سال 94مجموعه تخت فولاد
English\العربیهنقشه سایتنقشه سایتعضویت و ورود اعضاورود اعضاصفحه اصلیصفحه اصلی
زندگی نامه مختصر زندگی نامه مشروح حکایت ها تصویر
مير محمد صادق خاتون آبادي  
1348 قمري :تاریخ فوت
سيدالعراقين :محل دفن
   
 



علاّ‏مه مير محمّد صادق خاتون آبادى

 

عالم زاهد، فقيه محقّق و اصولى مدقّق و مدرّس نامدار حوزه علميه اصفهان.

 

تولّد و خاندان:

وى در سال 1285ق در اصفهان متولّد شد.

پدرش: ميرزا حسين نايب الصدر فرزند مير محمّد صادق بن مير محمّد رضا ابن استاد الكلّ علاّ‏مه ميرزا ابوالقاسم مدرّس ابن مير محمّد اسماعيل بن مير محمّد باقر ملاّ باشى ابن علاّ‏مه مير محمّد اسماعيل خاتون آبادى است.

 
 
 

تحصيلات و اساتيد:

علامه خاتون آبادى ابتدا در اصفهان تحصيل كرد و سپس در سنين حدود هفده سالگى پس از وفات مادر محترمه خود به نجف اشرف مهاجرت نموده و نزد اساتيد آن حوزه مقدّس به تحصيل پرداخت.

برخى از اساتيد ايشان عبارتند از:

1.      آيت اللّه حاج ملاّ حسن درّى

2.     آيت اللّه العظمى ميرزا محمّد حسن نجفى

3.     آيت اللّه العظمى آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى،  صاحب “كفاية‏الاصول”.
 
 
 

4.      آيت اللّه العظمى سيّد محمّد كاظم طباطبائى يزدى صاحب “عروة الوثقى”.

 

 

اوصاف و مقامات علمى:

علاّ‏مه خاتون آبادى از شاگردان مبرّز آخوند خراسانى، و در تأليف كتاب پرارج “كفاية الاصول” كه از مهم ترين و دقيق ترين كتاب هاى علم اصول فقه شيعه است، يار و مُعين او بود. دقّت نظر و توان علمى مرحوم خاتون آبادى به حدّى بود كه گويند: بعضى از تحقيقات كتاب مزبور از اين شاگرد برجسته است.
 
 
 

وى پس از نيل به مقام عالى اجتهاد در حدود سال 1324ق به اصفهان بازگشت و در مدرسه جدّه بزرگ به تدريس فقه و اصول پرداخت. او متفكّرى بزرگ و دقيق النظر، و در اصول فقه داراى افكارى بلند بود و فضلاى حوزه به شاگردى او مباهات مى كردند. گويند: وقتى ايشان قصد بازگشت از حوزه علميه نجف اشرف به ايران را نموده بود، بزرگان حوزه نجف به او گفته بودند كه رفتى و نجف را از علم خالى كردى.

جناب حجّة الاسلام والمسلمين سيّد حسين مدرّس نجف آبادى از قول پدر بزرگوارشان آيت اللّه سيّد محمّد نجف آبادى (از شاگردان برجسته آخوند ملا محمد كاظم خراسانى) نقل نمودند كه اگر علاّ‏مه خاتون آبادى در نجف اشرف اقامت گزيده بود و به ايران باز نمى‏گشت، نوبت مرجعيت به ديگران نمى رسيد.

ميرزا حسن‏خان جابرى درباره ايشان مى‏نويسد:

“مرحوم حاج مير محمّد صادق مدرّس ولد حاج ميرزا حسين نايب الصدر1نايب‏الصدر، ميرزا حسين، بزرگوارى عالم و زاهد و قانع، در اصفهان خدمت مرحوم ميرزا محمّد حسن نجفى1نجفى، ميرزا محمّدحسن تحصيل، و بعد در نجف نزد علماى عصر از آيت اللّه خراسانى و غيره تكميل، و در حدود 1324 به اصفهان برگشته; چون درس را واجب عينى مى‏دانسته به تدريس مشغول، حتى ايّام تعطيل، و در سفر يك هزار و سيصد و چهل و هفت كه علماى اصفهان به قم رفته (بودند) مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حايرى قمى تجليل آن بزرگ را بيش از همه نمودى; و نظر به كثرت درس و بحث عليل شده، در 1348 به سنّ 62سالگى روانه جنان گشت.
 
 
 
 

رحمه اللّه كه در خُردى، بنده با آن مرحوم در مسجد نو نزد مرحوم (ملا حسن) درّى همدرس بوديم; آن بزرگ به مقام علم و عمل رسيد و بنده هيچ نشدم”

 

علاّمه شيخ آقابزرگ طهرانى درباره ايشان مى‏نويسد:

“عالم بارع و فقيه فاضل و مدرّس كبير. كان من رجال الدين المبرّزين فى اصفهان و من مراجع الدنيا و الدين، و كان له بين سائر اهل بلاده مقام شامخ و مكانة سامية. و كانت له فى الفقه و الاصول قدم راسخة و باع طويل. رأس فى اصفهان و طار صيته و ولىّ التدريس فتخرّج عليه جمع من افاضل الطلّاب و خيرة اهل العلم، و كان من مشاهير المدرّسين و كبار العلمأ”.

