مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 2
[1396/06/22]
جلسه: 74 روز شنبه 26 فروردین ماه 1334
فهرست مطالب:
1- قرائت نتیجه انتخاب هیئت رئیسه شعب
2- تصویب اعتبارنامه آقای جم
3- شور در برنامه دولت آقای علا
4- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 2
جلسه: 74
روز شنبه 26 فروردین ماه 1334
(دوره پنجم اجلاسیه)
فهرست مطالب:
1- قرائت نتیجه انتخاب هیئت رئیسه شعب
2- تصویب اعتبارنامه آقای جم
3- شور در برنامه دولت آقای علا
4- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
مجلس ساعت نه صبح به ریاست آقای نقیزاده تشکیل شد.
رئیس- صورتمجلس جلسه سابق هنوز حاضر و توزیع نشده است خدمت آقایان لذا تصویبش میماند برای جلسه دیگر. صورت غائبین قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد:)
صورت غیبت آقایان نمایندگان در جلسه صبح چهارشنبه بیست و یکم فروردین ماه 1334
غائبین بااجازه آقایان: سید محمدصادق طباطبایی، سزاوار، تیمسار سیفافشار.
1- قرائت نتیجه انتخاب هیئت رئیسه شعب
رئیس- گزارش شعبهها راجع به انتخاب هیئت رئیسه شعب پنجگانه و اعضای تبادل قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد:)
گزارش از شعبه اول به مجلس سنا
شعبه اول متقرعه در جلسه روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1334 ساعت یازده و نیم صبح روز مزبور تشکیل گردید. بدواً انتخاب هیئت رئیسه به شرح زیر به عمل آمد.
رئیس- جناب آقای حکیمی
نایب رئیس- جناب آقای نظاممافی
مخبر- جناب آقای مجد
بعداً آقایان دشتی، نیکپور، جهت تبادل نظر و تعیین اعضای کمیسیونها انتخاب شدند.
مخبر شعبه اول: ابوالفضل لسانی
گزارش از شعبه دوم به مجلس سنا
شعبه دوم متقرعه در جلسه روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1334 ساعت یازده و نیم صبح روز مزبور تشکیل گردید.
بدواً انتخاب هیئت رئیسه به شرح ذیل به عمل آمد.
رئیس- جناب آقای شمس ملکآرا
نایب رئیس- جناب آقای وارسته
مخبر- جناب آقای دیوانبیگی
منشی- جناب آقای سرلشگر بقایی
بعداً آقایان سزاوار، سپهبد امیراحمدی جهت تبادل نظر و تعیین اعضای کمیسیونها انتخاب شدند.
مخبر شعبه دوم- دیوانبیگی
گزارش از شعبه سوم به مجلس سنا
شعبه سوم متقرعه در جلسه روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1334 ساعت یازده و نیم صبح روز مزبور تشکیل گردید.
بدواً انتخاب هیئت رئیسه به شرح ذیل به عمل آمد.
رئیس- جناب آقای صدر
نایب رئیس- جناب آقای عبدالمهدی طباطبایی
مخبر- جناب آقای آموزگار
منشی- جناب آقای هدایت
بعداً آقایان دادگر، آموزگار جهت تبادل نظر و تعیین اعضای کمیسیونها انتخاب شدند.
مخبر شعبه سوم- آموزگار
گزارش از شعبه چهارم مجلس سنا
شعبه چهارم متقرعه در جلسه روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1334 ساعت یازده و نیم صبح روز مزبور تشکیل گردید.
بدواً انتخاب هیئت رئیسه به شرح ذیل به عمل آمد:
رئیس- جناب آقای بهبهانی
نایب رئیس- جناب آقای ناصری
مخبر- جناب آقای مهندس شریفامامی
منشی- جناب آقای دکتر بیانی
بعداً آقایان دکتر سجادی و مسعودی جهت تبادل نظر و تعیین اعضای کمیسیونها انتخاب شدند.
مخبر شعبه چهارم- مهندس شریفامامی
گزارش از شعبه پنجم مجلس سنا
شعبه پنجم متقرعه در جلسه روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1334 ساعت یازده و نیم صبح روز مزبور تشکیل گردید.
بدواً انتخاب هیئت رئیسه به شرح ذیل به عمل آمد:
رئیس- جناب آقای اسعد
نایب رئیس- جناب آقای سرلشگر مطبوعی
مخبر- جناب آقای سپهبد جهانبانی
منشی- جناب آقای نبیل سمیعی
بعداً آقایان سرلشگر مطبوعی و حسن اکبر برای تبادل نظر و تعیین اعضای کمیسیونها انتخاب شدند.
مخبر شعبه پنجم- سپهبد امانالله جهانبانی
رئیس- در ضمن خواندن گزارش شعبه 5 اشتباهی شده. آقای اکبر منشی هستند و آقای سمیعی برای تبادل نظر.
2- تصویب اعتبارنامه آقای جم
رئیس- گزارش شعبه چهار راجع به انتخاب آقای جم قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد:)
گزارش از شعبه چهارم به مجلس سنا
پرونده انتخابات کرمان دایر به نمایندگی آقای محمود جم در شعبه چهارم مطرح و مورد رسیدگی واقع گردید. جریان انتخابات حوزه کرمان در مرحله اول و دوم اخذ آرا و انتخاب نمایندگان درجه اول و دوم صحیحاً و برطبق مقررات قانون انتخابات مجلس سنا انجام گردیده و آقای محمود جم به نمایندگی دوره دوم مجلس سنا از کرمان انتخاب شدهاند و شکایتی هم به دبیرخانه مجلس سنا نرسیده است.
علیهذا شعبه چهارم انتخاب آقای محمود جم را به نمایندگی دوره دوم مجلس سنا به اتفاق آرا از عده حاضر در جلسه تصویب
+++
نمود و گزارش آن به مجلس محترم سنا تقدیم میشود.
مخبر شعبه چهارم
رئیس- مخالفی نیست؟ (نمایندگان- خیر) بنابراین تصویب میشود. میخواستم به آقایان تذکری بدهم راجع به این اشخاص که برای تبادل نظر جهت کمیسیونها انتخاب شدهاند. ما سعی کردیم و یک قدری هم عجله کردیم و اگر پریروز این کار انجام میشد کار تمام شده بود. حالا که انتخاب شدهاند خواهشمندم اگر ممکن است امروز بعد از جلسه تبادل نظر بکنیم که انتخاب کمیسیونها به تعویق نیفتد.
3- شور در برنامه دولت آقای علا
رئیس- حالا برنامه دولت مطرح است. آقایانی که اسم نوشتهاند به ترتیب مخالف و موافق اول آقای دیوانبیگی میباشند. بفرمایند.
دیوانبیگی- جریانات سیاسی کشور ما غالباً سوژه خوبی است برای قصهنویسی و محض اثبات این مدعا صدها مثال میتوان ذکر نمود که یکی هم وقایع دو هفته اخیر است، سپهبد زاهدی پس از بیست ماه خودسری، هوسرانی و سوءاستفاده بیحد و حصر بالاخره سقوط نمود ولی از بیم اعلام جرم و تعقیب جزایی قبلاً خود را به ناخوشی زد تا به بهانه لزوم معالجه در فرنگستان فرار کند و مصون از تعرض بماند! به این ترتیب تا توی طیاره نخستوزیر میبود، 25 هزار دلار هم ناز شست گرفت و رفت و او را با دم و دستگاه تا فرودگاه بدرقه نمودند! (خواجهنوری- به امر شاه بود.) جناب آقای حسین علا هم که به جای او نخستوزیر شدهاند دو روز بعد هنوز به مجلس سنا معرفی نشده باز به عنوان علت مزاج و استعلاج راه اروپا را پیش گرفتند و نایبی از طرف ایشان کابینه جدید را به نمایندگان محترم معرفی مینماید!...
(آموزگار- تشخیص با طبیب بود، ایشان مریض بودند) به نظر آقایان این جریانات و قضایای پشت پرده آن موضوع جالبی برای تصنیف یک رمان شورانگیز نیست؟! (شمس ملکآرا- پشت پرده ندارد، پشت پرده چه است؟ این چه حرفی است، هر دو مریض بودند.) باری، قسمت این شده است که آقای علا بعد از دو نخست وزیر دیکتاتورمآب زمامدار ایران بشود. البته در پاکی ایشان حرفی نیست. (صحیح است) و از این جهت بنده هم به ایشان ارادت دارم. ولی در دفعه اول که صحت مزاج هم میداشتند هر چند در مجلس شانزدهم ادعا فرمودند که با جثه کوچک عمل بمب اتم را از خود نشان خواهند داد متأسفانه نتوانستند ترقهای هم در کنند و زود تسلیم حوادث شدند! این دفعه میخواهیم بفهمیم انشاءالله پس از مراجعت و رفع نقاهت چه کار میخواهند بکنند. (دکتر سجادی- مبارزه با فساد)
در حال حاضر انکار نمیتوان کرد که برخلاف آن چه که تاکنون در رادیو تبلیغ به بهبود شده وضع مملکت درهم و برهم است و به واسطه سختی زندگی و گرانی معیشت مردم عموماً پریشان و ناراحت میباشند و در عین حال مأیوس و نگران. به این جهت چندی است که برای تسکین تشویش افکار عامه از هر طرف صحبت از (تحول) میشود!
و احساس لزوم این تحول در اسرع اوقات است که رئیس دولت سابق را خواهی نخواهی از کار برکنار نموده! حالا این تحول را دولت فعلی برای اطمینان و ترضیه خاطر سکنه ایران به چه صورت میخواهد عملی کند و از کجا شروع نماید؟ مسئلهای است که کسی سر از آن در نمیآورد، زیرا در این چند روزه اظهارات و مواعید جناب آقای علا و بعضی از وزرایشان متناقض بوده است و متضاد و این بیشتر اسباب خیال شده است.
چون این حرفها را نبایستی بیمأخذ و مدرک زد جالا بنده به نطقی که خود آقای علا رسماً در مقدمه برنامه دولت در مجلس شورای ملی ایراد کردهاند استناد میکنم که متن آن نطق را نایب منابشان در این مجلس نیز قرائت نمودهاند.
آقای علا در مقدمه نطق خود میفرمایند: «دولت گذشته توفیق حاصل کرد که در سیاست خارجی ایران و برقراری روابط دوستانه متقابل و شرافتمندانه با دولت و ملت انگلستان! و حل مسایل مرزی و مالی با دولت شوروی و تحکیم روابط دوستانه با کشورهای دیگر دور و نزدیک خصوصاً جلب کمکهای فنی و مالی دولت امریکا که تأثیر آن در وضع مالی و اقتصادی ایران مورد قدردانی ملت و دولت ایران میباشد خدمات بزرگی به کشور و ملت ما بنماید و در راهحل موضوع نفت که بزرگترین مشکل کشور و ملت ایران را تشکیل میداد موفقیت مهمی به دست آورد. همچنین در عهد دولت گذشته نیروی انتظامی به رهبری شاهنشاه توفیق حاصل کرد که امنیت را در سراسر کشور برقرار سازد...»!
این است فرمایشات آقای علا در مقدمه نطقی که راجع به برنامه خودشان در مجلس شورای ملی فرمودند. خوب اگر جریان امور به راستی تا دیروز چنان بوده که مملکت در اثر اقدامات سپهبد زاهدی قرین رفاه است و ترقی و ما نمیبایستی همچو دولت کارآمد و خدمتگذاری را از دست داده باشیم! بخصوص که آقای علا میگویند: «اکنون نیز دولت با ادامه همان روش دولت گذشته برنامهاش از یک ماده تجاوز نمیکند که آن هم بهبود وضع مردم است» الی آخر...
در این صورت تحول چه معنی دارد و برای چیست؟!... با این وصف آقای علا صراحتاً به اظهارات خود اضافه فرمودهاند که: «چون برای بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی کشور و فراهم آوردن آسایش و رفاه مردم باید کلیه دستگاههای اقتصادی و اداری و اجتماعی کشور را از آلودگیها و بدنامیها پاک کرد و حتیالمقدور کار مردم را به خود مردم واگذار نمود، دولت اینجانب به پشتیبانی شاهنشاه و مجلسین و مردم با تمام نیروی خود با فساد و نادرستی مبارزه خواهد کرد و برای ریشهکن کردن فساد و راندن و تنبیه نادرستان و سوءاستفادهکنندگان در هر مقام و منصبی که باشند و همچنین اجرای قانون در مورد تمام افراد کشور جداً اقدام مینماید. بدیهی است که تشویق مردان درستکار و لایق و دانشمند و خدمتگذار که همیشه موردنظر مخصوص شاهنشاه بوده است نیز یکی از مهمترین هدفهای دولت اینجانب میباشد...»
این بود متمم اظهارات آقای علا در مجلس شورای ملی و هر جمله از این بیانات از طرف نمایندگان محترم مجلس شورای ملی با کفزدنهای ممتد به حسن قبول تلقی شده است، کما این که در قبال همان اظهارات نایب منابشان در این مجلس نیز چند احسنت مکرر تحویل گرفتند! (شمس ملکآرا- بجا بود.)
خوب اگر روش دولت سابق مفید و پسندیده و بیغل و غش بوده چنان که اکنون هم دولت حاضر میخواهد همان روش را تعقیب کند، اجرای قانون در مورد تمام افراد کشور و تشویق مردان لایق و خدمتگذار که تحصیل حاصل است! پس باید فهمید این آلودگیها و بدنامیها و فساد از کجا ناشی شده و چه ایجاب میکند در این موقع دولت همه کارها را بگذارد و نادرستان و سوء استفادهچیان نام نبرده را تعقیب و مجازات کند!... (دکتر سجادی- اگر این قسمت درست شود تمام قسمتها درست میشود.)
این مجاملات و ضد و نقیضگوییها و مشارکت بعضی از همکاران آلوده سپهبد زاهدی در دولت حاضر است که بنده و شاید همکاران دیگر را نسبت به عمل دولت آقای علا مشکوک میسازد!... حالا اگر طرفداران دو آتشه این دولت هم بگویند خیر، شک نباید آورد. چون قصاص قبل از جنایت هم نباید کرد. عرض میکنم بسیار خوب اما دیگر به حرف قانع نمیشویم! این جمله مبارزه با فساد و بهبود وضع مردم را بر سبیل ماست مالی و عوامفریبی همه دولتها تکرار نمودهاند و هیچوقت به آن عمل نکردهاند. حالا شما اگر واقعاً قصد قربت و حسن نیت داشته باشید بایستی از قدم اول و بدون امرار وقت عملاً به ما نشان بدهید به چه ترتیب؟ آن را هم اجمالاً متذکر میشوم.
اول قدم مبارزه با فساد تعقیب جدی همه مختلسین و بزهکاران دولت سابق است. بیست ماه تمام در این مملکت نخستوزیر مقتدر و عدهای از بستگان و اعوان و انصار پشت همانداز او به عناوین مختلف از خارج و داخل اعتباراتی گرفتند و به جیب ریختند و حساب پس ندادند، ارزهایی که به خون جگر عاید دولت میشد بیشتر صرف لهو و لعب گردید نه احتیاجات و محصلین عزیز ما در ممالک غربت گرسنه ماندند با کمپانیها و مقاطعهکاران بزرگ بند و بست کردند و به ضرر خزانه دولت مصالح مملکت قراردادهای ناصواب و معاملات زیانبخش نمودند. از دادن پروانه صدور و ورود کالاهای غیرمجاز از سفتهبازی در بانکها، از نرخبندی ارزاق و دیگر مایحتاج عمومی، از خرید و فروش و تصرف اراضی و اموال دولت سوء استفاده کردند برای انتخاب وکلا و عزل و نصب مأمورین دولت رشوه گرفتند و قس علی ذلک و به این ترتیب میلیونها تومان و دلار و لیره به جیب زدند. راه دزدیهای کلان را هم به کارمندان زیردست و صاحبان حرفههای آزاد نشان دادند! و خلاصه تا دم آخر چه آتشی که نسوزاندند! عاقبت هم به محض احساس خطر بعضی فرار کردند و برخی دیگر هم در صدد فرار هستند که بقیه عمر را آسوده خاطر در اروپا و امریکا تعیش کنند!... ببینیم با اینها چه معامله میکنید، چه جور به حساب و کتاب آنها رسیدگی مینمایید و چه طور یغماگران اموال عمومی را به مجازات میرسانید که از این به بعد باعث عبرت شود. معنی مبارزه با فساد این است و لاغیر! اگر در این مورد جدیت به خرج دادید صداقت شما را برای خدمت به ملک و ملت تصدیق و تعریف میکنیم والا فلا!
