاید یکی از وجوه معانی هفت دریا هفت پرده این دریای چشم باشد که شامل (1- ملتحمه ۲- قرنیه ۳- عنبیه ۴- عنکبوتیه ۵- شبکیه ۶- مشیمیه ۷- صلبیه) است. چشم (عین) دریایی است که با ادراک خویش علوم و معارف را به جان شخص وارد مینماید. شخص نابینا از بسیاری از علوم و معارف محروم میماند و از خداوند متعال مسئلت داریم تا بینایی و بصیرت را روزی همگان بفرماید.
هفت شهر عشق
جناب عطار در کتاب زیبای خویش منطقالطیر هفت شهر عشق را به زیبایی ترسیم مینماید که سالک میباید برای رسیدن به سر منزل مقصود از آن ها عبور کند. او این هفت شهر را اینگونه بیان میکند:
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی، درگه است هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس، بی کنار پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی استغنا صفت هست پنجم وادی توحید پاک پس ششم وادی حیرت صعبناک هفتمین، وادی فقر است و فنا بعد از این روی روش نبود تو را در کشش افتی، روش گم گرددت گر بود یک قطره قلزم گرددت
شهر هفتمی که در این داستان بیان شده وادی فقر و فنا است. عطار شهر هفتم را به دریایی تمثیل میکند که سالک در آن فانی میشود. و در عین فنا فقر محض نیز خواهد بود. فقر یعنی نداری. تازه در این وادی هفتم میفهمد که فقیر محض است و این حقایق عالم و اسماء الله را پایانی نیست و او را توان و قدرت احصاء و شمارش این حقایق و اسماء نخواهد بود. جناب عطار در توضیح وادی هفتم میگوید:
بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟ صد هزاران سایهٔ جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو هر دو عالم نقش آن دریاست بس هرکه گوید نیست این سوداست بس هرکه در دریای کل گمبوده شد دایما گمبودهٔ آسوده شد گم شدن اول قدم، زین پس چه بود؟ لاجرم دیگر قدم را کس نبود عود و هیزم چون به آتش در شوند هر دو بر یک جای خاکستر شودند این به صورت هر دو یکسان باشدت در صفت فرق فراوان باشدت گر، پلیدی گم شود در بحر کل در صفات خود فروماند به ذل لیک اگر، پاکی درین دریا بود او چو نبود در میان زیبا بود نبود او و او بود، چون باشد این؟ از خیال عقل بیرون باشد این
شاید بتوان بر این اساس این بیت را اینطور تفسیر نمود که اگر حقایق و ادراکاتی که در این هفت مرحله عاید سالک میشود را حساب نماییم می یابیم که این هفت مرحله و هفت دریا که هیچ ، اگر صد هزار بار هم این سیر و سلوک ادامه یابد این حقایق و اسماء الهی به پایان نخواهد رسید.
|
مثلا 25+5=30
شما فقط پاسخ را که عدد 30 باشد را وارد کنیدوسپس کلید ارسال را فعال کنید.