 

اديب دانشمند فقيد محمّد باقر نجفى متخلّص به “الفت” در “نسب نامه الفت” مى‏نويسد:

“حاج ميرزا محمّد صادق مدرس، خود و دو برادرش: حاج آقا مرتضى و حاج ميرزا ابوالفضل، پسران حاج ميرزا محمّد حسين خاتون‏آبادى، مشهور (نايب الصدر) از سادات محترم و نجيب ساكن در محلّه يزدآباد، و از افراد برجسته خانواده قديم و جليل خاتون آبادى بوده و هستند.

حاج ميرزا محمّد صادق از جميع افراد كثيره اين خاندان، به علم و عمل ممتاز، و مقبول خاص و عام گرديد، و الحق كه مردى وارسته و ذى قيمت بود و اگر افراطش در باريك بينى و احتياط كارى در كارها نبود از رقباى خود عقب نمى افتاد و مثل آنان زمامدار امور و اصفهان مدار مشهور مى‏گرديد. ليكن بر اثر همان صفت باريك بينى و احتياط كاريش، خود را در ميان جمع نينداخت، در امور سياسى و اجتماعى مردم مداخله نكرد و بيشتر به وظايف خاصه مذهبى پرداخته، از حدودش كه اقامه نماز جماعت و تدريس بود تجاوز نكرد. سال‏ها در نجف اشرف به تحصيل علوم شريعت پرداخت و از طراز اوّل شاگردان آخوند خراسانى شمرده شد و در حدود سال 1315ق به اصفهان بازگشت.

خلاصه، مردى پاك دامن، ساده رفتار، بى ريا، عارى از تصنّع و تدليس، صحيح العمل، و بدين فضايل محبوب القلوب بود. مرحوم پدر و برادر نامبرده اش نيز مردمى فاضل و آراسته بوده و هستند و به انجام وظايف شرعى پرداخته‏اند”
 
 
 

علاّ‏مه خاتون آبادى عالمى روشن فكر بود. دختران او در آن زمان، سواد و سياق آموخته بودند و وى براى تدريس آنان معلّم مرد گرفته بود كه در منزل به آن‏ها دروس قرآن و رياضى و خط مى‏آموخت و در آن دوران چنين چيزى مرسوم خانواده‏هاى روحانى نبود.

مرحوم استاد جلال الدين همايى در كتاب “مولوى نامه” مى‏نويسد:

“حقير خود در درس خارج فقه كه در خدمت مرحوم استاد علاّض‏مه، سيّد الفقهأ والاصوليّين حاج مير محمّد صادق خاتون‏آبادى اصفهانى افتخار تلمّذ داشتم، در بحث مكاسب محرمه اين مسأله مخصوصاً به خوبى وارسى شد كه مذهب اسلام با هيچ علمى حتى علم نرد و شطرنج و موسيقى و امثال آن مخالف نيست، فقط پاره اى از اعمال و حرفه‏ها و پيشه‏هاى پست ناروا را حرام يا مكروه شمرده است”.

 

 

 

 

 

از زبان شاگردان:

 

1. حيدر على خان برومند:

وى در شرح حال خود مى‏نويسد:

“چند سالى در محضر افادت اثر مرحوم سيّد محمّد صادق يزد آبادى اصفهانى حاضر مى‏گشتم و از افكار عاليه ايشان بهره مند مى‏گشتم. آن استاد بزرگوار، عالمى بود كم نظير، در اصول فقه و فقه كسى با او هم طراز نبود. داراى دقّت كامل و نظر صائب بود. در تحقيق مطالب علميّه بسيار توانا بود. اينجانب تا آن مرحوم حيات داشت دست از دامانش نكشيدم و در صف نعال شاگردان او بودم”

 

2. سيّد محمّد باقر شهيدى گلپايگانى

وى در شرح حال خود مى‏نويسد:

“از محضر مقدس سيّد جليل و علاّمه نبيل مرحوم حاج سيّد محمّد صادق خاتون‏آبادى اصفهانى كه الحقّ از هر جهت ممتاز، و به زيور علم و عمل آراسته، و به حليه تحقيق و بيان مزّين بودند، و فقيه جليل القدر مرحوم آقا شيخ (محمّد) حسين فشاركى و علاّ‏مه جليل مرحوم آقا سيّد محمّد نجف آبادى و علماى ديگر اصفهان استفاده نموده و از بركات انفاس آنان بهره مند شدم، و در علم حكمت و كلام از محضر مرحوم آقا شيخ محمّد (حكيم) خراسانى ، شيخ محمّد مدرّس در مدرسه صدر استفاده نمودم;

لكن عمده تحصيلات حقير در اصفهان از محضر مرحوم حاج سيّد محمّد صادق قدّس سرّه بود كه از انفاس قدسيه آن مرحوم بهره كامل بردم”

 

3. استاد محمود شهابى تربتى

يكى از شاگردان ايشان، دانشمند فقيد و فقيه و فيلسوف گرانمايه استاد محمود شهابى است. وى در سال 1305 ش براى ادامه تحصيل از مشهد مقدّس به اصفهان آمده و تا سال 1308 ش در اين شهر اقامت داشت.

برادر او مرحوم دكتر على اكبرشهابى مى‏گويد:

“از رجال علمى اصفهان در آن عصر، دو تن از جهت كمالات علمى بيشتر مورد احترام و اعتقاد استاد (شهابى) بودند و با هر دو، آميزش بسيار صميمى داشتند. يكى مرحوم شيخ محمّد گنابادى معروف به حكيم خراسانى كه در فلسفه و علوم ادب و منقول در اصفهان بى همتا، و در زهد و قناعت كم نظير بود.  و ديگرى مرحوم حاج سيّد محمّد صادق خاتون‏آبادى آبادى كه در منقول، خاصّه در علم اصول بسيار قوى و متبحّر بود. در حوزه درس اين استاد بزرگوار جمعى از خواصّ كه همه داراى درجه اجتهاد بودند شركت مى‏كردند و به اصطلاح آن زمان، اين گونه حوزه‏هاى درسى را كمپانى مى‏گفتند; زيرا همگى افراد حوزه در اظهار عقيده و تحقيق و استنباط، آزاد و عنوان تعليم و تعلّمى وجود نداشت.