ضمناً این نکته را هم عرض کنم: دزدی و ارتشا در این مملکت همه وقت رواج داشته اما بنده به جرأت قسم میخورم آن چه در بیست ماه دوره زمامداری سپهبد زاهدی از اموال عمومی و خصوصی به یغما رفته بیش از تمام دزدیهایی است که در قرن اخیر رجال و عمال فاسد دولتهای گذشته مرتکب شدهاند! هیچوقت برای دزدی و گوشبری و رشوهگیری آن قدر تهور و بیشرمی معمول نبوده. (خواجهنوری- آقا راجع به برنامه دولت صحبت بفرمایید.) و خوشمزه این است که حالا آقایان به قول عوام دو قورت و نیمشان هم باقی است.
آقایان وزرا! اگر شما بخواهید به اعتراضات دار و دسته حاکم معزول توجه کنید و به ملاحظه این و آن دزدیهای سر گردنه را ندیده بگیرید و به عنوان مبارزه با فساد فقط آفتابه دزدها را تعقیب کنید، به خدا همه به ریشتان میخندند!
قدم دومی را که دولت باید برای اثبات حسن نیت خود و آسایش خلق بلادرنگ بردارد چنان که در برنامه آقای علا فیالجمله اشاره شده مربوط به (امنیت اجتماعی) است اما آقای علا اسم از امنیت اجتماعی نیاوردهاند فقط از مضمون عباراتی که ذکر کردهاند معلوم میشود که میخواهند امنیت اجتماعی را در مملکت برقرار نمایند. این لفظ که به معنای حقیقی رمز ترقی و موفقیت هر جامعه بشری است در مملکت ما آن قدر به دروغ و ریا و بیمورد
+++
استعمال شده که مثل سایر الفاظ و اصطلاحات معنی خود را از دست داده و مبتذل شده است!
پانزده سال است که همه ساله دو سه بار با تغییر یا ترمیم هر کابینه وزارتخانهها و ادارات و بنگاههای دولتی حتی وزارت دادگستری به عنوان اصلاح امور اتصالاً زیر و رو میشود و یک عده مشخصی از پشت هماندازها و بخوبرهای این شهر که دایماً برای اشغال مقامات حساس دولتی در تلاش و تکاپو هستند همین که به مقامی رسیدند کارکنان زیردست را معزول و منصوب و جا به جا میکنند و کس و کار خود را روی کار میآورند.
هر روز برای خودنمایی طرح نوی ریخته میشود و یک دستگاه تشکیل یافته منحل و به سلیقه و نفع شخصی سازمان جدیدی به وجود میآید و این کار تمامی ندارد! وضع تمام وزارتخانهها و ادارات و شرکتهای دولتی به این واسطه روز به روز از بد بدتر شده و راستش را بخواهید دستگاه قوه مجریه به صورت آلت معطعهای درآمده است! هیچکس در این دستگاه تکلیف خود را نمیداند و پایبند به سعی و عمل و انجام وظیفه نیست.
بیایید یک بار برای همیشه دزدها، جاسوسها و خائنین به مملکت را بگیرید و محاکمه کنید و پس از ثبوت جرم اعدام کنید.
انقلاب و تحول را به این ترتیب دولت خودش از بالا عملی کند و نگذارد از پایین خواهی نخواهی شروع شود! بیایید محض رضای خدا لاقیدی و سهلانگاری را نسبت به احقاق مردم مظلوم و بیگناه کنار بگذارید. پاپوشدوزی و پروندهسازی را برای اشخاص اصلاحطلب بیپشت و پناه موقوف کنید. سکنه مملکت را به عدل دولت امیدوار و عناصر وطنپرست و خیرخواهی را که به واسطه اغراض شخصی مخذول و گوشهنشین شدهاند و خون میخورند از قید یأس و استیصال برهانید! مطبوعات آزاد را هم که آیینه عیبنمای هیئت حاکمه است و مشوق خدمتگذاری به ملک و ملت بیش از این زیر سانسور مغرضانه از بین نبرید!
حکومت نظامی تا کی باید در این مملکت عرصه زندگی را بر همه مردم تنگ کند. (دکتر حسابی- صحیح است) بحمدالله امروز کانون اخلالگران از هم پاشیده و قوای تأمینیه در سراسر کشور استقرار یافته و کاملاً مراقب تبهکاران است و قادر به حفظ انتظامات.
این ماده پنج فرمانداری نظامی را که آلتی برای اجرای اغراض شخصی و بلایی به جان مردم بیپشت و پناه شده بردارید و به جای آن قانون جزای عمومی و محاکم دادگستری را تنفیذ کنید که بالاخره در این مملکت عدلیه اسم بامسمایی بشود نه این که روز خصوصیت و پارتیبازی کسانی را به مسند قضا بنشانید که تماشاچی شوند. چه طور اموال عمومی به تاراج میرود و به نام قانون ارتکاب فجایع میشود و قضات محض حفظ مقام جرأت نفس کشیدن نداشته باشند!
قدم سومی که دولت باید بدون فوت وقت بردارد کاهش هزینه زندگی طبقات مستمند است. اگر چه افزایش مخارج زندگی امروز برای طبقات متوسطه نیز مشکل شده.
در دولت سابق کارمندان سوگلی و اشخاص ذینفوذ در دستگاه زاهدی از قبل مایحتاج عمومی انواع و اقسام سوءاستفاده کردند و به این واسطه با وجود گشایش فوقالعاده در امور مالی کشور هزینه زندگی به موجب آمار رسمی بانک ملی ایران بیش از دو برابر و نیم ترقی نموده است و حال آن که درآمد سکنه این مملکت به واسطه بیکاری و رکود قوه تولید تنزل نموده است.
شهرداری تهران که به دست شیادی از دسته و بسته آرسن لوپن سپرده شد از نانوا و قصاب، از بقال و عطار، یخچالی و زغالفروشی و غیره اتصالاً باج سبیل گرفت و روز به روز قیمت خواربار عمومی گران شد. به این هم اکتفا نکرد آزادی کسب را از بعض کسبه سلب و در انحصار دسته مشخصی قرار داد. هی رشوه گرفت و بر قیمت سینماها و وسایط نقلیه حتی مصالح ساختمانی و حقالمعاینه اطبا افزود و از هر جهت مخارج زندگی را بالا برد. دیگر چه عرض کنم که چه طور عاید هنگفت شهرداری هم حیف و میل شد. شما را به خدا در هیچ دیار بیصاحب این طور ظالمانه با هستی مردم بازی میشود؟! خوب حالا چه؟ باز میخواهید رزق و روزی مردم را به همان روش دولت سابق اداره کنید؟ و انجمنهای منتخبه ملی را که طبق قوانین موضوعه باید در تمشیت امور بلدی ذیمدخل باشند روی کار نیاورید؟ ... آقای وزیر کشور! صریح و بیعذر و بهانه بفرمایید ببینم انتخابات آزاد بلدی را کی در تهران و سایر نقاط ایران انجام میدهید؟ ما دیگر به وعده سر خرمن قانع نمیشویم. (وارسته- بسیار صحیح است.) مطلب دیگری لازم است در این موقع به عرض آقایان برسد و آن این است که آقای علا در مقدمه برنامه خود راجع به سیاست خارجی دولت فقط به این جمله اکتفا فرموده و گفتهاند: «اکنون نیز دولت با ادامه همان روش دولت گذشته در مورد سیاست خارجی ادامه میدهد»! این عبارت موجز و مختصر نظر به سوابق مخصوصاً در این اوقات که مسئله مهم الحاق ایران به پیمانهای دفاعی خاورمیانه مورد بحث محافل سیاسی و مطبوعات خارجی و داخلی است، توهماتی ایجاد میکند، معهذا چون رئیس دولت تصریحی در سیاست خارجی ننمودهاند دیگر جهت نداشت که ما در مقام کنجکاوی برآییم و به محظور بیفتیم. لیکن در خلال این احوال رادیو لندن روز دوشنبه 21 فروردین در سرویس اخبار انگلیسی خود گفت: در فرودگاه بیروت خبرنگاران جراید از آقای علا پرسیدهاند: «آیا دولت او با الحاق به پیمان دفاعی خاورمیانه موافق است یا نه؟» و آقای علا گفتهاند: «دولت وی موضوع الحاق ایران را به پیمان دفاعی ترکیه- پاکستان مورد مطالعه قرار داده است و اخذ تصمیم در این باره محتاج مدتی وقت است و نمیتوان عاجلاً در این خصوص تصمیم گرفت.» رادیو لندن بعد اضافه کرد: «یک گزارش دیگر حاکی است که پیشنهادی برای الحاق ایران به پیمان ترکیه- پاکستان تسلیم دولت ایران شده است.» (شمس ملکآرا- خودش گفته است، من نگفتم.) آقا صبر کنید چرا شما کاسه از آش گرمتر میشوید (دکتر لقمانالملک- علا این حرفها را نزده است.) پس مصاحبه چیست، صبر کن آقا بقیهاش را بگویم و بعد بیا اینجا صحبتهای مرا تکذیب کن. (خنده نمایندگان) تعجب است که این موضوع مهم را آقای علا ضمن طرح سیاست خارجی دولت در مجلسین به اطلاع نمایندگان محترم نرساندهاند و رفتهاند در بیروت با مخبرین جراید خارجی مصاحبه کردهاند که این خبر از مجرای رادیو لندن منتشر شود و به گوش ما برسد! اگر صلاح نبوده است در این خصوص در مجلسین اظهاری بشود پس به طریق اولی اقتضا نداشته است که از طرف نخستوزیر جدید به این زودی در خارج ایران صحبتی شود. (شمس ملکآرا- حالا درست شد.) (خنده نمایندگان)
هر چند پریروز خبرگزاری فرانسه باز اطلاع داد: «آقای حسین علا نخستوزیر ایران که اینک در یکی از کلینیکهای پاریس دوره معالجات قبل از عمل جراحی را میگذراند ضمن مصاحبهای که یکی از خبرنگاران خبرگزاری فرانسه به عمل آورد اظهار داشت: «من هرگز نگفتهام که دولت ایران پیشنهادهایی درباره الحاق ایران به پیمان ترکیه- عراق را مورد مطالعه قرار داده است. (شمس ملکآرا- خودش میگوید نگفتهام، چرا شما میگویید) نخستوزیر ایران پس از اشاره به این نکته که قصد وی از این مصاحبه تصحیح گفتههایی است که هنگام اقامت او در بیروت از طرف یکی از خبرگزاریهای خارجی به وی نسبت داده شده اظهار داشت: آن چه صحیح است این است که ایران مانند هر کشور مستقل دیگری مکلف است قراردادهای دفاعی را مورد مطالعه قرار دهد و ببیند تا چه اندازه و در چه حدود این قراردادها میتوانند منافع حیاتی او را در کادر منشور ملل متحد تأمین کنند و با توجه به این مطلب اینک میتوانم بگویم که هیچگونه پیشنهادی در زمینه شرکت ایران در پیمان ترکیه- عراق- تهران داده نشده است.»... آقای شهابالدوله حالا دیدید که بنده بهتر از جنابعالی مطلب را توجیه نمودم. (شمس ملکآرا- اولش بیخود فرمودید.) و بعد در روزنامهها خواندم که آقای انتظام وزیر امور خارجه پس از یک استعلام تلفنی از پاریس در مورد اظهارات آقای علا راجع به الحاق ایران به پیمان ترکیه و عراق در جلسه وزیران گفتهاند: «معلوم شد در نقل اظهارات آقای علا اشتباهی از طرف خبرنگاران خبرگزاریها صورت گرفته است...!» (وزیر امور خارجه- عیبی دارد؟) خیر ولی باید جواب این مطلب را بدهید.
و حال آن که رادیو لندن صحبت از الحاق ایران به پیمان دفاعی ترکیه- پاکستان نموده نه پیمان ترکیه و عراق که جریانی متفاوت است. به هر حال از تمام این حرفها قدر مسلم معلوم میشود که کابینه آقای علا هنوز شروع به کار نکرده و رأی اعتماد از مجلسین نگرفته از روز اول با وجود کارهای لازمتری شروع به مطالعه در موضوع الحاق ایران به پیمانهای دفاعی خاورمیانه که ضرورت و فوریت ندارد.
این است که تقاضا میکنم آقای وزیر امور خارجه رسماً در اینجا ما را از کم و کیف این موضوع نیز مسبوق نمایند. (وزیر امور خارجه- بنده جواب عرض میکنم.) خیلی متشکر میشوم.
غیر از اینها چون در برنامه تقدیم شده به مجلسین فقط کلیاتی ذکر شده و آقای نخستوزیر در مسایل مملکتی نخواستهاند تصمیمات خود را جزء به جزء بیان نمایند، بنده موردی برای اظهارنظر در مطالب دیگر پیدا نمیکنم. اگر چه در کلیات هم حرف بسیار است معهذا فعلاً بنده نمیخواهم زیاد مصدع آقایان محترم شوم. همین قدر لازم است در خاتمه عرایض خود متذکر شوم دولت زاهدی وقتی روی کار آمد همه نوع اسباب کار برایش فراهم شد: اعلیحضرت همایون شاهنشاهی از هر جهت از او تقویت و پشتیبانی فرمودند.
ارتش و سایر قوای تأمینیه کشور مطلقاً در اختیار او بودند. اکثریت قاطع مجلسین در هر مورد به لوایح قانونی او رأی دادند و نظریات او را در کلیه امور مملکتی تأیید نمودند و به واسطه کمکهای بلاعوض مالی و فنی دولت امریکا در تمام مدت حکومت او کسر مخارج و حوایج جاریه ایران تأمین گردید و به این ترتیب هیچ رادع و مانعی برای انجام اصلاحات و بهبود وضع مملکت وجود نداشت و در عوض بیست ماه ممکن بود بسیاری از خرابیها و گرفتاریها مرتفع شود. معهذا روزی که دست او
+++
از سر مملکت کوتاه شد ادارات دولتی بیش از پیش بیانضباط، تأسیسات اقتصادی و کارخانههای کشور عقیم، راهها خراب، گرانی زندگی طاقتفرسا، مردم ناراحت، بیتالمال خالی و دولت زیر بار قرض خارجی است! و دولت علا اگر چه نمیخواهد به روی خود بیاورد که وارث همچو اوضاع آشفتهای است ولی بدیهی است که آقای علا و وزرایش برای اصلاح آن همه خرابکاریها باید خیلی زحمت بکشند و جدیت و پشتکار به خرج دهند.
با این تفضیل طرفداران معدود دولت سابق برای این که خود را از تنگ و تا نیندازند دست به تظاهر زده میگویند زاهدی با اقدامات خود برای مملکت تحصیل اعتبار کرده! دریا به هوای خویش اعتبار کرده! دریا به هوای خویش موجی دارد بط پندارد که این کشاکش از اوست!
خلاصه این است اعتقاد بنده، حالا اگر تذکراتی که داده شد و وعدههایی که میدهند صورت تحقق پیدا کند بنده به سهم خود یک هواخواه ثابتقدم و مدافع بیپروای کابینه علا خواهم شد. (شمس ملکآرا- انشاءالله) و الّا باز در صف اقلیت باقی میمانم و برحسب وظیفه نمایندگی برای اصلاح امور و اعتلای ایران کماکان دست از مبارزه برنخواهم داشت. (جمال امامی- طیب الله انفاسکم.)
رئیس- آقای فرخ بفرمایید.
فرخ- راجع به برنامه دولت بنده موافق مشروط بودم و مطالبی را میخواستم به عرض آقایان برسانم ولی فرمایشات نماینده محترم آقای دیوانبیگی برای بنده یک وظیفهای را ایجاد کرد و آن این است که به عقیده من در هر مورد نمایندگان باید حقشناس باشند و هیچوقت خدمت و خیانت اشخاص را برخلاف نمایش ندهند. (نمایندگان- صحیح است.) (دیوانبیگی- شما هم نظر خودتان را بفرمایید.) الان عرض میکنم، به عقیده من زاهدی در موقعی آمد که بنده و جنابعالی از خانههامان نمیتوانستیم بیرون بیاییم (صحیح است) و حتی اگر چهارشنبه 28 مرداد نبود، پنجشنبه و جمعه بنده و آقا را ذبح کرده بودند (صحیح است) در آن موقع بنده در تمام مدت آقایان شاهد هستند مخالف مصدقالسلطنه و کابینه او بودم و مبارزه کردم ولی من میرزا هستم و قلم اسلحه من است ولی یک نفر نظامی لازم بود که وارد شود و زاهدی این فداکاری را کرد و نباید کتمان کرد (صحیح است) اما راجع به عملیات زاهدی باز همه آقایان شاهد هستند من آن چه عمل خوب کرد تأیید کردم و آن چه عمل بد کرد تنقید کردم و حالا هم عقیدهام این است که زاهدی یک خدمت کامل کرده است و آن کوبیدن اشخاص خائن و اجنبیپرست که حقیقتاً موجب نهایت نگرانی برای همه بود (صحیح است) این قابل کتمان نیست. یک عمل را نیمهکاریه کرد و آن امنیت عمومی است و البته امنیت به طور کامل نشده و الآن قشقاییها اسلحه خود را دارند چرب میکنند (خنده نمایندگان) و اسلحه قشقایی گرفته نشده و امنیت کامل نشده، ولی خوب یک مقداری در این موضوع عمل شده. بنابراین باید خدمت اشخاص را گفت و البته کار خلافی هم اگر شده است باید گفت. بلی در دوره حکومت آقای زاهدی شاید راجع به رعایت صحت عمل آن مقداری که لازم بوده است جدیت شود، نشده و بنده هم در چندین مورد گفتم. یکی از آن موارد موضوع دزدی در بیمه بود البته صیرفی منفصل شد ولی متأسفانه رجوع کردند به حکمیت و این عمل، عمل درستی نبوده است و این موضوع مراجعه به حکمیت لازم نداشت. بنده از دولت فعلی تقاضا میکنم اگر یک همچو دستوری است آن دستور را ملغی بکنند و اجازه بدهند که آقای میرمطهری به وظیفه خودشان عمل بکنند. اگر پاک است البته تبرئه کنند و اگر کسی مقصر است البته تسلیم بکنند به قانون. در سایر قسمتها که نماینده محترم فرمودند یک قسمتهایش را البته دولت جواب گفت ولی یک نکته را بنده عرض میکنم و آن این است که بنده امروز افتخار این را دارم که پنجاه و یک سال است با آقای علا سابقه دارم و مدتی هم رئیس مستقیم بنده بودهاند و یکی از شریفترین رجال این مملکت از نقطهنظر درستی و وطنپرستی شخص علا است. (صحیح است) و بنده به شخص ایشان کاملاً ایمان دارم. (صحیح است) و وزرایی را هم که معرفی کردهاند عدهای که میشناسم مردم شریفی هستند و آنها را هم که نمیشناسم از آنها چیز بدی ندیدهام ولی یک نکته را تذکر میدهم و امیدوارم در آتیه رعایت شود، الآن در کابیته دو تا عضو مشاور است یکی آقای علی معتمدی است و یکی آقای نمازی، آقای علی معتمدی جوانی است تحصیلکرده و باهوش (یکی از نمایندگان- جوان نیستند) (خنده نمایندگان) نه خیر نسبت به بنده جوان هستند و سه سال و نیم هم با خود بنده همکاری کردهاند، او لایق اداره کردن هر وزارتخانه ای است، ایشان را برای چه وزیر مشاور کردهاید، وزیر مشاور یعنی چه؟ یعنی عقل کابینه؟ هر وزارتخانهای که به ایشان میدادند به خوبی اداره میکرد. آقای نمازی تخصص در اقتصاد دارند و خوب بود وزیر اقتصاد میشدند اما یک نفر کفیل اقتصاد معین میکنند و ایشان را به سمت وزیر مشاور تعیین کردهاند. ایشان وظیفهشان چیست؟ میآیند روزها در هیئت دولت و یک چای و یک قهوه میخورند و یک سیگار میکشند و بعد ماشینشان را سوار میشوند و برمیگردند. اینها درست نیست. ما عمل را باید از اعلیحضرت فقید تجربه گرفته باشیم. آقایانی که این جا نشستهاند، آقای جم دادگر، آقای ساعد، بنده خودم هفت هشت سال در کابینههای مختلف بودم. آیا در ظرف این بیست سال هیچ وقت آقایان وزیر مشاور دیدید؟ وزیر مشاور یعنی چه؟ یعنی عقل کابینه؟ مگر سایر آقایان عقل ندارند؟ (خنده نمایندگان) این را امیدوارم که در آتیه رعایت بفرمایید، این یادگار از آقای قوامالسلطنه بود. در موقع جنگ در موقعی که قشون اجنبی در مملکت بود دو نفر از پیرمردهای قوم مثل آقای مستشارالدوله و آقای حکیمالملک که وجهه ملی داشتند دعوت کردند به سمت وزیر مشاور برای این که اطمینان و اعتماد جامعه هم جلب شود و حالا وزیر مشاور برای چیست؟ امیدوارم که در آتیه این قسمت رعایت شود.
اما راجع به برنامه دولت، دولت عین برنامه دولت سابق را که اینجا پیش بنده است میخواهد اجرا بکند، البته نظرتان هست آقای امینی و آقای انتظام و آقای هدایت و آقای صالح تشریف داشتند. بنده آن روز هم گفتم این پروگرام نیست، این یک مرامنامه است و نمیشود اجرا کرد. آقای زاهدی گفتند که خیر ما اجرا میکنیم و دیدید که اجرا نکردند. یکی از این مواد راجع است به روابط خارجی و آقای وزیر امور خارجه نهایت جدیت را دارند نسبت به حفظ حسن روابط، یک سال است که بنده راجع به هیرمند اینجا فریاد کردم، استدعا کردم و داد کردم. آقای وزیر امور خارجه فرمودند حسن روابط و گاهی هم گفتند که محمد عثمان خان میآید در صورتی که سیستان دارد خشک میشود. در موقع جنگ 1337 که افغانستان شکست خورد و محمدصالح خان فرار کرد و بالاخره منجر شد به عهدنامه راولپندی.
انگلیسها یک منطقه کوچکی را درست کردند به نام منطقه آزاد در قسمت شرقی افغانستان در واقع برای نظارت در جاسوسیهایی که از طرف دولتهای دیگر
میشود و این منطقه آزاد تمام امور سیاسیش هم در دست انگلیسها بود. امروز افغانها مردم را تحریک میکنند و بیرق پاکستان را پاره میکنند و اعضای سفارت را مجروح میکنند که چرا آن جا را به ما نمیدهید ولی اینجا یک ایالت مثل سیستان را دارند خشک میکنند و ما هیچ حرفی نمیزنیم و همینطور نگاه میکنیم. بنده یک استدعا دارم از آقای انتظام و خوشوقتم که امروز یک عضوی در کابینه هست مثل آقای علم، ایشان مطلعترین و بصیرترین کسی هستند در حدود شرق ایران یعنی از چاه سرخ تا بندر کوادر و از ایشان مطلعتر و بصیرتر کسی نیست. برای این که خانواده ایشان از زمان طاهر ذوالیمینین تا حالا امیر قائنات و سیستان هستند و تمام افراد را میشناسند و تمام را جزء جزء میشناسند. استدعا میکنم با ایشان مشورت بفرمایید. بنده ممکن است مغرض باشم و این رویهای که آقا اتخاذ کردهاید، با افاغنه درست نیست! آقای وزیر امور خارجه شما باید مانتالیته دول همسایه را بشناسید تا اشتباه نکنید. آقا با این رویهای که میروید هیچوقت به نتیجه نخواهید رسید.
اما راجع به امنیت عمومی، بنده تمنا میکنم که آقای وزیر جنگ توجه بفرمایند با این که مکرر اوامر شاهانه صادر شده برای خلع اسلحه عشایر و اقداماتی شده وعدههایی شد و بنده دو مرتبه سؤال کردم ولی آقای زاهدی به طور ملمع جواب دادند اینجا و آقایان میدانند که تاکنون ایلات فارس خلع اسلحه نشده و هنوز آقای ملک منصور نشسته آنجا و قشقاییها دارند تفنگهاشان را روغن میزنند برای روز دیگر، متأسفانه اسلحه قشقایی را که نگرفتند، به باصری و عرب هم اسلحه دادند. (صحیح است) الان شما چهار، پنج نفر امیر لشگر در فارس دارید. یکی فرمانده لشکر، یکی استاندار و یکی بازرس. ولی از ما نحن فیه هیچ خبری نیست.
بنده استدعایی که از دولت فعلی دارم این است که این موضوع را خاتمه بدهد. آقای وزیر جنگ اسلحه باید در دست سرباز دولت باشد. (صحیح است) تا دقیقهای که اسلحه در دست دیگری هست این مملکت روی امنیت نخواهد دید. (صحیح است) این را اقرار دارید آقا. اما بنده استدعا میکنم با حسن نیتی که به رئیس دولت دارم و افراد کابینه هم در این موضوع جدیت بفرمایند تا این موضوع تمام بشود، به اصطلاح مرگ یک دفعه و شیون هم یک دفعه، برادرکشی معنی ندارد. برادری که اسلحه دست بگیرد برای کشتن برادر، باید او را کشت و علاج دیگری ندارد. آقای به این موضوع خاتمه بدهید یک مرتبه و بگذارید تکلیف مردم روشن شود.
عرض دیگر بنده مربوط است به مبارزه با فساد، این را تصدیق بفرمایید که فقط با این طرز کافی نیست باید کسانی که حقیقتاً دزدی و خیانت کردهاند تعقیب شودند. (صحیح است) بنده عرض کردم در موضوع بیمه باید قضیه رجوع بشود به دادگستری و حکمیت معنی ندارد. (صحیح است) در وزارت کشور آقای یک صندوقی هست مال بلدیهها. البته آقایان اطلاع دارند روزی که زاهدی آمد هفت صد هزار تومان این صندوق موجودی داشت، حالا نمیدانم چیزی تویش مانده است یا نه؟ یک سندی است که بنده حضور آقایان عرض میکنم و این یک صورتی است که تقدیم میکنم پنجاه هزار تومان آن را چند نفری برداشتهاند و خوردهاند. این صورت را بدهید به آقای وزیر کشور (نمایندگان- آن را قرائت بفرمایید) نه خیر آقا عرض میکنم که به بنده مراسلاتی رسیده است که فرزانگان- وزیر پست و تلگراف سابق- پنج، شش میلیون سوء استفاده کردهاست! بنده نمیدانم درست
+++
است یا دروغ است. نوشتهاند به من و بنده از هیئت دولت تقاضا دارم از آقای اشراقی که در وزارت پست و تلگراف هستند تقاضا دارم این موضوع را روشن کنند که آیا این درست است یا نیست، و اگر درست است واقعاً موضوع را تعقیب کنند و حتی به بنده نوشتهاند که ایشان تذکره امریکا گرفته است و فرار کرده و رفته و از این معاملاتی که شده کمیسیونهای گزافی گرفته. این را تقاضا میکنم که دولت روشن بفرمایند و یک موضوع دیگری را که به آقای وزیر کشور تذکر میدهم موضوع اتوبوسرانی است. آقا میدانند که بنده در این موضوع به جزء جزء آن وارد هستم. مراسلاتی را که بین بنده و رئیسالوزرای سابق مبادله شده است، آقا قرائت فرمودهاند. اصلاح این قضیه به این صورتی که میخواهید نمیشود، مگر این که شهربانی در این مسئله دخالت نکند. بنده زیادتر در این موضوع چیزی عرض نمیکنم چون مایل نیستم به کسی حمله بکنم و نام کسی را به بدی ذکر کنم اینجا ولی به آقا اطمینان میدهم که با این اسلوب به جایی نخواهید رسید. یک مراسلهای به آقا نوشتهاند و عین آن را برای بنده فرستادهاند و میدهم خدمت آقا که اگر این شخص را بخواهید اطلاعات خیلی جامعی به آقا خواهد داد که از نقطهنظر دولت مؤثر خواهد بود و یک نکته را هم باید عرض کنم. هیئت دولت و وزرا مجبور هستند قوانینی که مجلسین گذرانیدهاند و به صحه همایونی توشیح شده، به موقع اجرا بگذارند. اگر نکنند، آن وزیری که استنکاف کرده است مجرم است. قانونی از مجلس گذشت که اشخاصی را که مصدقالسلطنه متقاعد کرده است، باید به خدمت برگردند و بعد مطابق قوانین رفتار بکنند. در شهربانی این عمل نشده است. رئیس شهربانی حق ندارد قانونی را که مجلسین تصویب کردهاند از اجرای آن جلوگیری بکند. ممکن است بر علیه ایشان حتی اعلام جرم کرد. بنده از آقای وزیر کشور تقاضا میکنم که به این پرونده مراجعه بفرمایند و قانون را اجرا بکنند. قانون ولو بد باشد باید اجرا بشود. (صحیح است) بنده میل ندارم وقت مجلس را زیادتر بگیرم ولی یک نکتهای را در آخر عرایضم عرض میکنم که در مملکت همیشه دولت مقتدر بهتر از دولتهای ضعیفی است که به نام وجهه ملی بخواهند خودشان را حفظ بکنند و من نسبت به کابینه سابق زاهدی فقط این نکته را تذکر میدهم که من دولت مقتدر را همیشه ترجیح میدهم به دولت ضعیف، و دولت ضعیف مضراتش برای مملکت بیشتر است از کسانی که فقط بخواهند با دماگوژی وجهه شخصیشان را حفظ کنند. ولی در هر حال باید نمایندگان مجلس سنا بالاخص مردمانی حقشناس باشند، هر کسی که خدمت کرده است او را حمایت کنند و البته اگر کسی خلاف کرده است آن را هم تذکر بدهند. اگر در این دو مورد یعنی راجع به هیرمند و راجع به خلع اسلحه قشقایی آقای نایبالصداره جناب آقای انتظام وعدهای بدهند، بنده صد در صد با دولت جناب آقای علا موافقم و مدافعم، تمنا میکنم در این باب اطمینانی بدهید که بنده هم اقلاً به موکلین خودم یک اطمینانی داده باشم.
رئیس- آقای جمال امامی.