پس از اين كه درباره موضوعى چند هفته و گاهى چند ماه بحث و گفت وگو مى‏شد و هر كدام از افراد جلسه با مراجعه به مآخذ و مراجع، اگر ادلّه‏اى بر نظريه وى بود تأييد و ابرام و اگر مخالف بود جرح و ابطال مى‏كرد، استاد عالى مقام (خاتون آبادى) با تسلّط و احاطه‏اى كه به مسائل مورد بحث داشت همگى آرأ را مورد نقد و تحليل قرار مى‏داد و گاه با ادله استوار، پايه همه نظريات و دلايل افراد حوزه را ويران مى‏كرد و خود پيرامون موضوع، حقّ مطلب را ادا مى‏نمود، و بناى خلل ناپذيرى مى‏ساخت كه همگان اذعان به درستى و پختگى آن داشتند.  استاد فقيد، از برخوردارى خود در اصفهان، حضور در اين جلسه و آشنايى با مرحوم خاتون آبادى را مى‏دانست و آن مرد روحانى واقعى و عالم متبحّر را از جهت وارستگى و زهد و صرف اوقات در كارهاى علمى و دينى (مى ستود) و بحث او را بهترين روش براى تحقيق و رسيدن به حقيقت مى‏دانست. ميان مرحوم خاتون آبادى و استاد فقيد مصاحبت و علاقه طرفينى پيدا شده بود”

 

4.سيّد مرتضى پسنديده

برادر بزرگوار حضرت امام خمينى رضوان اللّه عليه، در خاطرات خود مى‏گويد:

“من مجموعاً در اصفهان هفت يا هشت سال اقامت داشتم... بعد از اتمام اين درس ها نزد مرحوم حاج (مير محمد) صادق خاتون آبادى كه اعلم علما بود رفتم.
 
 
 

در اصفهان آن موقع دو تا عالم بزرگ بود كه يكى از آنها همين حاج صادق بود... حاج صادق در مدرسه جدّه بزرگ تدريس مى‏كرد. رو به روى در مدرسه جدّه بزرگ حياطى بود كه در آنجا درس مى‏خوانديم. ايشان درس خارج را به خوبى مى‏گفت. علاوه بر آن بسيار مؤدّب بود، به حدّى كه بعد از درس دادن نمى گفت كه فهميديد يا نه؟ بلكه مى‏گفت: خوب درس دادم يا نه؟ و هر كس متوجّه نشده دوباره درس بدهم”

 

شاگردان:

مرحوم خاتون آبادى سال‏ها در مدرسه جدّه بزرگ تدريس مى‏كرد و شاگردان زيادى كه نوعاً از فضلا و برجستگان علمى حوزه بودند در مدرس او تربيت شدند. در اين جا به اسامى تعدادى از شاگردان ايشان كه با تتبّع در كتب فراوان به دست آمده اشاره نموده و شرح حال برخى از آنان را كه كمتر در جايى ثبت شده در پاورقى مى‏آوريم:

1.     شيخ ابراهيم رياضى نجف آبادى

2.     سيّد ابوالحسن مرتضوى كرونى

3.     سيّد ابوطالب دهكردى

4.     شيخ ابوالقاسم اصفهانى

5.     سيّد ابوالقاسم موسوى فريدنى (اميرشاه كرمى)
 
 
 
 

6.     سيّد احمد خوانسارى (صاحب كتاب جامع المدارك2جامع المدارك(

7.     سيّد احمد زنجانى (صاحب الكلام يجرالكلام(

8.     شيخ احمد فيّاض فروشانى

9.     شيخ احمد حججى نجف آبادى

10. حاج امير آقا فلاورجانى

11. سيّد محمّد باقر شهيدى گلپايگانى

12. سيّد محمّد باقر رجائى

13. سيّد محمّد باقر روضاتى

14. شيخ محمّد باقر زند كرمانى

15. شيخ محمّد باقر كمره‏اى

16. سيّد محمّد باقر آيت اللهى شيرازى

17. سيّد محمّد تقى فقيه احمدآبادى (صاحب مكيال المكارم(

18. شيخ محمّد تقى فشاركى

19. استاد علاّ‏مه جلال الدين همايى

20. شيخ جلال الدين آيت اللهى تفتى

21. ملاّ حسن دولت آبادى

22. سيّد حسن امام سدهى

23. سيّد محمّد حسن امام جمعه گلپايگانى

24. سيّد حسن مشكان طبسى

25. شيخ محمّد حسن عالم نجف آبادى

26. سيّد حسين بروجردى (زعيم نامدار شيعه)

27. سيّد حسين موسوى خادمى

28. سيّد محمّد حسين آيت ميردامادى

29. شيخ محمّد حسين امام نجفى

30. شيخ محمّد حسين فاضل تونى

31. شيخ محمّد حسين مقدّس مشكينى

32. شيخ محمّد حسين آيتى بيرجندى

33. سيّد حسين علوى خوانسارى

34. حاج ملاّ حسينعلى صديقين

35. شيخ محمّد رضا مهدوى قمشه‏اى

36. سيّد محمّد رضا خراسانى

37. شيخ محمّد رضا شريعت طالخونچه‏اى

38. سيّد محمّد رضا ابن الرسول

39. شيخ محمّد رضا شريف روحانى

40. سيّد زين العابدين طباطبايى ابرقويى

41. سيّد شمس الدين خادمى

42. شيخ على عاشق آبادى

43. ميرزا على مهرابى كرمانى

44. شيخ على اصغر صالحى كرمانى

45. ميرزا على محمّد ميردامادى

46. ميرزا على محمّد نايينى

47. كمال الدين مجلسى متخلص به “عاكف”

48. سيّد كاظم مطلبى

49. ميرزا مجتبى روضاتى

50. شيخ محمّد على عالم حبيب آبادى

51. سيّد محمّد على موسوى جروكانى

52. سيّد محمّد على مباركه‏اى

53. شيخ مرتضى مظاهرى كرونى

54. سيّد مرتضى زفره‏اى

55. شيخ مرتضى حجّت نجفى

56. سيّد مرتضى پسنديده

57. شيخ مرتضى شمس اردكانى

58. شيخ محمود فرساد يزدى

59. شيخ محمود مفيد

60. ميرزا محمّد طبيب زاده

61. ملاّ محمّد دهاقانى
 
 
 

62. سيّد محمّد كاظم موسوى گلپايگانى

63. شيخ مجد الدين (مجد العلمأ) نجفى

64. شيخ محمّد هادى فرزانه شهرضايى

65. سيّد مصطفى صفايى خوانسارى

66. سيّد مصطفى زانيانى (فقيه ايمانى(

67. سيّد مهدى حجازى فروشانى

68. سيّد نوراللّه امامى سدهى

69. شيخ هبة اللّه هرندى

70. شيخ يحيى فاضل هرندى

71. سيّد يحيى واعظ يزدى

72. شيخ نور اللّه دهاقانى

73.  

گفتنى است كه على رغم كثرت شاگردان علاّض‏مه خاتون آبادى و مراتب علمى والاى آنان، تاكنون اجازه اجتهاد يا روايتى از ايشان به شاگردانشان يافت نشده، و تنها نوشته ذيل كه در تأييد مراتب علمى عالم ربّانى آيت اللّه شيخ احمد حججى نوشته شده به دست آمد.

 وى در جواب نامه عالم ربّانى آيت اللّه شيخ محمّد حسن عالم نجف آبادى كه از ايشان خواسته است كه مراتب علمى و كمالات آيت الله حججى را مبيّن فرمايد مى‏نويسد:

“بسمه تعالى. مراتب سركار شريعتمدار ثقة الاسلام آقاى حاجى شيخ احمد بر تمام اهالى واضح است. ايشان در نجف اشرف مشغول تحصيل بودند حتى بلغ مرتبة الاجتهاد، و بعد از بلوغ اين مراتب معاودت به اصفهان فرموده، از اداره حوزه علميه در نجف آباد. بر حسب تقاضاى عارفين به شئونات ايشان بنا شد ايام هفته را در اصفهان مشغول تدريس باشند، لذا در مدرسه نوريه تشريف فرما شدند و اشتغال به تدريس پيدا كردند. بعد از معرفت، فى الجمله از احقر تقاضا نموده از ايشان خواهش نمايم شب‏ها در مدرسه نوريه اقامه جماعت بنمايند. از اين تاريخ مادامى كه در شهر تشريف داشتند شب‏ها در مدرسه نوريه به اقامه جماعت و روزها به تدريس اشتغال دارند، و مادامى كه در نجف آباد هستند در آن جا كلاً اقامه جماعت در اوقات صلات مى‏نمايند و مشغول تدريس و بيان احكام هستند. پس اين حقير چه بنويسم در حقّ كسى كه در اصفهان و نجف آباد داراى عناوين هستند و هر يك از اين عناوين كافى است در هرگونه مراعاتى. خداوند نعمت وجود ايشان را بر مسلمين و اهل علم و طلاب مستدام فرمايد. فى 25 شوال 1347 حرّره الاحقر صادق الحسينى”

 

تذكّر:

آقاى عبدالعلى باقى در كتاب ارزشمند “مدرّس مجاهدى شكست‏ناپذير” آيت اللّه شهيد سيّد حسن مدرس را از شاگردان علاّمه خاتون آبادى دانسته است. ولى اين مطلب يا تاريخ تولّد و مهاجرت آنان به نجف اشرف سازگار نيست; بلكه آن دو هم درس، و از شاگردان آيات عظام: آخوند خراسانى و سيّد محمّد كاظم يزدى بوده اند. حكايت ذيل شاهد بر اين مطلب است:

مرحوم ميرزا حسن‏خان جابرى در شرح حال عالم جليل آيت اللّه شيخ محمّدتقى آقا نجفى اصفهانى مى‏نويسد: “زمانى كه مرحوم حاج مير محمّد صادق مدرّس و آقا سيّد حسن اسفه‏اى مدرّس و سيّد العراقين از نجف برگشته و مى‏خواستند برابر آقا، تظاهر قدرت نمايند، هر كدام به عنوانى; آقاى حاج  مير محمّدصادق (خاتون آبادى) به تدريس فقه و اصول، و سيّد مدرّس اسفه‏اى به مشروطيت و تزهّد و تهوّر و شجاعت، و سيّد العراقين كه به تعيّنات تدبير و سياست بود. روزى براى آقا نجفى پيغام دادند كه امروز مى‏خواهيم در ركاب آقا (به) ديدن حكومت برويم. آقا جواب دادند: “خرِ تقى ركاب ندارد” يعنى به وسيله او ننازند. و ظاهراً نيز راست بود; زيرا آقا گاهى الاغى را كه سوار مى‏شد ركاب نداشت و مَثَل شد: “خرِ تقى ركاب ندارد”