جمال امامی- جناب آقای مسعودی اطلاع دارید که حسبالمعمول رادیوی دولتی نطق منقدین را منتشر نمیکند، از جنابعالی من شخصاً توقع دارم بدون در نظر گرفتن موقعیت و عقاید خودتان روزنامه اطلاعات را همان طوری که سابقهاش نشان میدهد بیطرف نگهدارید و حتیالمقدور نطق منقدین را هم بنویسند. از سایر روزنامهها هم همین توقع را دارم. اگر گرفتگی در کارتان هست و دولت جلوگیری میکند بیایید به ما بگویید و ما تذکر میدهیم. (مسعودی- البته در حدود استطاعت روزنامه بنویسند) حدودش را خودتان تشخیص میدهید، بنا به ذوقتان و مصلحت روز. چنان که آقایان مستحضرند بنده در امور کشور قایل به مجامله نیستم و از تملق و چاپلوسی هم بیزارم زیرا:
گنج زرگر نبود کنج قناعت ما راست
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
و من این را غنیتر از آن میدانم. قانون اساسی ما مقام مقدس سلطنت را غیر مسئول شناخته است، برای چه؟ برای این که این مقام مقدس مصون از تعرض و بازخواست باشد زیرا مسئولیت ملازمه با بازخواست دارد و آنهایی که شاهنشاه ما را تشویق به قبول مسئولیت میکنند به عقیده من بدترین دشمنان ایشان هستند. (صحیح است) و آنها دشمنانی هستند که امروز به مقتضای زمان در لباس دوستی جلوهگری میکنند، من تعجب میکنم که شاهنشاه جوان ما چرا بعد از این همه سوانح و تجربیات و امتحانات باز هم نسبت به اینها اعتماد دارند. من راجع به این موضوع بیش از این عرض نمیکنم. جناب آقای انتظام پریروز بعدازظهر بنده اتفاقاً رادیو را گوش دادم یعنی مذاکرات مجلس را از رادیو شنیدم. موقعی بود که یکی از نمایندگان نسبت به زاهدی هتاکی و فحاشی میکرد و رادیو هم اظهارات آن نماینده را با طمطراق خاصی میگفت و اعتراضات سایر وکلا را هم نمیگفت. روز قبل هم من گوش کردم و آن اشخاصی که از زاهدی تجلیل کرده بودند بیاناتشان را رادیو منعکس نکرد، خیال کردم که آن وکیل همانطور که رادیو گفته بیان داشته است. بعد که در روزنامهها خواندم دیدم نه، آن وکیل از زاهدی تجلیل هم کرده است و رادیو آنها را حذف کرده و برعکس هتاکیها را اشباع کرده و غلیظ کرده، درصدد تحقیق برامدم معلوم شد یکی از نمایندگان طرفدار دولت که سابقه درخشان و مشعشعی دارد تشریف بردهاند در رادیو نشستهاند و نطق ایشان را نطق جنابعالی را هم (خطاب به آقای انتظام) دست برده است و آن قسمتهایی را که از زاهدی تجلیل کرده بودند زدهاند و فحاشیها را زیادتر کردهاند. اگر آمدید اینجا تکذیب کردید بنده مدرکش را میدهم خیلی موجب تأثر است. آقای انتظام از جنابعالی و اشخاصی امثال شما تعجب میکنم پنج نفر از وزرای کنونی شما این دکتر امینی، صالح، وزیر جنک و آن وزیر دادگستری، اینها وزرای کابینه سپهبد زاهدی بودند. اگر خلافکاری هم در کابینه او شده است شما هم سهیم هستید. باقی این عده آقایان وزرا هم در دولت ایشان کارهای حساس داشتند، پس مجموعه آن دولت را این دولت تشکیل میدهد. حالا فرض کنید جناب آقای انتظام که 28 مرداد نبود، زاهدی هم هیچ کاری برای به وجود آوردن 28 مرداد نکرد، شماها را هم در روی این صندلیها مستقر نکرد، شاه را هم از خارج نیاورد. به قول لره نه خانی آمد و نه خانی رفت. حقشناسی نمیکنید دیگر فحاشی چرا؟ حال خیال میکنم که این ورق بسته شد و زاهدی بیچاره هم اصلاً نبود. آقایان کاری بکنید که در این مملکت دوباره در مواقع خطر یک فداکاری پیدا شود. (صحیح است) فرض بفرمایید که این کارها را آقای مهندس طالقانی یا دکتر نصر، یا آقای دیوانبیگی کرده، حالا حقشناسی نمیکند، فحاشی چرا میکند؟ آخر از شما شایسته نیست. این مغایرت با دستخط شاه و بیانات خودتان در مجلسین دارد (صحیح است) این عمل بیانصافی و ناجوانمردی است، برخلاف سیاست و برخلاف مصلحت و سلیقه است. این کارها، ببخشید اگر من متأثر میشوم برای این است که آدم مار گزیده هستم، دلم نمیخواهد دوباره آن اوضاع را ببینم. آقایان تشریف ندشتند، و اگر تشریف داشتند دخالتی نداشتند چون اهل این کار نیستند که در مواقع خطر خودشان را توی گود بیندازند و کمر ببندند. ولی یک کاری بکنید حالا که این کاره نیستید اشخاصی بیایند باز شما را از خطر نجات بدهند. و یک کاری نکنید که ریشه فداکاری از بین برود. (نمایندگان- صحیح است، احسنت) بنده چون آقای علا این جا تشریف ندارند عقایدم را نسبت به شخص ایشان در غیاب ایشان عرض نمیکنم (نمایندگان- احسنت) منتظر میشوم که تشریف بیاورند و در حضورشان عرض میکنم، ولی همینقدر مجملاً عرض میکنم چون به خود ایشان هم این را عرض کردهام خدمت آقایان هم تکرار میکنم که من علا را واجد شرایطی که برای زمامداری امروز لازم است نمیدانم و امتحانات سابق ایشان هم عرایض بنده را تأیید میکند و در آن دفعهای هم که ایشان تشریف آوردند به امر اعلیحضرت همایونی و چهل روز حکومت کردند ما این را علناً دیدیم و ضعف نفس آقای علا موجب روی کار آمدن آقای دکتر مصدق شد. (آموزگار- این طور نبود آقا) آقای آموزگار عزیر شما کجا بودید؟ (آموزگار- بنده هم بودم) با من بحث نکن آقا بنشین من روی دلیل و منطق صحبت میکنم و شما روی احساسات (آموزگار- بنده هم جواب میدهم) شما نمیتوانید به من جواب بدهید، جواب بدهید مدرک درمیآورم. چیز عجیبی است این میخواهد به من جواب بدهد. اعلیحضرت همایونی به من فرمودند که برو از استعفای علا جلوگیری کن. من رفتم منزلش، جناب آقای دشتی تشریف داشتند و استعفانامهاش را مینوشت گفتم چرا استعفا میدهید گفت نشستهاند نه (9) ماده را برخلاف میل من تنظیم کردهاند گفتم پاشو بیا در مجلس معایب کار را بگو استعفا چرا میدهی گفت من مرد این کار نیستم، من هم رفتم به اعلیحضرت عرض کردم این طور نبود؟
الله اکبر خوب سوانحی بر این مملکت گذشت. تقدیر و مشیت الهی بر این تعلق گرفته بود که این مملکت باستانی از بین نرود. شخصی یا اشخاصی کمر همت بستند و این مملکت را نجات دادند و شماها امروز نشستهاید در این مکان مقدس که اسمش مجلس سنا است و دارید راجع به دولتها و برنامه آینده آنها صحبت میکنید برگردید به قهقرا ببینید به چه قیمت این وضع ایجاد شده است آن وقت است که نباید خدمات اشخاص را فراموش بکنید. از شاه تا سناتور تا پابرهنه نباید خدمات اشخاص را فراموش کنند. من دو سال و نیم با مصدق مبارزه کردم شش ماهه آخر دوران مصدق را هم با زاهدی دست به دست دادم و مبارزه کردم، من میدانم که او چه کار کرده است، حالا میگویند حسن یا حسین دزدی کرده است. مثل این که این مملکت مقر پاکان بود و زاهدی آمد آن را ملوث کرد. افسوس افسوس جناب آقای دکتر امینی، جنابعالی که قوه عاقله این حکومت و به اصطلاح روح شیطانی این دولت هستید (خنده سناتورها) با کمال ادب و
+++
دوستانه یک تذکری خدمتتان میدهم (دکتر امینی- بنده هم با کمال ادب جواب میدهم) خوب این شوخی است شکلت این جوری است ریختت این جوری است. عرض کنم من قائلم که جنابعالی آدم بیهوشی نیستید ولی در این مملکت یک اشتباه بزرگی هست که خیال میکنند هوش یعنی عقل، این طور نیست هوش چیزی است و عقل چیز دیگری. هوش قوه دراکه است و عقل استفاده از قوه دراکه است. برای این که هوش مبدل به عقل بشود لازم است که آدم کاراکتر داشته باشد. تسلط بر نفس داشته باشد وگرنه همه درک میکنند خوب و بد چیست همه میدانند دروغ گفتن بد است چرا دروغ میگویند از ضعف نفس همه میدانند قمار کردن بد است چرا میکنند از ضعف نفس همه میدانند چرا میکنند از ضعف نفس همه میدانند نارو زدن بد است چرا میکنند کاراکتر ندارند. (خواجهنوری- صحیح است). اگر جنابعالی توآماً باهوش، دارای کاراکتر و پرنسیپ و تقوای اجتماعی بودید من صد در صد طرفدار شما میشوم. (دکتر امینی- احتیاج ندارم) احتیاج ندارید بلی احتیاج به اشخاصی مثل من ندارید ماشاءالله خریدار اشخاصی امثال شما در این مملکت زیاد هستند (دکتر امینی- و شما هم کالای نادری نیستید) و من کمک میکردم که شما به آرزوی دیرینهتان یعنی نخستوزیری برسید ولی بدبختانه تاکنون این صفات را در شما سراغ نکردهام. من از شما توقع دارم اختلاف نظر سیاسی را منجر به دشمنی میکنند و حال آن که نباید چنین باشد. شما ممکن است معایب بنده را در اجتماع به من بگویید ولی بنده روابطم را با شما به هم نمیزنم و این عقیده ارادتمندتان است که شما آن صفاتی که برای زمامداری لازم است هنوز ندارید. (دکتر امینی- دیر نشده است) ممکن است بعدها دارا شوید. الان راجع به این موضوع عرض کردم که دو تا نامه دارم میدهم خدمتتان. یکی از یک کارمند وزارت دارایی است راجع به دستنشاندگان دکتر شایگان و نیمچه تودهایها یعنی جمعیت مبارز که آقای دکتر کاویانی به شهادت آقای وارسته که تشریف دارند در زمان آقای دکتر مصدق رفت در مالیه نشست و بیست و چند تا حکم صادر کرد با پاراف خودش و این اشخاص را منصوب کرد. بنده چند دفعه که به جنابعالی تذکر دادم گوش نکردید حالا این را این شخص نوشته است. اخیراً دیدم که برای اینها نشان هم گرفتهاند. خیلی خوب ولی یک پیغامی به وسیله شما به آنها میدهم. (دکتر امینی- معرفیاش بکنید ببینیم کیه؟ صالح است یا غیرصالح) حالا کار ندارم که کیها هستند ولی یک عده آنها که هستند و معرفی شدهاند به آنها بگویید به آن نشانها زیاد غره نشوند. این نشانهایی که درجه سه و چهارش را اینها گرفتهاند، درجه یکش را حسین فاطمی گرفت و بعد اعدام شد. شما خودتان هم به این تقربها زیاد غره نشوید زمان است گذران است اوضاع است عوض میشود و عقاید تغییر میکند.
این هم نامهای است جناب آقای دکتر که یکی از صبایای ملکالشعرا نوشته است. آقای دشتی خیلی دلم میخواست شما میخواندید. دو چیز از آن دستگیر میشود یکی انحطاط اخلاقی این جامعه که یک دختری بر علیه خواهر و مادر و برادرش نامه مینویسد، دوم این دختر نوشته است زن و دخترهای ملکالشعرا مستغلات دارند و ماهی هشت هزار تومان عایدیشان است و یک برادر رفته است تبعه امریکا شده است و یک خواهر من هم زن کسی شده که در امریکا است و یک برادرم هم تودهای اس. مادرم هشت هزار تومان ماهی عایدی دارد و من هم شوهر دارم و احتیاجی به این پولها ندارم. این را نوشته است با اسم و رسم که میدهم خدمت جناب آقای امینی. این هم یک کارتی است، یک هفته نیست زاهدی رفته است از مملکت، این کارت حزب توده است پست شما بدون تمبر آورده است به خانه من، برای شما میخوانم:
«امسال ملت ایران در شرایط دشوار در حالی که عدهای از شرافتمندترین مبارزان در زندانها و تبعیدگاهها به سر میبرند جشن باستانی خود را برگزار میکند جبهه متحد ملی سال نو را به تمام خلق ایران تبریک گفته و معتقد است که با اتحاد تمام نیروها به پیروزی ملت ایران برسد. کمیته مرکزی متحد ملی»
(وزیر پست و تلگراف- استامپش چه روزی است؟) این را سه چهار روز نیست که برای بنده آوردهاند. خوب همانطور که عرض کردم آقای دکتر امینی فرض کنید نه خانی آمد و نه خانی رفت. حالا که حکومت به دست قهرمانان روز شنبه افتاده است میخواهیم اصلاحات بکنیم میخواهیم تصفیه بکنیم از پنج شش سال به این طرف چند جمله مبهم توخالی توی دهنها افتاده و به جای این که برویم کاری بکنیم تمام وقتمان را صرف استعمال این جملات میکنیم. یک روز تحول، یک روز عدالت اجتماعی، یک روز تعدیل ثروت، یک روز تصفیه، امروز هم اصلاحات. کدامشان عملی شد که این بشود؟ ما ایرانیها دلمان خوش است به حرف. بارها من گفتهام که اگر بنا بود کشوری به حرف گلستان بشود ایران در رأس ممالک گلستان دنیا بود.
تصفیه را یادتان میآید هیئت تصفیه بند ج. حالا ببینید تصفیهکننده و تصفیه شده هر دو روی این صندلیها نشستهاند. (خنده نمایندگان) نه او میآید بگوید چرا تصفیه کردم نه این میگوید چرا تصفیه شدم. چیز عجیبی است. (خنده شدید نمایندگان) آقا نخندید والله گریه دارد، این اوضاع مملکت ما است. این است که به حرف دل ما خوش است. باز هم همان طور تصفیه میکنند، تصفیهشدگان امروز تصفیهکنندگان فردا خواهند بود. خوب آقای فرخ حرف خوبی زد اگر کسی دزدی کرد مراجعی دارید شما به وسیله دادستان باید او را توقیف بکنید، اعلام جرم بکنید، ببرید در محاکم و محاکمهاش بکنید. هر طوری که لازم است قوانین به شما اجازه میدهند مجازات بکنید، ولی آیا مختلس را به عنوان ماده پنج حکومت نظامی باید گرفت؟ ماده پنج حکومت نظامی برای اختلاس نیست. آقای انتظام شنیدم آن رئیس بانک صادرات را به عنوان ماده پنج حکومت نظامی گرفتهاند. چرا مدعیالعموم نمیگیرد؟ یعنی چه؟ آیا جز غرضورزی فرض دیگری میشود کرد. هر کس دزد است بدهید مدعیالعموم بگیرد. آقا چرا برای خودتان اشکال میتراشید. والله غرضورزی است اگر غرضورزی نیست، دزد بسیار است. به قول شعر معروف: گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هر آن چه هست گیرند.