 

حكايت:

مرحوم دكتر محمّد حسن سه چهارى در كتاب “اسلام سازنده نه اسلام ساخته شده” مى‏نويسد:

مرحوم شيخ محمّد حسن نجف آبادي از اساتيد معروف اصفهان، در حوزه درس خود كه نگارنده نيز شاگردشان بودم فرمودند كه استاد ما مرحوم حاج ميرزا محمّد صادق مدرّس (خاتون آبادى) فرمودند:

وقتى كه من به زيارت مكّه رفتم گفتند: سفير انگليس مى‏خواهد به ديدن شما بيايد. گفتم: من با سفير آشنايى ندارم، گفتند: چنين گفته; و چون وارد شد پس از يك سلام طلبه‏اى گفت: مرا مى‏شناسيد؟ گفتم: نه. گفت: شيخ رضا كه در نجف با هم دوست بوديد يادتان مى‏آيد؟ خوب دقّت كردم ديدم بلى اين همان است. گفتم: چرا سفير انگليس شده‏اى؟ گفت: ما عدّه‏اى بوديم كه از طرف دولت انگلستان آمده بوديم كه مراجع را تشويق كنيم به حكم دادن به مشروطه، پس از آن كه كارمان تمام شد برگشتيم و من سفير انگليس شدم در مكّه.

پس (علاّمه خاتون آبادى) فرمودند كه اين شيخ رضا طلبه بسيار خوش فهم و پرهيزكارى بود كه گذشته بر اين كه درس او خوب بود، فوق العاده ظاهر الصلاح و بسيار عابد بود كه من فقط به او اطمينان داشتم.

 

مهاجرت قم:

علاّ‏مه خاتون آبادى در سفر تاريخى آيت اللّه حاج آقا نور اللّه نجفى به شهر مقدّس قم، كه در اعتراض به حكومت نامشروع پهلوى صورت گرفت، به همراه تعداد زيادى از فقها و بزرگان اصفهان از جمله حضرات آيات: علاّ‏مه شيخ محمّد رضا نجفى و مير سيّد على نجف‏آبادى، به قم رفت و در ايّام چند ماهه اقامت در قم به تدريس پرداخت كه جمعى از اعاظم شاگردان آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى از جمله حضرت امام خمينى سلام اللّه عليه در درس پربار ايشان و علاّ‏مه شيخ محمّد رضا نجفى شركت نموده و از درياى علوم اين دو عالم فرزانه بهره بردند.
 
 
 
 

علاّ‏مه خاتون آبادى در قم مورد توجه آيت اللّه العظمى حائرى قرار گرفت و چنانچه ميرزا حسن خان جابرى مى‏نويسد: “در سفر يك هزار و سيصد و چهل و هفت كه علماى اصفهان به قم رفته، مرحوم آقا شيخ عبدالكريم (حائرى) قمى تجليل آن بزرگ را بيش از همه نمود”.

گويند: حضرت امام به قدرى شيفته بيان و مقام علمى مرحوم خاتون آبادى بود كه هنگام بازگشت استاد به اصفهان و تعطيلى درس پربارش، گريه مى‏كرد و با ديده اشك بار استاد را بدرقه نمود.

فرزند شهيد آيت اللّه دكتر سيّد محمد بهشتى، كه پس از شهادت پدرش به خدمت حضرت امام رسيده بود مى‏گويد: امام در اين ديدار نزديك به بيست دقيقه راجع به موقعيت علمى علاّمه خاتون آبادى (جدّ مادرى شهيد بهشتى) براى او صحبت كرده و فرموده است: مردم اصفهان مرحوم مير محمّد صادق را نشناختند. و بعد فرمودند: و ما ادريك ما مير محمّد صادق!.
 
 
 
 

فاضل ارجمند آقاى عبدالعلى باقى به نقل از حجّة الاسلام والمسلمين حاج سيّد اسداللّه روضاتى (داماد علاّمه خاتون آبادى) مى‏نويسد:

چون رضا خان به سلطنت رسيد و بى اعتنايى به مسائل مذهبى شروع شد مرحوم حاج شيخ عبدالكريم (حائرى) و حاج آقا نوراللّه (نجفى) از علماى بزرگ شهرها دعوت كردند كه در قم اجتماع كنند. از اصفهان عدّه‏اى از جمله آيت اللّه آقا سيّد محمّد صادق خاتون‏آبادى و (آقا كمال الدين) شريعتمدار عازم قم شدند و من نيز در خدمتشان بودم. از شهرضا هم آيت اللّه حاج شيخ محمّد رضا مهدوى آمده بودند. هزينه اداره مجلس كه در صحن حضرت معصومه بود به عهده شريعتمدار، و مديريت جلسه به عهده حاج آقا نور اللّه، و مسائل علمى به عهده مرحوم خاتون آبادى بود. بحث‏ها ادامه داشت و بيشترين ايرادات در مورد موضوعات نظام وظيفه، مشروبات الكلى، موسيقى و تغيير لباس بود. از (آيت اللّه شهيد سيّد حسن) مدرّس نيز دعوت كرده بودند. او ابتدا تلگرافى مخابره و سپس در جلسه خصوصى علما شركت كرد و بنا به نقل استاد خاتون آبادى، اظهار داشت: جلسه‏اى به اين عظمت تشكيل داده‏ايد ولى پيرامون مسائل كوچك صحبت مى‏كنيد؟! اگر مى‏خواهيد كارى بكنيد بايد ريشه فساد را قطع كنيد. ايوانِ پى شكسته، مرمّت نمى شود. ريشه فساد رضا خان است. او را كنار بگذاريد كارها درست مى‏شود. و با حالت ناراحتى از مجلس علما خارج شد و به تهران مراجعت نمود. چون جلسه ادامه يافت وجمعيت تمام صحن را فراگرفت رضا خان وحشت كرده، تيمور تاش را به قم فرستاد و قول داد كه نظارت علماى طراز اول را به اجرا بگذارد و قول‏هاى ديگرى نيز داد. در اين ايام حاج آقا نور اللّه به سرما خوردگى مبتلا شد و طبيبى به بالين او آوردند كه آمپولى به وى تزريق نمود و منجر به فوت ايشان شد.

 

 

 

تأليفات:

مرحوم سيّد حسين آزاد در كتاب “اغصان طيّبه” درباره علامه خاتون آبادى مى‏نويسد:

“در اصول و فقه استاد، و شايد اعلم از همگنان عصر خود بود، و داراى تأليفات بسيار و جزوات بى شمارى است كه همچنان كه قدر وجودش در اصفهان  مجهول ماند، تأليفات او را هم قدر ندانند، و هميشه مايل به انزوا و عزلت بود.”

با اين حال تا كنون جز نسخه خطى “حاشيه بر رسائل” شيخ مرتضى انصارى،از ايشان به دست نيامده است.
 
 
 
 

در “فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آية اللّه گلپايگانى” چنين آمده است:

“حاشيه رسائل شيخ انصارى، از سيّد محمّد صادق اصفهانى كه از شاگردان آخوند خراسانى صاحب كفايه بوده است. تاريخ پايان تأليف برائت: 1309. آغاز: قوله: اعلم أنّ المكلّف، المراد من المكلّف فى هذه العبارة من وضع عليه القلم به اجتماع شرائط التكليف. نسخه به خطّ مؤلّف و تا اواخر استصحاب180 برگ، خشتى.

روى برگ اول نوشته: از كتب مرحوم خاتون آبادى، و نامه هايى هم مربوط به سيد ابوالفضل خاتون‏آبادى در لا به لاى نسخه ديده مى‏شود”

روى برگ آخر اين يادداشت ديده مى‏شود: “هذا الكتاب من مؤلّفات جناب مستطاب عمدة العلمأ و زين الفقهأ و اسوة المجتهدين و نخبة المدقّقين سركار شريعت مآب آقاى سيّد محمّد صادق اصفهانى و كان تأليفه عند استاده بل استاد الكلّ اعنى جناب مستطاب...
 
 
 

آخوند ملاّ كاظم خراسانى ادام اللّه ايام افاداته”

نسخه‏اى از اين كتاب ارزشمند به خطّ شاگرد برجسته علاّ‏مه خاتون آبادى، مرحوم آيت اللّه حاج سيّد مهدى حجازى فروشانى نگاشته شده كه فرزند گرامى ايشان حضرت حجّة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيّد محمّد تقى حجازى نسخه خطّى آن را در اختيار نگارنده قرار داد.

اين نسخه شامل مباحث: اصالة البرائه، استصحاب وتعادل و تراجيح مى‏باشد.

اصالة البرائه در 185 صفحه نگاشته شده و تاريخ تاليف آن 18 محرم 1311ق است. بحث استصحاب نيز در 183 صفحه كتابت شده و در 15 جمادى الاولى 1312 تاليف شده است. پايان نسخه نيز بحث تعادل و تراجيح را در 34 صفحه در بر دارد كه تاريخ تأليف ندارد.

آيت اللّه حجازى در صفحه آخر تاريخ وفات استاد معظم خود را در ليله جمعه 8 جمادى الاولى 1348 ثبت نموده و اين مادّه تاريخ را كه گوينده اش معلوم نيست در پايان آورده است:

“صادق آل محمّد مگر از دنيا رفت”

 

 

 

 

 

تقريرات:

 

1. تقريرات آيت اللّه سيّد محمّد باقر شهيدى گلپايگانى

وى تقريرات درس اصول علاّض‏مه خاتون آبادى در اصفهان را از آغاز علم اصول تا پايان بحث ضد به نگارش درآورده كه نسخه خطى آن در نزد برادر زاده ايشان حجة‏الاسلام سيّد على اكبر مدنى زاده موجود است.

2. تقريرات آيت اللّه العظمى سيّد احمد زنجانى

ايشان نيز تقريرات دروس علاّ‏مه خاتون آبادى و علاّمه شيخ محمّد رضا نجفى در دوران كوتاه اقامت آنان در شهر مقدس قم را نگاشته است.

همچنين آيت اللّه علاّمه شيخ محمّد باقر كمره‏اى نظرات علمى ايشان و علاّ‏مه شيخ محمّد رضا نجفى را در كتاب: “اصول الفوائد الغروية” خود نقل كرده است. اين كتاب ارزنده در سال 1363ش در دو جلد به چاپ رسيده است.

 

وفات:

علاّ‏مه خاتون آبادى به نوشته مرحوم ميرزا حسن خان جابرى: “نظر به كثرت درس و بحث، عليل شده، در 1348 به سنّ 62 سالگى روانه جنان گشت”.