آقای دکتر هیچ تحقیقی فرمودهاید که سرمایه شرکت چای در زمان دکتر مصدق به جیب کیها رفته؟ بیست و پنج میلیون (دکتر امینی- تحت تعقیب هستند.) هیچ صورت جوازهایی که به دست دکتر غلامحسین مصدق فروخته شده است و صورتش در بانک ملی هم هست گرفتهاید و تعقیب کردهاید؟ همه را تعقیب بکنید ولی به شرط این که حقیقتاً تعقیب بکنید. حب و بغض به خرج ندهید و رئیس بانک صدرات دوره زمامداری زاهدی را به عنوان ماده 5 نگیرید. اگر اختلاس کرده است مدعیالعموم بگیرد و محاکمه بکند و پدرش را در بیاورد. ولی بنده شخصاً با این ترتیب فرض میکنم که غرضورزی است. همه همین فرض را میکنند منتها سفاهت و حماقت بنده را ندارند که به این آشکاری بگویند. به خدا آقای دکتر امینی غالب شما با من دوستی دارید به شوخی این آقای انتظام را قطبالاقطاب مینامم. من شماها را دوست دارم ولی وطنم را از شماها بیشتر دوست دارم. (نمایندگان- احسنت) وقتی میبینم عدهای آن طور که من فرض میکنم علاقه به مملکت ندارند و میخواهند ظاهرسازی بکنند من نمیتوانم ساکت بنشینم. امیدوارم که این طور نباشد ولی فرض من این است با این ترتیبی هم که شما شروع کردهاید کار عملی نخواهید کرد. منفیبافی و کار و عمل دو تا است، یا این راه را باید رفت و یا آن راه را. آن راه را مصدق رفت و به آن نتیجه رسید، مشا این راه را بروید. برنامه شما مبارزه با فساد و دزدی است، شما میدانید، من هم میدانم که این عمل غیر مقدور است. عمل غیر مقدور را چرا میآیید و با بوق و کرنا میگویید. شما افتخار اعلا را این میدانید که دزد نیست. آیا این افتخار یک نخست وزیری است. الله اکبر مثل این است که اصل بر دزدی است. زهی بیشرافتی برای یک مملکت که بگویند فلان نخست وزیر که دزد نیست، شرافتمند است. مگر همه اینها که این جا هستند دزدند؟ چیز عجیبی است این هم شد افتخار؟ فلان کس که آدم نکشته است، نکشته باشد اصل بر این است که نکشد. فلانی دزد نیست، برود پیشنمازی بکند به نخستوزیری چه کار دارد؟ افسوس مثل این است که راحتی دل ما را میزند. یک سال و یک سال و نیم آمدیم نفس بکشیم باز جمعه را به هم ریختند. حکم رئیس فلان اداره هنوز نیامده، شب نشسته بیست تا سی تا حکم دست مردم داده است، تو بیا تو برو. از کجا به او الهام شده است که این خوب است او بد است من نمیدانم کسی که در شرکت نفت بوده، در شهرداری هم اطلاعاتی ندارد این از کجا فهمید خوب کیست و بد کیست؟ یقیناً خواب دید نقشه چه بوده. نقشه همان بند جیم بازی است که هر کسی که فرض میشد روزی به درد این مملکت بخورد مارک اجنبیپرستی به پیشانیاش بزنند. ولی تودهایها و حزب ایرانیها مصون بمانند. (دکتر سجادی- این طور نیست آقا) دوازده نفر از قیامکنندگان و دارندگان مدال 28 مرداد را از شهرداری بیرون کردند. باید قیامکنندگان 28 مرداد چوب بخورند. (دکتر امینی- باید اشخاص فاسد را بیرون کرد.) به نظر شما آقای دکتر سجادی، دکتر امینی هم فاسد است، دکتر اقبال هم فاسد است. آنها را شما در بند جیم گذاشتید ویل لک (خطاب به آقای دکتر امینی) شاهرودی به تو میگفت نالایق (خنده نمایندگان) (دکتر امینی- نالایق غیر از فاسد است.) من از جنابعالی تعجب کردم، شما جوانید (خطاب به آقای علم، وزیر کشور) به پدرت و به خودت ارادت دارم. من شما را راستی آدم فعالی میدانسم، پریروز دیدم در مجلس حرفی زدی باور کن برای این حرف شما من شب نخوابیدم. دیدم در مجلس افتخار کردهاید که اولین کار دولت ما این است که احداث خیابان نکنند، مگر احداث خیابان نکردن افتخار است؟ بنده هم احداث خیابان نکردهام. (خنده نمایندگان) شهرداری کارش احداث خیابان است و این افتخار ندارد. چه عرض کنم مگر شما احداث خیابان کردهاید؟ (انتظام- سفسطه است، منطق نیست، قیاس معالفارق است.) من یکی از اشخاصی که قائل بودم که باید وزارت فرهنگ را اداره بکند شما بودید
+++
(خطاب به آقای دکتر مهران) از اول این دولت هم که گفتند کی وزارت فرهنگ را اداره بکند گفتم شما را بیاورند. خوب تصفیه وزارت فرهنگ این است که حداد را بیرون کنید. اگر یک نفر آدم شریف و پاکدامن در وزارت فرهنگ بود حداد بود. او را بیرون کردید، چرا برای این که دوازده سال است با کمونیسم مبارزه میکند نباید آن جا بماند. (وزیر فرهنگ- استعفا داد.) استعفا داد؟ بلی شما گفتید من هم باور کردم. والله بالله تصفیهبازی، دوستبازی، رفیقبازی را کنار بگذارید. شما احتیاج دارید در وزارت فرهنگ تصفیه بکنید، تصفیه از عناصر کمونیست حداد مرکز این کار است. شما نمیتوانید بدون وجود حداد در وزارت فرهنگ مبارزه با کمونیسم بکنید. (وزیر فرهنگ- برای کار دیگری از او استفاده خواهد شد.) بلی بیمارستان به دستش میدهید. (خنده نمایندگان) حکایتی برایتان بگویم. جمعهها بنده در شمیران هستم و رفقا و دوستان میآیند پهلوی من. عده زیادی بودند، یک پیرمردی آمد گفت یک کاغذی دارم گفتم چیست گفت که این کاغذ مرا بخوان. نوشته بود: من دویست متر زمین دارم و بانک ساختمانی میخواهد این زمین مرا بگیرد. گفتم برو به دولت مراجعه کن گفت کدام دولت، آن یکی که رفت این هم که مرخصی گرفت. (خنده نمایندگان) پرسیدم اگر بنا بود نخست وزیر به عنوان معالجه مرض به خارج برود، خود زاهدی به این عنوان میرفت کابینه تحول هم بود دیگر چه لزومی داشت که یک مریض دیگری اضافه بکنیم؟ گفتند میخواهیم اسپری دکیپ ایجاد کنیم من خود گفتم که:
«ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستیبخش»
اسپری علا اکیپ هم این است یعنی شما با دکتر عالمی یک اکیپید؟
علم با دکتر نصر یک اکیپند؟ آیا سوابق این طور است؟ اگر این جور فکر میکنید بنده هم شما را توی آن جوال بگذارم (خنده نمایندگان) نمیدانم چطوری است که تا دیروز اکیپ نبودند حالا اکیپ میشوند. آقا بیایید برای بقای خودتان نه برای بقای مملکت، به یک اصلی معتقد باشید، برای منافع خودمان یک اصلی را قبول کنیم. خوب مصدقالسلطنه برای این کارهایی که کرد محکوم به سه سال حبس شد، مرئوس او محکوم به اعدام شد، باقی وزرای کابینهاش تبرئه شدند، دو تای از آنها هم مفقود شدند. مسلمان خدا وکیل مسئولیت ندارد ولی وکیل را حبس میکنند به جرم این که طرفداری از کابینه کرده ولی وزیرش را میآورند توی کابینه. آخر اقلاً حفظ ظاهر بکنید، آخر مگر مسئولیت مشترک وزرا از بین رفته است؟ قانون اساسی شما برای وزرا مسئولیت مشترک قائل نیست؟ والله به قول معروف یا من عاقلم اینها دیوانه و یا من دیوانهام اینها عاقل. به نظر من همه دیوانه هستیم یکی بباید که (ناخوانا) هر دو به زندان برد. استغفرالله خوب هم اکیپ شدهاند با کمونیست سابق و با مصدقیست لاحق کاملاً میتوانند هم اکیپ بشوند. اگر اکیپ این است که همیشه میتوانند اکیپ درست کنند. با آقای دیوانبیگی هم هماکیپ میتوانید بشوید. اسپری دکیپ اسپری آن اکیپ این من سر در نمیآورم، آقای فرخ آیا شما عقلتان قد میدهد، من سر در نمیآورم. در این چهار ساله که عقل ما قد نداده است و عقل دیگران قد داده است و هی از بد بدتر شده است. تصفیه و مبارزه با فساد، در موقعی که بند جیمبازی درآورده بودند من برای یک اصلی قیام کردم، برای دوستی امینیها نبود، حتی برای حقیقت هم قیام نکردم برای یک شخصی قیام کردم برای یک فرد قیام کردم. قوامالسلطنه 80 ساله را میخواستند مارک بدنامی و بیشرافتی به پیشانیاش بزنند، آن هم بعد از واقعه آذربایجان. من دیدم که مملکت دارد متلاشی میشود قیام کردم و نگذاشتم آن راه را پیش بگیرند، باز قیام میکنم و اگر آن را پیش بگیرید مطمئن باشید که از عهده من برنمیآیید. آن روز هم از بالا تا پایین همه میخواستند این عمل اجرا شود من نگذاشتم. انصاف بدهید بعد از هشتاد سال عمر و استخلاص آذربایجان به پیشانی قوامالسلطنه مارک بیشرافتی بزنند امروز هم نزنید آن روز شما را تصفیه میکردند امروز شما تصفیه میکنید، فردا هم عدهای شما را تصفیه میکنند. نگذارید تصفیه دیگری بکنند، نگذارید این تصفیهبازی به این شکل دربیاید. برای آیندهتان شما را به خدا، شما را به انصافتان نگذارید دودستگی و اختلاف در این مملکت به وجود بیاید. تازه داریم در این مملکت نفس میکشیم. این مرد بدبختی هم که گذاشت و رفت همه چیز را تهیه کرد و در دسترس شما گذاشته است و رفته نگذارید که به او فحش بدهند و آقای دیوانبیگی هم بیحرمتیهایشان را کم بکنند. او گذاشته رفته، بعد قیمت او را و قدر او را خواهید فهمید. اغراض را کنار بگذارید (دیوانبیگی- اغراض شخصی هیچ وقت نداشتهام، دلیلش این است که به اعلا هم مخالفت میکنم.) اگر شما اغراض شخصی نداشته باشید پس مملکت گلستان است. در یک محیطی زندگی کردیم اینجا تشریف داشتید ناموس ما را به کوچهها کشیدند، خودمان را متهم کردند، به دادگاه کشیدند، حبسمان کردند، مرگ یک دفعه شیون یک دفعه. ولی آدم حاضر نیست هر روز ناموسش را در کوچهها ببیند. این را حاضر نیست ببیند. آخر من مار گزیده هستم میترسم باز برای ما یک مصدق ایجاد کنند. من حوصله این را ندارم که باز مبارزه بکنم با این منفیبافیها، با این راهی که میروید، با این عوامفریبیها، باز مصدق میخواهید بتراشید. شما دارید اینها را تصویب میکنید نفهمیده.
رهرو منزل عشقیم ز سر حد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
ما مرده بودیم اینجا روزنامه شبه تودهای من دارم نوشته است همانهایی که با مصدقالسلطنه و جبهه ملی مبارزه میکردند با دولت علا مبارزه میکنند. مفهوم این را میفهمید معلوم است آنهایی که با او مبارزه میکردند با علا مبارزه میکنند برای این که میترسند همان کاری را که او کرد این هم بکند. آنها با دمشان پسته میشکنند. تودهایها جشن گرفتهاند شما نمیدانید برای این که از آن چیزی که من میترسم آنها خوششان میآید.
خوب، عرض کردم من درویش هستم به من میگویند روی این صندلی ننشین بلند میشوم میروم ولی شما که جاهطلب هستید مقام میخواهید وزیر میخواهید بمانید ما هم کوشش میکنیم که این صندلیها برای شما باقی بماند. پس دست به دست ما بدهید نگذارید مملکت رو به اضمحلال برود. از منفیبافی و عوامفریبی اجتناب بکنید. اشخاصی که به این مملکت خیانت کردهاند به آنها پر و بال ندهید آنها به شما ابقا نخواهند کرد. من چند هزار دفعه داد بزنم. این را شنیدم کسی را که سر مجسمه رضا شاه را بریده بود و بیاحترامی بدی کرده بود او را آوردهاند رئیس آتشنشانی بلدیه کردهاند و کسی را که رفته و سر را برداشته آورده وصل کرده، او را از بلدیه بیرون کردهاند. این چه وضعی است من نمیفهمم؟ نقشه این است که دیگر 28 مرداد در این مملکت به وجود نیاید باید چوب بخورند نهضتکنندگان 28 مرداد، من دیگر نمیخواهم خیلی جسارت کنم خدمت آقایان، درد دلی کردیم، دوستانه هم کردیم. والله بالله شما همه شاهدید من به یکی از شماها مراجعه نمیکنم و اهل تقاضا هم نیستم، توقعی از شما ندارم، وزارتخانه آقایان را نمیشناسم ولی دلم برای شما میسوزد برای شما جوانها میسوزد، برای این آدم که ادعا میکند درویش است میسوزد. آخر چه قدر مرارت باید در مملکت کشید. یک راه را بگیرید بروید عقبش چند سال میشود حرف زد؟ چند بار میشود لباس عوض کرد؟ چرا راحتی دلمان را میزند؟ چرا این قدر هوسباز و هوسران هستیم؟ با هوسرانی مگر مملکت اداره میشود؟ یکی به نظرم از تماشاچیان این را نوشته به من که شما این مطالب را در دوره مصدق هم گفتید، آقایان سناتورها و نمایندگان توجه نکردند تا مصدق آمد همه را بیرون کرد. حالا میترسم همانطور بشود، خدا کند نشود. (یکی از نمایندگان- مسلماً نمیشود.)
رئیس- آقای وزیر دارایی.
وزیر دارایی- بنده به صراحت لهجه جناب آقای جمال امامی اطمینان دارم و مخصوصاً چند روز پیش فرمودند که اگر من به مسافرت اندونزی بروم چون جناب آقای علا هم غایب هستند ایشان صحبتی نخواهند کرد ولی اگر ایشان بروند و من بمانم به عنوان مخالف صحبت میکنم. حالا اگر بنده جوابی عرض میکنم برای آن قسمتی است که مربوط به خود بنده است و آن قسمتی که مربوط به دولت است آقای وزیر امور خارجه که کفیل نخستوزیر هستند ایشان جواب خدمت آقایان عرض میکنند.
همانطور که جناب آقای جمال امامی فرمودند ارتباط شخصی بین ایشان و بنده که قطع نظر از دوستی و سوابق، بستگی سببی هم هست البته به جای خودش محفوظ است و اجازه بفرمایید همانطوری که ایشان بیان مطلب فرمودند بنده عرایضم را عرض کنم بدون این که خللی در روابط شخصی و دوستی ما ایجاد شود. اولاً بنده نفهمیدم که ایشان بنده را عامل مؤثر این دولت که بعد هم در توصیف این مطلب فرمودند روح شیطانی، البته ایشان این شوخیها را در وزارت دارایی که با ایشان همکار بودیم و بنده خیلی متأسفم که یک وقتی سمت ریاست معنوی ایشان را داشتم این شوخیها را با همه میفرمودند و حالا هم با همه شوخی میکنند و به نظر بنده باید شوخی را با جدی تفکیک کرد برای این که مطالب سیاسی و ایراد به یک نفر که متأسفانه مرد سیاسی است که بنده باشم این صحیح و به جا نیست. (جمال امامی- آخر گاهی آدم جدی را در لفافه شوخی میگوید.) مکرر در این مجلس فرمودند که من با دکتر امینی هم مشرب سیاسی نیستم، راست هم میگویند چون اختلاف سلیقه بنده با ایشان و اشخاص مختلف است. آقا فرمودند که از تملق گفتن خوششان نمیآید و این راست است اما از تملق شنیدن ایمان قاطع دارم خوششان میآید برای این که، جسارت میکنم یک قسمتش روی همان روحیه آخوندی است که آنها خوششان میآید یک عده پشت سرشان راه بیفتد و شاید پول دستی هم میدادند که عدهای دنبالشان بیایند، بنابراین مرید داشتن و مداح داشتن را آقا خیلی علاقهمندند ولی قطعاً در همین زندگی خصوصی و عمومی بنده را هم شناختهاند که اهل تملق نیستم و شاخ هم به جیبم نمیرود. این که نصیحت فرمودند خیلی متشکرم بنده هیچوقت در هر مقامی که بودهام غره نشدهام و راه انصاف و صواب را هم از دست ندادهام. بنده خودم در دوره 15 با این که آقای قوامالسلطنه حقی نسبت به وکالت نسبت به بنده نداشتند، بنده خرج وکالت دیگران را هم متحمل شدم و تا آخرین دقیقه هم از ایشان دفاع کردم برای دفاع از حق و حقیقت و نسبت به دولتهایی هم که بنده افتخار عضویت داشتم هیچوقت نارو نزدم و اگر آقایان با صراحت میفرمودند دیگر لازم نبود که کنایه و اشاره بفرمایید. (جمال امامی- شما چرا به خودتان گرفتید؟) به خود گرفتن ندارد شما اشاره فرمودید عرض کنم بنده به شهادت همکاران سابق خودم در دولت شاید بیشتر از
+++
همه آقایان صراحت لهجه به خرج دادم و در مذاکرات دو به دو با آقای سپهبد زاهدی تمام معایب و نقایص را میگفتم راجع به بانک توسعه صادرات بنده میخواهم توضیح بدهم برای این که بدانید در امور مملکت منتهای بیطرفی را دارم و حب و بغض به خودم راه نمیدهم (صحیح است) و خود جنابعالی بهتر میدانید وقتی که در وزارت دارایی بودید یکی از دوستان نزدیک خود آقا که بعد البته دوست شد جزوههایی بر علیه بنده و فامیلم منتشر کرد (جمال امامی- از دوستان من) نه این که به تحریک شما بعداً جزء دوستان شما شد و بنده هر وقت به وزارت دارایی رسیدم دست به ترکیب ایشان نزدم نه کارشان را بالا بردم نه پایین آوردم، اصلاً به روی خود نباوردم. اگر بنده اهل غرضورزی و کینهتوزی بودم خیلی از این کارها میکردم و یک عده از دوستان من همین ایراد را میکنند که بایستی انسان انتقامجو باشد و اگر کسی به او بدی کرد پاداش بد به او بدهد و الّا بالاخره در اجتماع یک آدم لاابالی و جسادت است پفیوز جلوه میکند ولی بنده این کار را نمیکنم. بنده از اول با انتصاب آقای مقدم به سمت ریاست بانک ملی مخالف بودم چرا، با این که آقا میدانید که بستگی سببی با بنده دارد و از رفقای برادر بنده و خود بنده، نسبت به ایشان حب و بغضی ندارم. (جمال امامی- من هم ریخت او را هنوز نمیشناسم) شما وزارتخانهها را نمیشناسید و ریختها را نمیشناسید این که ضرورت ندارد، تازه ریخت آقای مقدم را شناختن و نشناختن جزو فضیلتی نیست. به هر حال چرا مخالف بودم برای این که ایشان سوابق خوبی در بانک ملی نداشتند و خود آقای سپهبد زاهدی فرمودند وقتی که در بانک سپه بودند کار و اعمال ایشان خوب نبوده و بنده مخصوصاً اگر این قسمت را عرض میکنم برای این که به خود ایشان عرض کردم و تمام رفقای نزدیکشان هم شاهد هستند که بنده عرض کردم در امور مملکتی رفاقت را باید یک میزانی برایش قائل شد. ایشان ممکن است یک رفیقی داشته باشند خیلی مورد علاقهشان و بسیار خوب هم باشد ولی یا لیاقت یک کار را ندارد یا صلاحیت آن را ندارد. بنابراین رفاقت به جای خودش محفوظ و آن کار که مربوط به مردم مملکت و منافع مملکت در معرض خطر است به این اشخاص نبایستی اطمینان کنند بعد از این که ایشان رئیس بانک ملی نشدند از دشمنان بسیار سرسخت بنده و مخالف شدند و شاید یک قسمت عمده کار ایشان این بود که ذهن سپهبد زاهدی را نسبت به بنده مشوب میکردند. بنده ابداً به روی خودم نیاوردم و ضرورت هم نداشت به بنده باید کار خودم را انجام بدهم و افتخار هم میکنم که در دولت سابق دو ثلث کار روی دوش بنده بود و توانستم تا آنجا که مقدور بود این بار را ببرم و اگر افتخاراتی هم در دولت سابق به دست آمده در مملکت یک قسمت آن سهم بنده است (صحیح است) ایشان وقتی رفتند مصدر این کار شدند به تواتر گفته میشد وضع اینجا خوب نیست و کارهای بدی میشود، کارهای بیترتیبی میشود کما این که در قسمت بیمه هم این طور بود و نگفتم چون بنده آقای امامی معتقدم که اگر در گذشته رعایت مدارج اشخاص میشد و اشخاص به تدریج بالا میرفتند بدون تشبث و توسل مقامات این صور مبتذل نمیشد (صحیح است) بنده روز اول که با آقای سپهبد زاهدی صحبت میکردم راجع به همین آقای رئیس سابق بیمه بود و باور بفرمایید که بنده قبل از آن روی ایشان را ندیده بودم (جمال امامی- جواب مرا بدهید او را مطابق ماده 5 گرفتهاید یا نه؟) همان وقت به ایشان عرض کردم این آدمی که میخواهید در رأس بیمه بگذارید این عضو کمیسیون ارز بوده است و شاید آدم خوب و تحصیلکرده است اما یک مرتبه یک کسی را که تجربه ندارد شما بگذارید سر یک کار حساس، نه تنها خودش نمیتواند کار بکند و بدبخت میشود بلکه این راه را باز میکند که دیگران هم به طمع بیفتند و مزاحم دولت بشوند و کار از مدار خودش خارج بشود (صحیح است) ولی یک عده اشخاصی هستند شاید جز صفتشان باشد و در جزو صفات خود شما هم هست آقای امامی که در دوستی و این ترتیبات واقعاً بیحالند میگویند دوست من که شد هر چه میخواهد باشد و هر چه میکند بکند چنان که یکی دو بار بنده با خود جنابعالی در این مورد صحبت کردم که خوب نه من توانستم جنابعالی را قانع کنم و نه جنابعالی بنده را، این بود که از آن صرفنظر کردم. آقای وزیر امور خارجه مطلبی فرمودند که بسیار مطلب صحیحی است. اگر یک محکوم به اعدام دست شما را گرفت و شما را از غرق شدن نجات داد شما نسبت به او دین پیدا میکنید، ارادت پیدا میکنید. اما این را یک آدم پاک و تمیزی که نمیدانید جانی بوده محکوم به اعدام شده محبت و آن دینی که نسبت به او دارید به جای خودش محفوظ ولی همانطوری که فرمودند کافی نیست انسان باهوش باشد تا عاقل باشد. بین هوش و عقل یک تفاوتی هست که بنده ظاهراً مطابق قضاوت جنابعالی واجد اولی هستم و فاقد دومی در قسمت استدلال و بیان. انسان تحت تأثیر احساسات میرود و احساساتش شاید بر منطق غلبه نماید و متأسفانه جنابعالی در قسمت دوستی خیلی محکم هستید و به عقیده بنده خیلی مفرط و این را اگر از بنده بپذیرید که از شما جوانتر هستم اصلاح بفرمایید بد نیست و راجع به زمامداری بنده هم خیلی متشکرم از حسن ظن جنابعالی و بنده هم جوان هستم و هم فرصت دارم و یکی از دلایل موفقیت بنده اگر بشود موفقیتی گفت همین است که عجله و شتابی ندارم و مطالعه میکنم خود را آماده میکنم اگر عمری بود و شانسی بود و جنابعالی هم توجه فرمودید شاید بشوم والا فلا. (جمال امامی- و حماقت ما هم باشد) (شمس ملکآرا- ما نگویید آقا)
راجع به ماده 5 عرض کنم چند روز پیش جلسه هیأت وزرا وقتی وارد شدم و دیر هم رفتم چون کلاس طبقهبندی مشاغل را افتتاح میکردم جناب آقای انتظام فرمودند که آقای پیرزاده با اضطراب و نگرانی ساعت 4 رفته است پهلوی ایشان و اظهار کرده است که در ضمن رسیدگی به کارهای بانک توسعه صادرات گویا دو میلیون و صد هزار تومان از صندوق داده شده به یکی از تجار بدون هیچ سند و مدرکی و ایشان گویا روز قبل از مسافرت برگشتهاند و ایشان را آوردهاند در بانک صادرات و توضیحاتی خواستهاند و ایشان اظهار کردند که نه خیر این مطابق قرارداد بوده است ولی هر چه در بانک تجسس کردند قراردادی به دست نیامده و بعد آن تاجر گفته است قرارداد در منزل من است و پیدا میکنم. حالا بنده کار ندارم به جریان کار آن بانک و این که چه جریاناتی هست و کارهای غلط دیگری هم هست بحث میکردند بنده چون به زعم جنابعالی و عدهای دیگر شاید در این کار مغرض بودم سکوت کردم، ایشان آمدند آقای دبیرزاده گزارش به اعضای هیأت دولت دادند و اظهار نگرانی کردند که ممکن است ایشان که متوجه این کار شمارند و مضطرب از تعقیب شدهاند، تشبثاتی بکنند و حالا بنده کاری ندارم که گزارشاتی هم به دولت شده بود که مشغول به اقداماتی هستند زیرا یک عدهای اگر نگران بشوند که تعقیب خواهند شد لابد آرام که نمینشینند کارهایی میکنند کما این که یک قسمت از این شهرتها را که اشاره فرمودند از ناحیه این اشخاصی است که چنین میشود چنان میشود. بنده کار به آمدن و رفتن دولتها ندارم جنابعالی که اهل مطالعه روزنامههای خارجی هستید میدانید در سایر کشورها هم اشخاصی میآیند برای انجام کار مخصوصی و بعد با دلیل یا بدون دلیل میروند و در اصل احتراز از لجنمالی گذشتگان بنده صد در صد موافقم و این دولت هم شاید هزار در صد موافق هست که این رویه باید در مملکت متروک بشود (صحیح است) برای این که اگر متروک نشد همانطوری که فرمودید مشوقی برای اشخاص خدمتگذار پیدا نمیشود. بنده خیال میکنم به خود آقای سپهبد زاهدی هم عرض کردم که شما تأثر و تألم نداشته باشید انسان میآید یک کاری انجام میدهد و بعد به عنوان کسالت یا به عنوان مقتضیات سیاسی میرود و کار را به دیگران تحویل میدهد. اگر آقای جمال امامی از سابق ما سعی کرده بودیم که در ذهن این رجالمان وارد بکنیم که هر کسی یک دورهای دارد کسانی که نخستوزیر میشوند باید سعی بکنند اشخاصی برای جانشینی خودشان تربیت بکنند که کار مملکت معطل نماند. خوب بود بنده این مطلب را به آقای مصدقالسلطنه وقتی که از لاهه برگشتند خودم به ایشان گفتم که بنده هم من حیث وزیر بودن و هم من حیث قوم و خویشی به شما میگویم اصرار و لجاجت در ماندن در یک مقامی نکنید. شما دچار بنبست سیاسی شدهاید. بیایید یک نفر از دوستان خودتان را بگذارید سر جای خودتان و به او کمک بکنید، راهنمایی بکنید این مشکل نفت حل بشود چون کار کار خصوصی نیست و کار مملکت است. بنابراین هر کس که به خاطرش خطور میکند که من میخواهم نخستوزیر بشوم به او فشار میآورید تعقیبش میکنید این ترتیبات نه فقط جوانمردانه نیست برای مملکت هم خوب نیست. برای این که هر کس حق دارد که مطابق لیاقت و کفایت خودش سر کار بیاید و حسادت کردن در این مسایل به نظر بنده کوچکی خود شخص را میرساند. (صحیح است) چون که غیر از این تهور فرض نکنید بالاخره ایشان میمیرد و جانشین خودش را باید اشخاص بصیر تربیت بکند. امیدوارم که با کمک و راهنمایی آقایان این سبک و سیستم در این مملکت از بین برود. بنابراین بنده امیدوارم یک دولتی که در برنامه خودش مینویسد که دولت سابق این اعمال را برای مملکت کرده و من همان سیاست را تعقیب میکنم و اساس سیاست مالی و خارجیاش این است دو نفر است که با دولت سابق افتخار همکاری داشتهاند بنابراین جای نگرانی نیست و به نظر بنده دوستان آقای سپهبد زاهدی هم نبایستی خیال کنند که مخالف این دولت باشند یا دولت نسبت به آنها مخالفتی دارد. کما این که مخالفین دولت سابق هم نباید تصور بفرمایند که این دولت یک مزیتی برای آنها قائل است. دولت خدمتگذار مردم است و بایستی به همه مردم خدمت بکند. اگر خدمتگذاری کرد مورد تأیید آقایان واقع میشود و الّا میرود پی کارش. بنابراین بنده خیال میکنم که در این قسمت اگر هم اشتباهی شده یا خلافی شده البته ایراد شما وارد است و باید جلوگیری کرد و الّا عرض کردم یک دولتی که چهار نفر از اعضای دولت سابق در آن هستند و سیاستش همان سیاست گذشته است نسبت به رئیس دولت سابق نمیتواند این کار را بکند و نخواهد کرد و اما راجع به مبارزه با فساد بنده خیال میکنم آقای جمال امامی و هیچکس منکر این نیست که اگر ما بخواهیم همان مطلبی که شما تذکر دادید یک روز ناموس خودمان را توی این خیابانها نکشند و این مملکت دچار انقلاب نشود باید دستگاه را پاک بکنیم. البته راجع به پاک کردن دستگاه متدهای مختلفی هست و بنده با شما موافقم که اگر در راهش اشتباه بکنیم و یا خدای نکرده تبعیض یا غرض نشان بدهیم این نقض غرض است و شاید آن چه میخواهیم برعکس آن خواهد شد. حالا راجع به بند الف و ب و ج فرمودند با این که رئیس آن هیأت در این جا تشریف دارند و شاید خودشان هم پی برده باشند که آن روز تحت تأثیر یا خدای نکرده تحت فشار واقع شدند ولی در یک جلسهای که مخصوصاً دو به دو با ایشان مذاکره کردیم
+++
و به ایشان عرض کردم که بزرگترین ایرادی که من به شخص جنابعالی دارم همین است چون کی تحت فشار واقع میشود، یک کسی که واقعاً میخواهد به یک مقام و منصبی برسد یا خدای نکرده به پولی برسد میگوید من برای این شهوات آمدم فلان کار را برخلاف وجدان و نظر خودم انجام دادم ولی یک کسی که زندگی او زندگی درویشی است شهرت پاکی هم دارد به مقام و منصب هم رسیده است به نظر بنده قابل قبول نیست که بگوید تحت تأثیر واقع شدید حالا بنده کاری ندارم راجع به بنده فقط به آقایان این ایراد را داشتم که چرا بنده را در بند ب گذاشتید آن هم به عنوان عدم لیاقت، آقای دکتر توضیح دادند که موضوع این نبود گفتیم که شما متمول هستید و ممکن است بروید دنبال کار خودتان، به این عنوان گفتیم بروید.
در هر حال بنده خیال میکنم که از خبط اشخاصی که در گذشته این عملیات را کرده بایستی دولت تجربه پیدا بکند و آن متد صحیح و متدی که واقعاً ممکن است نتیجه مثبت از آن به دست بیاید به کار بندد. ولی آقا میفرمایید که مبارزه با فساد یعنی ایجاد دودستگی کردن، ایجاد تفرقه در اجتماع کردن (جمال امامی- به این شکل فعلی البته) این طور نیست، اجازه بفرمایید آخر بنده اگر جنابعالی شاهد باشید مکرر در مکرر چه در این جا چه در مجلس شورای ملی عرض کردم که تا مستخدمین دولت اطمینان به بقا و ثبات خود نداشته باشند محال و ممتنع است که بشود فساد را از دستگاه دولت بیرون کرد پس بنابراین اگر ما آمدیم ثباتی در وضع مستخدمین دولت به وجود آوردیم و قانون در کارشان حکمفرما شد به طور قطع بدانید که قسمتی از این فساد از بین میرود. جنابعالی مکرر فرمودهاید راجع به دستنشاندگان دکتر شایگان و امثال اینها، آن سوابقی که جنابعالی در وزارت دارایی دوست دارند شاید یک عدهای خودشان را به جنابعالی بسته بدانند این را از لحاظ ارادت عرض میکنم شما آنها را بسته خودتان معرفی نکنید برای این که یک عدهای هستند که آنها هر روز برای این که به مقام و منصبی برسند هر کجایی میروند و اگر کسی در منزل جنابعالی آمد حجب و حیای فطری ایرانی و بخصوص جنابعالی هم که بزرگ و بزرگوار هستید مانع این است که بگویید آقا اگر شما نسبت به من خدمت کردهاید یا در انتخاب من دوندگی کردید این به جای خود محفوظ ولی شما به درد این کار نمیخورید. خود آقا میدانید که بنده در قسمت رفیقبازی و این ترتیبات معالتأسف سوء شهرت دارم. به این معنی که میگویند دکتر امینی رفقایش را نگه نمیدارد ولی این اشتباه است بنده رفقایم را نگه میدارم ولی نسبت به امور مملکتم این رفاقت را اعمال نمیکنم. حالا اگر شما میفرمایید دستهبندی و دوییت اینها خانمانسوز است و مضر است اینها را هم بهشان لاک و مهر بزنید که اینها رفقای دکتر شایگان یا دکتر کاویانی است. خود آقا شاهد هستند که بنده نه مورد توجه دکتر شایگان هستم و نه دوستی با آقای کاویانی دارم. سالهای سال است که ایشان را ندیدهام ولی یک افرادی که آنها پاک و درست هستند نباید آنها را سوق داد و بالاخره روی همین رنگ گذاشتن آنها را در دامن دیگران انداخت بلکه باید اگر کسی مخرب است او را تنبیه کرد و اگر درست است تشویقش نمود، این آن وقت نقض غرض است. از یک طرف میفرمایید که ما اشخاصی که این کار را کردند چنین و چنان میکنیم آن اشخاصی را که قیام در 28 مرداد کردند و حال آن که تمام مردم ایران در آن شرکت داشتند و اما اگر اشخاصی بودند که آمدند نشان قیام به قول شما گرفتند شما میفرمایید اگر به درد فلان کار نمیخورند یا خدای نکرده در انجام این کار ناصالح تشخیص داده شدند و جرمی مرتکب شدند به پاس خدمتی که در آن موقع انجام دادند باید عفو کرد و باید صرفنظر کرد مگر مارشال پتن نجاتدهنده فرانسه در جنگ 1914 نبود ولی به جرم خیانتی که به مملکت خودش کرد محکوم به اعدام شد. انسان ممکن است یک موقعی خوب باشد ولی بعد اگر بد شد باید بدی آن را به رخ کشید و مجازات کرد. بنابراین اگر اصل مجازات و تشویق رعایت شود و دستگاه بدون اعمال حب و بغض و غرضی اشخاص بد و فاسد را به سزای اعمال خودشان برساند و محکوم بکند قطع بدانید که مبارزه با فساد مقرون به توفیق خواهد بود. راجع به چند تذکری که آقای فرخ دادند نسبت به بیمه و این چیزها بنده این را به آقایان اطمینان میدهم و قول میدهم که آن چه راجع به دستگاه بنده است و آن چه راجع به دستگاه آقایان دیگر هست به هیچوجه اعمال نظر شخصی نشود بنده مکرر گفتهام اگر در شرایط مساوی شما یک دوستی داشته باشید البته دوستان را به عنوان دوستی ترجیح به دیگری بدهید به شرطی که شرایط کافی باشد یعنی صرف این که دوست شما و دوست بنده هست شاغل مقاماتی نشود که نه لیاقت آن را دارد و نه صلاحیت. بنابراین بنده خواست به جنابعالی اطمینان بدهم در وزارت دارایی اشخاصی که خوب باشند صحیحالعمل باشند، کاردان باشند، بنده با نهایت جدیت مال هر جایی که باشند اینها را سر کارشان میگذارم ولی نسبت به اشخاصی که صلاحیت نداشته باشند بنده زیر این بار نمیروم و استقامت میکنم و خیال میکنم که چون جنابعالی مرد مبارزی هستید در این قسمت لااقل بنده را تقویت بفرمایید در سایر قسمتها عقیده نداشته باشید بنده اصراری نمیکنم.