مرقد مطهّر ايشان در داخل بقعه مرحوم سيّد العراقين قرار دارد و برادرش مرحوم حجّة الاسلام سيّد مرتضى خاتون آبادى (م: شوال 1315ش) نيز در كنار او مدفون است.

 

 

 

مراثى:

1.ميرزا حسن‏خان جابرى:

حجّت حق صادق آمد نزد جدّش مصطفى‏

با خلوص و با صداقت، با وفا و با صفا

گر چه ننموده جهان يك دم وفا با اوليا

او به ميقات امانت عهد سر برد از وفا

عمرش اندر عمره تدريس و حجّش در حجج

‏كعبه اش معلوم عشق و سعى مروه در صفا

چار اركان شريعت، چار ركنش در طواف

‏بر سياهىّ كتب شد استلامش از حفا

در مقام پور آذر سجده عشق خليل‏

كز ره دانش به معلومش رسد آن مقتفا

هديه جان، هدى او، عرفانش اندر معرفت‏

در منا و مشعر علم، اعتكاف اصطفا

آنچه در سر داشت بسترده به جاى موى سر

تا كه تقصيرش به عشق آيد به سر حدّ ضفا

راى باطل را كه از اوهام بود انداخت دور

رمى جمره شد بدان اوهام، فليذهب جفا

فقه صادق با اصول چار، حجّت يافت زان

‏حجّه رتبه... كش عقل گفتى قد كفى

زهد او بر سيره مولى كه دنيا را طلاق

‏داد با اندك طعام و جامه‏اى كرد اكتفا

گر سپردندش به خاك و، خور شد اندر گل نهان‏

نور علمش روشن و هرگز نماند اندر خفا

بس گهر كز بحر فكرش برده غوّاص خرد

تا بدان آرند مردان هنرمند اقتفا

ثلمه دين هست مرگ عالم اما رحمتش

‏سد كند از عالم ديگر كه آيد از قفا

صدر اسلام از قريش اندر خموشى نور حق‏

جهد بُد ليكن نديد آن نور يك دم انطفا

“جابرى” رنجور و زين غم جان بدادى رايگان

‏گر ندادى هاتف غيبش به رنج دل شفا

خواست تاريخ آورد از مطلع گفتار خويش

در غروب آفتاب دين به ابر اختفا

از مقام قدس علّيّين يكى آمد بگفت:

”حجّت حق صادق آمد نزد جدّش مصطفى”

 

2. ماده تاريخ مرحوم شيخ محمد على معلّم حبيب

جمع گشتند پى جستن سالش جمعى‏

تا بگردند كدامين يك از آنان سابق

پس معلّم شد از آن جمع برون و گفتا:

”گشت قاطن بجنان مير محمّد صادق”

 

 

سنگ نوشته:

هذا مرقد السيّد السند الاعزّ الارشد والعالم العامل المتبحّر الافخم، شمس دائرة الكمال ومجمع ما يفتخر من المكارم و الخصال، عمدة العلمأالمحقّقين و نخبة الفقهأ الراشدين، النحرير المحقّق و العلامة‏المدقّق، قلب جسدالفضل و فؤاده، وبياض عين العقل و سواده، جنس نوع التحقيق و فصله، فرع شجرة التدقيق و اصله، فخر الاوائل و الاواخر، و مستنبط المدلولات من الدلائل، و محقّق الحقايق، و نعمة الخالق فى‏الخلايق، مولانا الحاج مير محمّد صادق الحسينى المجتهد الخاتون‏آبادى الاصفهانى. كان قدّس اللّه نفسه الزكىة من اعاظم المجتهدين فى الاصول و اكابر العلمأ فى المعقول والمنقول، وقد توفّى فى‏اليوم السابع من جمادى‏الاولى 1348.

 
 
 
 

فرزندان:

علاّ‏مه خاتون آبادى داماد عالم ربّانى و فقيه عارف آيت اللّه سيّد محمّد جواد صدر عاملى،  معروف به مسجد شاهى و داراى چهار فرزند دختر بود.

دامادهاى ايشان كه همگى از فضلاى حوزه بوده‏اند عبارتند از:

1. حجّة الاسلام والمسلمين سيّد فضل اللّه بهشتى، (م: 1382ق)

پدر شهيد مظلوم آيت اللّه دكتر سيّد محمّد حسينى بهشتى

شهيد بهشتى در مصاحبه‏اى درباره پدر بزرگوار خود مى‏گويد:

“پدرم يك روحانى بود، با وارستگى‏هاى خاصّ خودش، و كوشش داشت مردم را ارشاد بكند. در هفته چند روز در شهر به كار و فعاليت مى‏پرداخت و هفته‏اى يك شب به يكى از روستاهاى نزديك شهر، براى امامت جماعت و كارهاى مردم مى‏رفت. او امام جماعت بود و در مسجد وعظ مى‏كرد. علاوه بر اين، مراجعات مردم به او در منزل زياد بود، و در اين مراجعات هم مى‏كوشيد كه باز مردم را با اخلاق و وظايف اسلامى آشنا كند. در دو سه روستا هم براى اقامه جماعت مى‏رفت و با روستاييان و كارگران زياد معاشرت داشت و آن‏ها هم به خانه ما آمد و رفت زيادى داشتند. در دوره جوانى به روستاى حسن آباد در پنجاه كيلومترى اصفهان مى‏رفت كه آن جا بيشتر مردم چوپان و روستاييان خيلى ساده‏اى بودند. سالى يكى دو بار ايشان به آن جا مى‏رفت و اين روستايى‏ها هم به منزل ما مى‏آمدند و من از اين روستاييان، از خواسته‏ها و نيازهايشان، از خصلت‏ها و مردانگى هايشان، و از صفاى آن‏ها خاطره‏ها دارم. ايشان در سال 1341 در 71 سالگى به رحمت ايزدى پيوست”.