ایرادی فرمودند جناب آقای جمال امامی که شاید هدفشان آقای مهندس طالقانی و قسمتی هم بنده باشم و گفتند که وکلایی که طرفداری از حکومت آقای دکتر مصدق کردهاند آنها را محکوم کردند ولی بعضی از آن وزرا را در این دولت آوردهاند برخلاف اصل مصونیت مشترک اولاً اشتباه نفرمایید آنهایی که محاکمه کردند و تعقیب کردند به جرم قیام بر علیه حکومت مشروطه و سلطنت در آن روزهای آخر که آنها را مجرم تشخیص دادند و تعقیب کردند آقای مهندس طالقانی در این موقع وزیر نبود خارج شده بود (جمال امامی- که چه طوری بشود) آقا وزیر نبود خیلی قبل استعفا داده بود مدتها آقای مهندس طالقانی برکنار بود و در آن روزها نبودند (جمال امامی- در دانشگاه صحبت کردهاند) نه آقا اشتباه میفرمایید (جمال امامی- وزیر کشاورزی بود) اشتباه میفرمایید آقای مهندس طالقانی وزیر کشاورزی نبود وزیر کشاورزی آقای مهندس عطایی بود و ایشان در این قسمت دخالتی نداشتند به هر حال اگر دخالت میداشتند او را هم مثل سایر وزرا میبردند لااقل تحقیق میکردند.
الان اگر آقا معتقد هستید که دستگاه تحقیق اعم از دادگستری یا قسمت محاکمات نظامی صالح هست آنها در قسمت رسیدگی به جرایم تحقیقات خودشان را کردند و آنها را که مجرم تشخیص دادند مجازات کردند و آنها را که مجرم نبودند ول کردند آن از عهده ما خارج است. در این موقع آقای مهندس طالقانی در دولت نبودند و در آن عملیات به هیچوجه منالوجوه نه دخالتی داشتند و نه شرکت داشتند. بنده خواستم این تذکر را خدمت آقای امامی و دیگران عرض بکنم که راجع به همین آقای رئیس بانک توسعه صادرات و دیگران بنده قول شرف میدهم که آن چه مربوط به شخص بنده است، بنده فحش و ناسزا و این ترتیبات را ابداً ترتیب اثر نمیدهم ولی آقای جمال امامی بدانند که اگر بدهکار را ول بکنید طلبکار میشود. (جمال امامی- باید طلبکار بشود.) بله باید طلبکار باشند، ایشان بنده را مجرم میدانند و بنده را مادی میدانند، ایشان بنده را ناصالح میدانند. بنده حرفی ندارم و اگر دلیل و مدرک داشته باشند قبول میکنم ولی اگر بنا شد که این کارها بدون مجازات بماند کما این که در گذشته هم بدون مجازات ماند هیچوقت این مملکت تصفیه نمیشود و آن چیزی را که جنابعالی میترسید به سر ما خواهد آمد. بله همان کار را خواهند کرد. (جمال امامی- از طرف دادگستری اقدام نشد.) آقای امامی بنده خواستم خدمت آقایان عرض بکنم ما سر دو راهی گیر کردهایم ما که بالاخره یا از نعمت معنوی و یا از نعمت مادی برخوردار هستیم و علاقهمند به اصلاح مملکت هستیم اگر یک اصلاحی در اجتماع نشود و این تبعیضات از بین نرود و این چیزهایی که هر روز به رخ ما میکشند ادامه پیدا بکند آن وقت بنده معالتأسف باید عرض بکنم که ما هم به مملکت خیانت نمودیم و هم نسبت به طبقه خودمان. بنده اگر خدمت به مملکت میکنم برای این است که یک مملکتی باشد و مرفه باشند تا بنده وزیرش باشم و آقا سناتورش باشند ولی اگر مملکتی نبود ماها هم در قید حیات نیستیم. پس بنابراین در این مبارزهای که البته باید از مجرای حق بشود و از مجرای دادگستری بشود که امیدوارم یک کاری در آن جا بکنند که بالاخره هر متهمی تبرئه نشود و بیاید باید کاغذ بزند توی سر دیگران آن وقت بنده خیال میکنم که این اصلاحات نخواهد شد. بنابراین بنده خواستم تقاضا بکنم از جناب آقای جمال امامی هم من حیث ارادت و دوستی و هم من از جهت علاقهای که ایشان به مملکت و استقلال مملکت دارند نگذارند دولت اگر در اعمال خودش توفیقی حاصل نکرد ایراد بفرمایید البته اگر آن وقت ما عملی نکردیم آقایان هم با شما موافقت خواهند کرد. ایراد جنابعالی یک عدهای را موافق خواهد کرد که کار نکنند و حالا هم که بحمدالله آئیننامه را اصلاح فرمودند که با 5 تقاضا و رأی مخفی میشود وزرا را بیرون کرد. بنابراین این فرصت همیشه برای آقایان خواهد بود. راجع به جناب آقای علا شاید بنده افتخار همکاری زیادی با ایشان نداشته باشم که بخواهم دفاع بکنم ولی همان طوری که آقا فرمودند در پاکی و دستی ایشان هیچ تردیدی برای احدی نیست. (نمایندگان- صحیح است) و ایشان امتحان خودشان را در کارهای مملکت دادهاند و همکار محترم بنده جناب اقای انتظام که زیردست ایشان همیشه کار کردهاند و به ایشان ایمان و اعتقاد دارند البته دفاع خواهند کرد. بنده خیال میکنم ایشان هم خالی از شهامت نیستند و در مواقعی که لازم باشد ایستادگی میکنند و جناب آقای دشتی هم که وزیر مشاور ایشان بودهاند شاهد ناظر و وارد بودند که ایشان دارای آن شهامت هستند. حالا البته ممکن است که در یک مواقع سخت ایشان در خودش آن قدرت و توانایی را نبیند اما دلیل بر این نیست که در یک مورد آن قدرت را نداشت در تمام موارد این طور باشد و ممکن است که یک نظامی بسیار شجاع و باشهامت در یک میدان جنگ معینی شرکت نکند و در برود.
اما راجع به اسپری د کیپ که فرمودند اسپری آن و اکیپ، این بنده خواستم که بگویم امیدوارم در مرحله آرزو و ایدهآل نماند و صورت عمل به خودش بگیرد. این معنایش به آن معانی هم در سایر کشورها هست که افرادی در یک حزبی مدتی همکاری میکنند و میآیند بالا وقتی مصدر کار میشوند افکارشان به هم نزدیک میشود در آنها نیست ولی بنده خیال میکنم که در مردم و مجلسین کمتر راجع به صحت و درستکاری و صلاحیت این افراد ایرادی باشد و این تجانس را اگر هم کم و بیش نقص داشته
+++
باشد میشود به وجود آورد. اگر بنده بخواهم دفاع بکنم مثل این است که بنده ممکن است در این قسمت اعمال نظر کرده باشم ولی در انتخاب آقایان نهایت دقت و مراقبت شده است و همه همقسم شدهایم برای این که این بار را به منزل برسانیم و از هیچ فداکاری مضایقه نکنیم. (نمایندگان- صحیح است) اگر احیاناً اختلاف نظر و عقیده باشد از لازمه هیئت دولت این است که مسایل بحث شود و دقت شود و مطالعه شود و نتیجه مثبت از آن گرفته شود. بنابراین بنده معتقدم که اولاً سیاستی که در دولت سابق از لحاظ سیاست کلی دنبال شده ادامه پیدا کند و در سایر قسمتهایی هم که آقایان ایراد فرمودند جناب آقای انتظام جواب خواهند فرمود.
رئیس- آقای وزیر جنگ.
وزیر جنگ (آقای سپهبد هدایت)- چون جناب آقای دیوانبیگی در ضمن بیاناتی که در اطراف برنامه دولت فرمودند یک عباراتی راجع به فرمانداری نظامی ابراز داشتند که به نظر بنده چنین عباراتی نهایت بیانصافی و از طرف دیگر دلیل بر عدم توجه به اوضاع کشور است بنده بایستی که فوراً به این مطلب جواب عرض کنم. جناب آقای دیوانبیگی فرمودند که به وسیله حکومت نظامی عرصه را بر مردم تنگ نمودهاند. اگر عرصه بر مردم تنگ کردن این است که شما با کمال راحتی زندگی بکنید، اولادان شما با کمال راحتی به مدرسه بروند و برخلاف آن هیاهو و داد و فریاد و زنده باد و مرده باد درس بخوانند و شما و خانواده شما قادر باشید که در این شهر و در تمام ایران حرکت بکنید، اگر معنی عرصه بر مردم تنگ کردن این است که انبار مواد محترقهای که بمبهای آن برای شما و برای ما تهیه شده بود کشف بشود. اگر این کارها عرصه بر مدرم تنگ کردن است قوای انتظامی خوشوقت است که عرصه را بر مردم تنگ کرده است.
بنده مطمئن هستم که اکثریت مردم ایران و قریب به اتفاق مردم تهران از حکومت نظامی و از قوای انتظامی و از خدماتی که در حکومت گذشته و در حکومت آینده در این مورد خواهد شد سپاسگزار و شکرگزار خواهند بود. (بعضی از نمایندگان- صحیح است.) و بنده با کمال صراحت مثل مسئول حکومت نظامی در دولت گذشته و حاضر عرض میکنم که ما به موجب ماده 5 حکومت نظامی یک نفر را از نظر سیاست دولت توقیف نکردهایم علاوه بر این بایستی امروز با کمال صراحت عرض بکنم که حکومت نظامی و قوای انتظامی با کمال شدت همانطور که در دفعات قبل عرض کردهام مقررات را اجرا میکنند و هر کس کوچکترین عملی برخلاف مصلحت عمومی و انتظام عمومی به عمل بیاورد شدیداً مجازات خواهد شد.
یک مطلب هم عرض کنم که جناب آقای فرخ فرمودند ما با کمال جدیت موضوع خلع سلاح را تعقیب میکنیم و خواهیم کرد و تا به حال هم موفقیتهایی داشتهایم کار مشکلی هم هست ولی بنده باز هم اطمینان میدهم که با نهایت جدیت این عمل را تعقیب میکنیم تا به مقصود نهایی برسیم.
بعضی از نمایندگان- انشاءالله.
فرخ- متشکرم.
رئیس- آقای دکتر بیانی.
دکتر بیانی- آقایان محترم خسته شدند ولی چاره نیست باید نظریات گفته شود. در اینجا راجع به آقای مهندس طالقانی خیلی خوشوقتم که جناب آقای دکتر امینی رفع سوء تفاهم از آقای جمال امامی کردند. ایشان مدتها بود که استعفا کرده بودند و در این مدت هم که ایشان متصدی ساختمان سد کرج هستند با کمال فداکاری و فعالیت کارهای خودشان را ادامه میدهند و واقعاً یکی از افتخارات این مملکت هستند. جای بسی خوشوقتی است که بالاخره دولتی هدف و آرزوی دیرینه ملت نجیب ایران را وجهه همت خود قرار داده و سرلوحه برنامه خود را برای بهبود وضع مردم و آسایش طبقات زحمتکش و افزایش تولید و بالا بردن سطح فرهنگ و بهداشت و اصلاحات اجتماعی مبارزه با فساد و نادرستی و اجرای قانون را در مورد تمام افراد کشور قرار داده است. این همان اصل مهم و بزرگی است که سالها است ورد زبان مردان وطنپرست و شاهنشاه خیرخواه میباشد و تصمیم گرفتهاند با تمام قوا در ریشهکن کردن بنیان فساد و نادرستی که ارکان کشور و تمام شئون اجتماعی ما را متزلزل کرده است همت بگمارند.
شاهنشاه با اطلاعات عمیقی که به تمام جزییات امور سیاسی و اجتماعی کشور خود دارند به خوبی استنباط فرمودهاند که این امر کلیدی است برای گشودن مرموزترین قفلها یعنی اصلاحات قطعی. راهی است برای حل مشکلترین معماها و طلسمها یعنی اصلاحات اساسی.
جای نهایت تأسف بود که جمعی در گذشته چشم و گوش خود را بستند و به آنچه در سیاست عمومی دنیا میگذشت بیاعتنا ماندند و ندانستند که ملت ایران مانند سایر زنده دیگر از خواب غفلت بیدار شده دیگر تاب تحمل مشتی عناصر فاسد و منفعتطلب و جاهطلب و حقهباز را ندارد و حاضر نیست چون زالو حاصل دسترنج او را به رایگان برای ارضای احساسات شهوانی خود بکند و به نالههای جانخراش مردم زحمتکش این مملکت گوش نداده برای برآوردن حداقل احتیاجات زندگی آنان قدمی برنداشتند.
نادرستان و رشوهخواران چون موریانه در تمام ارکان و دستگاههای حساس مملکتی رخنه کردند، بازار رشوه و دزدی را رواج دادند.
میلیونها ثروت دولت که از دسترنج و عرق جبین کشاورزان که در زیر آفتاب سوزان جان میکنند و کارگرانی که در برابر کورههای آتش ساعتها چکش میزنند تحصیل شده است بیشرمانه به باد غارت و چپاول دادند. این درد کار یک روز و دو روز و یک سال و دو سال نیست، سالها است مردم این مملکت با این سرطان اجتماعی دست به گریبان هستند منتها چون مانع و رادعی در پیش نبود به سرعت عجیبی رو به توسعه و پیشرفت گذاشت. آنهایی که سرمایه و ثروتی داشتند افزونتر خواستند و آنهایی که نداشتند گفتند چرا ما از این خوان یغما بیبهره بمانیم.
مدتی در زیر پرده اختفا به عملیات خانه برانداز خود مشغول بودند ولی چون از طرف مقامی مؤاخذه نشدند و قوانین موضوعه را درباره خود عملی ندیدند و حتی به مشاغل حساس هم گمراه شدند علناً پشت پا به تمام موازین اخلاقی و اجتماعی و مذهبی زده بدون اعتنا حیثیت ملت کهنسال ایرانی را که به درستی و امانت در تمام ادوار تاریخ شهره آفاق بود لکهدار کردند. اما خوشبختانه همه میدانند که این غفلت و عوامفریبی و نادرستی و فساد مربوط به قاطبه ملت ایران نبوده ضربتی است که به دست مشتی عناصر معلومالحال بر پیکر او وارد آمده است، دیر یا زود با جنبشی مردانه و در سایه کار و فعالیت و به دست مردمانی صالح و خیرخواه و عاقل جبران خواهد شد.
آقایان باید منصفانه اذعان کنیم که مدتها است هیئتهای حاکمه به این امر حیاتی توجه نداشته و در ادای وظیفه خود قصور کردهاند و نخواستند قبل از این که این بلای عظیم به صورت سیل خروشان درآمده و هستی ما را به باد داده و حیثیت و آبروی ما را لکهدار کند از آن جلوگیری کنند با تمام این تفاصیل باز هنوز دیر نشده است حالا که شاهنشاه معظم و دولت حاضر به این کار همت گماشته و تصمیم گرفتهاند ما هم یک دل و یک زبان و از هر کمک و مساعدتی که در قدرت داریم درباره این دولت مضایقه و دریغ نکنیم. شاید از این راه باشد و مطمئن باشیم که این ملت ستمدیده و محرم که تشنه اصلاحات و ترقی است در پشت سر ما است. اگر خاطرش نگران و متأثر است زنگ بدبینی را از دل او بزداییم و بفهمانیم که برای سعادت و رفاه حال و آسایش خاطر همین مردم به این صندلیهایی که تکیه زدهایم باید بلای یأس و ناامیدی را که متأسفانه سراسر وجود ملت ایران را فرا گرفته است از میان ببریم.
باید به مردم اطمینان داد که دوره بیسر و سامانی خاتمه یافته و دوران کار و فعالیت شروع شده است. باید به زور و با زر و عرق جبین، با روحی باز و خستهنشدنی، با هوش و استعداد قوی خود از تمام منابعی که خداوند متعال در اختیار ما گذاشته است استفاده کنیم.
باید به ملت ایران اطمینان داد که نادرستان و ناپاکان و بیگانهپرستان مطرود جامعه هستند و به اشد مجازاتها خواهند رسید و میدان برای درستان و مردان خدا و پاک و باتقوی و فعال باز شده است. باید به مردم فهمانید که از این پس قانون درباره فقیر و غنی، متنفذ و بیچاره و زمامدار، وزیر، وکیل یکسان اعمال خواهد شد. باید ملت ایران را مطمئن کرد که حنای بیگانهپرستان رنگی ندارد و مطاع خصوصی آنها فدای منافع عمومی نخواهد شد.
آقایان این ایرانی که امروز میبینید، آن ایران سابق نیست. گذشت روزگار چشم او را باز کرده است و برای حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی و حفظ تمامیت ارضیش مبارزه کرده، فدایی داده، خون جوانانش را ریخته است. محرومیتها دیده، گرسنگیها کشیده است. دیگر به احدی اجازه نخواهد داد که به نوامیس ملی و حقوق طبیعی او دست درازی کند. امروز ملت ایران پشتیبانی چون شاهنشاه محبوب خود دارد که از دل و جان برای رفاه و آسایش او دامن همت به کمر زده است، از هیچ اقدامی برای ترضیه خاطر و بالا بردن سطح زندگانی و فرهنگ و بهداشت و اقتصاد و حیثیت و اعتبار سیاسی او در میان سایر ملل خودداری نخواهد کرد و با کمال قدرت در ریشهکن کردن بنیان فساد خواهد کوشید.
اما سخنی چند در اصول برنامه دولت:
البته این برنامه یعنی مبارزه و دفع فساد را در تمام شئون اجتماعی و دولتی باید شروع کرد و در همه جا باید عملی نمود. اما ببینیم تأثیر اقدامات شما در کجا بیشتر و مؤثرتر خواهد بود. آن جا که فسادش همه جا را فاسد و صلاحش همه کس و همه چیز را صالح خواهد کرد. آنجا دستگاه فرهنگ یعنی کارگاه تربیت افراد مهد پرورش آحاد ملت و مسئول اداره امور امروز و فردای مملکت است. زیرا به عقیده من اگر افراد جامعهای تربیت شده و متکی به اصول و مبانی اخلاقی و معتقد به مقدسات ملی و وظیفهشناس باشد آن جامعه نیز سعادتمند و خوشبخت بوده، راه ترقی و سعادت برای آن سهلالوصولتر خواهد بود.
متأسفانه نقص بزرگ اجتماع ما عدم تربیت افراد است و این نقص اساسی مطمئناً از نقص فرهنگ ما ناشی شده که نتوانسته است به وظیفه اصلی خود که تربیت جوانان یعنی آلات و ابزار آینده ماشین عظیم دستگاههای مملکتی هستند به طور شایسته عمل کند.
من در خصوص وزارتخانهها و سایر دستگاههای حساس دولتی بحثی نمیکنم و در این فرصتی که دارم آن چه را که در صلاحیت
+++
اینجانب میباشد یعنی فقط درباره فرهنگ کلیاتی به عرض میرسانم و این که گفته شد کلیات، از جهت کمی وقت است زیرا اگر بخواهم به تجزیه و تحلیل اوضاع فرهنگ بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
آقای وزیر فرهنگ، با ایمانی که به شخصیت و صلاحیت و درستی و کاردانی و بزرگمنشی جنابعالی دارم باید عرض کنم که شما بار سنگین مسئولیت بزرگی را به عهده گرفتهاید. شایسته است بدون فوت وقت دست به اصلاحات لازم بزنید و از این فرصتی که به دست آوردهاید و از توجهی که تمام مقامات یعنی شخص شاهنشاه و دولت و مجلسین نسبت به فرهنگ دارند هر چه زودتر و هر چه بیشتر استفاده نمایید. دست عده معدودی که دامان پاک هزاران فرهنگی که شریفترین و قانعترین مردم این کشورند با حداقل دستمزد که فقط سد جوع آنها را میکند، شیره جان خود را فدا میکنند، چون شمع میسوزند و هر آن از جسم و جان آنها کاسته میشود تا آلوده کردند از دستگاه فرهنگ کوتاه کنید.
موضوع فرهنگ شامل مسایل مدرسه و معلم و محصل و درس است.
معلم و مربی خوب چه وقت میتوانیم باشیم وقتی که سعی کنید مربیان شایستهای که دارید تشویق حقوق آنها را به میزانی که در لایحه جدید پیشبینی شده است، هر چه زودتر تأمین کنید و افرادی کوتهنظر و نالایق را حاکم بر آنها نکنید. سایر معلمینی را که هم فکر میکنید شایستگی و صلاحیت کافی ندارند به وسایلی که در دسترس وزارت فرهنگ میباشد از قبیل تشکیل کلاسهای معلمین و تشکیل کنفرانسهای آموزشی و تربیتی و تشویقهایی برای بالا بردن سطح معلومات، شایستگی کافی در آنان ایجاد نمایید. در استخدام دبیر و آموزگار نهایت بیطرفی و بینظری را رعایت کنید. به وسیله مسابقه اشخاص محقتر و شایستهتر را به کار دعوت نمایید. انتخاب مربی لایق و احترام و تجلیل از مقام و شخصیت وی و تأمین مزایای کافی برای رفاه زندگی معلمین خلاصه نظر اینجانب در باب معلم است.
درباره محصل آنچه به طور کلی به نظر میرسد این است که دستگاه فرهنگ باید وجود او را با اهمیت ملاحظه کند. وضع زندگی و محیط خارجی او را در نظر داشته باشد. برای او ایجاد مشکلات و ناراحتی نکند. وقت او را در مدرسه بیهوده تلف نکند و او را به تحصیل علاقهمند کند تا بتوان انتظار داشت که پس از خاتمه تحصیلات یک فرد باایمان و آماده خدمت به کشور تحویل داد.
برنامههای فعلی از همه جهت ناقص و بیفایده است. برنامههای تازهای که پس از سالها مطالعه تهیه شده است به مورد اجرا بگذارید و کاری کنید که در زمان وزارت شما این طلسم برنامه شکسته شود و بساط برنامه کهنه و طاقتفرسا برچیده شود.
در این برنامه علاوه بر انتخاب مواد و رشتههای علوم و هنرهای سودمند و آن چه مناسبت کامل با احتیاجات زمان و محیط زندگی فردی و جمعی ما دارد باید به یک اصل مهم دیگر نیز توجه کرد و آن تهذیب اخلاق و ایجاد روحیه قوی و پاک در اطفال و جوانان است تا این که افرادی باایمان، اخلاقی، شاهدوست، میهنپرست، شاداب و امیدوار، تربیت شده، فعال و از هر حیث مفید به حال کشور و جامعه از دستگاه فرهنگ ما به ثمر برسد.
موضوع دیگری که در این خصوص باید تذکر بدهم، موضوع کلاسهای حرفهای است که سالها است وزرای فرهنگ وعده انجام آن را دادهاند. از قرار معلوم در این اواخر مورد توجه وزارت فرهنگ شده، آن را تعقیب نمایید و نگذارید بیش از این جوانان امیدشان فقط نشستن پشت میز ادارات و اعاشه از این راه باشد.
حالا از محیط درس و مدرسه سری به ادارات فرهنگ بزنیم. سازمان اداری وزارت فرهنگ هیئت مدیره یا قوه گرداننده این دستگاه عظیم فرهنگ است. یک رئیس فرهنگ شایسته و باشخصیت وجودش در دورترین نقاط حتی در وضع کارآموز تأثیر فوری دارد و یا تغییر یک رئیس اداره یا رئیس مدیر مدرسه ممکن است تحویل سریع در تمام اوضاع آن اداره یا مدرسه پیش بیاید. در این صورت باید در انتخاب مسئولین ادارات و مدارس فضیلت اخلاقی و عملی و حسن سابقه و رجحان آنان بر دیگران و همچنین لیاقت و امانت آنها منظور شود.
من نمیدانم واقعاً علت این که عناصر صالح که مورد احترام همه فرهنگیان هستند و شخصیت و فضیلت آنها سبب میشود که هر کس به طیب خاطر انجام وظیفه کند. چرا از کار برکنارند و با اصرار و تعمد خاصی کسانی بر سر کار گذاشتهاند که مایه دلسردی و نومیدی، مایه بیاعتنایی همه و بیانضباطی شده است.
جناب آقای دکتر مهران توجه فرمایید وقتی که کار بزرگ و پست حساس به فرد کوچک و بدنام سپرده شد و برعکس فضلا و دانشمندان و درستان و پاکان، عاطل و باطل ماندند و یا به کارهای کوچک گماشته شدند بدیهی است انتظار همه گونه فساد و خرابی میرود. تشنج، بیانضباطی، ناامنی، دروغ، فریب، حقهبازی، شیادی، جاسوسی، نقاق و نظیر آن چه شنیدهاید روز به روز بیشتر میشود و هرگز نمیتوان انتظار بهبود فرهنگ را داشت.
من از آقای وزیر فرهنگ خواهش دارم این تبعیضات را از فرهنگ براندازند. دستهبندیها و باندباریها را ریشهکن کنید و در رأس ادارات کسانی را بگذارید که حسن شهرت و مراتب دانشمندی و سابقه فضیلت آنها طوری است که قاطبه فرهنگیان آنها را محترم میدارند و به این دلایل با ایشان همکاری صمیمانه خواهند کرد. من به هیچوجه نمیخواهم زحمات وزیر فرهنگ سابق را نادیده بگیرم، او هم خدماتی کرده ولی مواجه با محظوراتی شد که شاید جنابعالی بتوانید این محظورات و مشکلات را از پیش پای فرهنگ بردارید.
جناب آقای نخستوزیر یک بلای بزرگ در دستگاههای دولتی این است که عناصر فاسد و بیصلاحیت چون اشتراک منافع دارند تشکیل یک باند و دسته متفق میدهند و اتفاق آنها سبب میشود که پیوسته اداره امور در دست آنها باشد و اشخاص درست و پاک وطنپرست را مجال دخالت در امور نمیدهند. وقتی وزیر جدیدی هم میآید فوری او را محاصره کرده، به زیر نفوذ میکشند. بعضی هم چون به صندلی وزارت تکیه زدند دوستان و یا نزدیکان خود را از گوشه و کنار جمع کرده، در رأس امور میگذارند. این وضع سبب میشود که اشخاص زحمت کشیده و سابقهدار و فعال و آنها که حقاً باید مصدر کارها شوند ناراضی و رنجیده و عصبانی میشوند و نسبت به همه چیز بدبین خواهند شد.
اطمینان دارم که این موضوع نیز مورد توجه دولت آن جناب واقع خواهد شد.
امیدوارم که با تأییدات خداوند متعال و پشتیبانی ملت ایران و علاقه مخصوص شاهنشاه محبوب بتوانید این مأموریت خطیر با با موفقیت و کامیابی به سرمنزل مقصود برسانید. چشمان بیست میلیون ملت ایران و انظار تمام دنیا متوجه عملیات و اقدامات شما است. این گوی و این میدان.
رئیس- دو نفر از آقایان پیشنهاد کفایت مذاکرات دادهاند، خوانده میشود.
بعضی از نمایندگان- مخالفیم.
شمس ملکآرا- پیشنهاد ختم جلسه داده شده است.
رئیس- آقا این مقدم است.
(به شرح زیر قرائت شد:)
ریاست محترم مجلس سنا
چون وقت برای سایر کارها کافی نخواهد بود و از طرفی آن چه باید در اطراف برنامه دولت گفته شود، به وسیله موافق و مخالف گفته شده است، لذا بنده پیشنهاد کفایت مذاکرات را مینمایم.
سپهبد امیراحمدی
ریاست محترم مجلس سنا
پیشنهاد کفایت مذاکرات را مینمایم.
مؤیدثابتی
مؤیدثابتی- چون در حدود سه ساعت است که مجلس تشکیل شده و هم برنامه اجرایی دارد که ایجاب کند که نسبت به یک یک آنها بحث و مذاکره شود، اظهاراتی هم که آقایان کردند در این جا اظهارات کلی بود که در هر موقع دیگر ممکن است به طور سؤال و تذکر داده شود و وقت زیادی هم از مجلس و دولت گرفته نخواهد شد. (نیکپور- هیچ عیب ندارد.) چون عده دیگری هم این تقاضا را کردهاند این بود که آقای سپهبد امیراحمدی و اینجانب این تقاضا را کردیم و اگر بخواهیم مذاکرات ادامه پیدا کند شاید تا یک جلسه دیگر هم تمام نشود. این بود که بنده این تقاضا را کردهام.
رئیس- پنج نفر مخالف این پیشنهاد وقت خواستهاند. اول آنها آقای دادگر است.
شمس ملکآرا- پیشنهاد ختم جلسه را کردهام.
رئیس- آقا این مقدم است. اگر کفایت مذاکرات تصویب نشد، ختم جلسه اعلام میشود. حالا آقای دادگر بفرمایید.
دادگر- در اغلب جاها مذاکرات محدود است. ولی در پروگرام دولتها نامحدود است. دلیلش هم این است که اگر کسی حرفی دارد نگفته نماند و این هم موافق مصلحت است، حکومت را ارشاد میکند مضافاً به این که مجلس کار حادی ندارد و بالاخره باید کمیسیونهایش را تعیین کند، شروع به کار نماید. بنابراین حقوق دیگران را محروم کردن و از صحبت بازداشتن مخالف مصلحت دولت است، مخالف مصلحت مجلس است. باید حرفها گفته شود. مثلاً خود بنده حرفهایی دارم و خیال میکنم که حرفهای بنده را هم به طوری که آقایان درک کردهاند خالی از اغراض است ولی تذکرش ضرور است. مثلاً بنده یک چیزی که میخواهم بگویم و داخل در ماهیت مطلب نمیشوم، مثلاً بنده الآن که حرف میزنم یک شعری به من الهام شد، میخواهم آن شعر را بخوانم و حرفهایم را بزنم که:
نام فروردین نیارد گل به باغ / شب نگردد روشن از نام چراغ
کلیات به درد مملکت نمیخورد. این گفتن حرفهای ملمع و اظهار معتقدات وسیع کردن از آن نتیجهای نمیتوان گرفت. باید مذاکرات داخل در جزییات بشود. از من یکی از رفقا پرسید که شما به دولت چه رأی میدهید گفتم موافق گفت دلیلتان چیست؟ گفتم تابلوش خیلی مجلل است. من عاقل هستم به خیال خودم که صحبت از فساد و دفع فساد میکنم من این قدر بیسلیقه نیستم که بگویم آن نامطبوع است. (جمال امامی- پس ما بیعقلیم.) بنده معتقدم وقتی داعیهها و تقاضاها محتشم است در این جا باید قائل شد که حائل از بین میرود نه قائل بالاخره خوب نیست. حرفی هم که بنده دارم میگویم به کفایت مذاکرات رأی ندهید به دلیل این رأی ندهید که بگذارید حرفها گفته شود و چیزی نگفته نماند.
رئیس- به ماهیت داخل نشوید.
دادگر- داخل نمیشوم. عرضی که دارم این است که بنده در مبارزه با فساد بسیار موافقم اما از چه راه، با چه عنوان و با چه
+++
طریق. بدبختانه حب و بغضها در کارهای اجتماعی ما مداخله میکند پس باید یک طریق خاصی و یک طریق منظم و یک وضعیت محکم و سنجیده باشد که مثل سابق و اسبق دو مرتبه اشخاص بد اعاده نشوند و اگر کسی را روی امیال شخصی و روی هوسهای ما بیرون کردند و فرصت پیدا میکند و این نظایر بسیار دارد. بنده عقیدهام این است که به ما مجال بدهند که در پرنسیپها و شخصیتها صحبت کنیم و در باب دولت سابق بنده تابع نظریات شخص اعلیحضرت همایونی و همین دولت حاضرم. همین را هم که آنها گفتهاند قبول دارم بنابراین مباحثهای هم در این باب ضرورت ندارد. مجملش این است خلاصه میکنم مذاکره محدود به گفتن مطالب به زبان هیأت مقننه است. بگذارید حرفهایشان را بزنند، مطالب خود را بگویند تا این که ما از مجموع این مطالب و رویه مستحسن نتیجه پخته شدهای گرفته باشیم.
خواجهنوری- بنده اخطار نظامنامهای دارم. بنده پیشنهاد ختم جلسه را قبل از این پیشنهاد کفایت مذاکرات تقدیم کردم.
رئیس- پیشنهاد کفایت مذاکرات مقدم بر پیشنهاد ختم جلسه است. عرض کردم اگر قبول نشد پیشنهاد ختم جلسه را میگویم حالا رأی میگیریم به پیشنهاد کفایت مذاکرات. آقایانی که موافقند قیام فرمایند. (کسی برنخاست)
4- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس- تصویب نشد. حالا ختم جلسه اعلام میشود و ختم جلسه پیشنهاد نمیخواهد برای این که سه ساعت گذشته بنده هم میتوانم جلسه را ختم کنم. پس جلسه را ختم میکنیم و دو نفر مخالف و 6 نفر موافق اسم نوشتهاند وقتشان محفوظ میماند. جلسه آینده روز دوشنبه ساعت 9 صبح خواهد بود. دستور انتخاب کمیسیونها اول ده بیست دقیقه میباشد و بعد برنامه دولت.
(ساعت 12 جلسه ختم شد.)
رئیس مجلس سنا- سید حسن تقیزاده
+++