فرزند شهيد مظلوم بهشتى مى‏گويد:

“پدرم در بعضى از روحياتشان متأثّر از پدرشان بودند. وى امام جماعت مسجد لنبان بود كه به روستاها سركشى مى‏كرد و دفتر ثبت ازدواج و طلاق داشت. بسيار آدم ساده زيست و منيع الطبعى بود و زير بار منّت هيچ كس نمى‏رفت و پدرم اين روحيه را از او گرفته بود”.

همسر ايشان مرحومه معصومه‏بيگم خاتون آبادى از زنان پارساى اصفهان بود. وى حافظ قرآن بود و در منزل خود كلاس‏هاى تعليم احكام و قرآن براى دختران خانواده‏هاى مستضعف و بى‏بضاعت تشكيل مى‏داد كه حتى از اطراف اصفهان هم در اين كلاس‏ها شركت مى‏كردند. آن مرحومه از نظر روحى بسيار سالم و مهذّب بود و اصلا اهل طعنه و غيبت و بدگويى از ديگران نبود.

مرحومه معصومه بيگم خاتون‏آبادى در مصاحبه با روزنامه جمهورى‏اسلامى مى‏گويد:

“پدرم چون اولاد پسر نداشت و من هم درس خوانده بودم مى‏گفتند كه مرحوم بحر العلوم حوزه درس ايشان را يك دختر اداره مى‏كرد من هم مى‏خواهم كه اين دختر در خانه باشد و به جاى پسر، پيش دستم برايم بنويسد و برايم بخواند (از اين رو هر چه خواستگار مى‏آمد ردّ مى‏كرد).

بعداً پدرم خوابى ديده بودند كه از منزل آقاى بهشتى از من خواستگارى مى‏كنند و از من اولادى به وجود مى‏آيد كه عام المنفعه مى‏شود و در خواب گفته بودند كه عمرت آن قدر كفاف نمى‏كند و پدرم در خواب به مادرم گفته بودند كه از جانب خدا بنا شده است كه اين دخترمان را شوهر بدهيم. به هر حال من شوهركردم. پدرم منتظر بود كه پسرم به دنيا بيايد. وقتى به دنيا آمد و يك ساله شد پدرم از دنيا رفت. پس از فوت پدرم شبى او را در خواب ديدم كه مى‏گفت: وقتى‏مى‏خواستم از دنيا بروم چهارده معصوم دور تختم بودند. آن گاه روح مرا گرفتند و به پيش پيامبر بردند. من (به پدرم) گفتم كه ما چه كار كنيم كه شفاعت ما پيش آن‏ها بشود؟ گفتند كه اين آقا محمّد (شهيد بهشتى) را خيلى مواظبت كنيد، اين باقيات الصالحات است. و خيلى سفارش از اين قبيل به من كردند”.
 
 
 
 

اين بانوى با فضيلت در سال 1412 ق. وفات يافت و در گلستان شهداى اصفهان م‏دفون گشت. شاعر توانا آقاى سيّد مصطفى نحوى در وفات او چنين سروده است:

پاك بانوى بهشتى، مامِ مظلوم شهيد

داشت با قرآن و اهل البيت عشقى بس شديد

چون كه او رفت از ميان “نحوى” به تاريخش سرود:

”بود آن معصومه مادر، امِّ يك ملّت شهيد” 1412

 

2. حجّة الاسلام والمسلمين حاج آقا جلال الدين اژه‏اى (م: 1392ق) فرزند ميرزا على محمّد بن محمّد على بن ملاّ عبد اللّه بن آيت اللّه العظمى آخوند ملاّ على اكبر اژه‏اى.

همسر ايشان خانم بدرالشريعه1خاتون‏آبادى، بدرالشريعه خاتون آبادى (متولّد 1300ش) از بانوان بافضيلت و فاضله و متعهّده اصفهان است كه سال‏ها در مكتب فاطمه سلام اللّه عليها تحصيل نموده و از درس اساتيدى چون مرحوم حاج شيخ محمود شريعت، حاج سيّد حسن فقيه‏امامى و خانم علويه همايونى استفاده كرده و سپس خود به تدريس دروس دينى در مكتب فاطمه و مكتب زينب و نيز تبليغ احكام دين پرداخته است. سلامتى ايشان را از درگاه خداوند متعال خواستاريم. فرزند ايشان دكتر على محمّد اژه‏اى استاد فلسفه دانشگاه اصفهان است.

 

3.حجّة الاسلام والمسلمين سيّد اسد اللّه روضاتى

4. حجّة الاسلام والمسلمين سيّد محمّد ابطحى، معروف به حاج آقا سدهى

 

 

خواننده گرامی : هرگونه اطلاعاتی اعم از عکس، سند، صوت و ...که از این شخصیت در اختیار دارید برای ما به نشانی takhtfoulad@isfahan.ir ارسال کنید تا برروی سایت قرار گیرد.
تلفن تماس : 6636610 - 0311
بالای صفحه
اصفهان
14°
بیشینه دما
23°
کمینه دما
طلوع آفتاب
6:54 ق ظ
غروب آفتاب
7:19 ب ظ