سیمای کارگزاران علیّ بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع) جلد اول

نویسنده : علی اکبر ذاکری

مرگ سهل بن حنیف

سهل در جنگ صفّین، شرکت فعّال داشت. وی همراه امیرالمؤمنین(ع) به کوفه برگشت و بعد از بازگشت به کوفه، این یار دیرینه و فداکار علی(ع) از دنیا رفت. رحمت خدا بر او باد!
سیّد رضی گوید: سهل بن حنیف انصاری با آن حضرت از صفّین برگشت و در کوفه وفات نمود، حضرت او را که از دیگران بیشتر دوست می داشت فرمود: لو احبّنی جبل لتهافت؛ اگر کوهی مرا دوست داشته باشد، (تکّه تکّه شده) فرو ریزد.
سیّد رضی در معنای این جمله علی(ع) گوید: معنای سخن حضرت این است که آزمایش با گرفتاری و بیچارگی، بر او سخت می گیرد. پس اندوهها به سوی او می شتابد و این قابل تحمّل نیست، مگر برای پرهیزکاران نیکوکار و برگزیدگان بزرگوار و این گفتار مانند فرمایش آن حضرت است که فرمود: من احبّنا اهل البیت فلیستعدّ لفقر جلباباً؛ هر که خاندان ما را دوست بدارد، باید برای پوشیدن پیراهن فقر و پریشانی آماده شود. فرمایش آن حضرت بر معنای دیگری نیز تأویل شده است که اینجا جای بیان آن نیست.(170)
ابن ابی الحدید گوید: شاید سخن رضی علیه الرحمه به دو نکته اشاره دارد که در تأویل حدیث، ممکن است به آن استشهاد کرد.
1- دوستان علی(ع) همیشه مؤمن هستند، نه منافق؛ زیرا نقل این روایت از پیامبر(ص) ثابت است که فرمود: یا علی لایحبّک الّا مؤمن و لایبغضک الّا منافق؛ ای علی تنها تو را مؤمن دوست دارد و دشمن تو نیست، مگر منافق.
2- مؤمن همیشه گرفتار و دچار معصیتهاست. در این زمینه از پیامبر روایاتی نقل شده است که فرمود: انّ البلوی اسرع الی المؤمن من الماء الی الحدور؛ «بلا و مصیبت سریعتر به مؤمن می رسد از فرود آمدن آب از منطقه سرازیری.» البتّه بلوی به معنای امتحان نیز آمده است و نیز فرمود: المؤمن ملقیّ و الکافر موقیّ؛ مؤمن مشکل پذیر است (او به سراغ آن می رود) و کافر (خود را) از مشکل حفظ می نماید و فرمود: خیرکم عنداللّه اعظمکم مصائب فی نفسه و ماله و ولده؛ بهترین شما نزد خدا، کسی است که مصائب بیشتری نسبت به خود، مال و فرزندانش دیده باشد.(171)
امام جعفر صادق(ع) می فرماید: وقتی که سهل از دنیا رفت، حضرت علی(ع) او را با «برد احمر یمنی» که منسوب به «حبره» بود، کفن کرد.(172)
در حدیث صحیح از آن حضرت نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) بر سهل که بدری بود پنج تکبیر گفت. بعد جنازه او را حرکت دادند و به زمین گذاشتند. دو مرتبه پنج تکبیر بر او خواند و همین گونه عمل کردند، تا این تکبیرات به بیست وپنج تا رسید.(173)
از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: رسول خدا بر جنازه حمزه هفتاد تکبیر گفت و حضرت علی(ع) بر جنازه سهل بیست وپنج تکبیر گفت و اینها را به صورت پنج تا پنج تا بر جنازه او خواند؛ زیرا بعد از هر نماز، گروهی می آمدند و می گفتند ای امیرالمؤمنین ما به نماز نرسیدیم و حضرت دستور می داد جنازه را به زمین گذاشته، بر او نماز می خواند، تا اینکه پنج مرتبه جنازه را بر زمین گذاشتند.(174)
رحمت خدا بر سهل باد که با افتخار زندگی کرد و در حالی از دنیا رفت که علی(ع) از او راضی بود.

3- تمّام بن عباس، فرماندار مدینه

بعد از سهل بن حنیف، تمّام بن عباس به عنوان فرماندار مدینه از سوی علی(ع) برگزیده شد.
هنگامی که علی(ع) قصد عراق نمود، سهل بن حنیف را بر مدینه گمارد. بعد او را به سوی خود خواند و تمّام بن عباس را والی مدینه و کارگزار آنجا قرار داد. آن گاه او را عزل کرد و ابو ایّوب انصاری را بر مدینه گمارد. ابو ایّوب شخصاً به سوی علی(ع) رفت و مردی(175) از انصار را بر مدینه گمارد و آن مرد، والی مدینه بود، تا اینکه علی(ع) به شهادت رسید.(176)
تمّام در زمان پیامبر در مدینه متولّد شد. مادرش کنیز رومی به نام «سبأ» بود و برادرش، کثیر بن عبّاس نام داشت.
زبیر بن بکار گوید: تمّام مردی تندخو و سختگیر بود فرزندانی به جای گذاشت.
ابوعمر (صاحب استیعاب) گوید: تمّام کوچکترین فرزند عبّاس بود. عبّاس او را روی دوش خود حمل می کرد و طی اشعاری می گفت: «تمام شدند فرزندان من با تولّد آخرین آنها به نام تمّام. آنها ده نفر شدند. پروردگارا آنها را با کرامت و جزو ابرار قرار ده؛ یاد آنها را نگهدار و شجره آنها را رشد ده»!
آخرین فرد از نسل تمّام، یحیی بن جعفر تمّام بود که در زمان منصور از بین رفت و نسل تمّام منقرض گردید.(177)
عبّاس ده پسر داشت. شش نفر آنها مادرشان امّ الفضل بود که عبارتند از: فضل، عبداللّه، عبیداللّه، قثم، معبد و عبدالرّحمان و هفتمین آنها خواهرشان، امّ حبیب می باشد.
عبداللّه بن یزید هلالی درباره امّ الفضل گوید «هیچ زن نجیبی از یک شوهر نزاییده مانند شش نفری که از امّ الفضل متولّد شدند. باید زنان و مردان سالمند او را گرامی بدارند».
پسران دیگر عبّاس، عون، کثیر، و تمّام بودند که مادر آنها امّ ولد بود. آخرین پسر، حارث بن عبّاس نام داشت که مادرش از هذیل بود.
تمّام روایتی از پیامبر نقل کرده است که فرمود: فلولا ان اشقّ علی امّتی لامرتهم بالسّواک عند کلّ صلاة؛ اگر بر امّتم سخت نبود، مسواک زدن را در هنگام هر نماز بر آنها واجب می کردم.
این روایت را بغوی در معجم خود ذکر کرده است(178) تمّام از مردان تندخو و سختگیر اهل زمان خود بود.(179) به گونه ای که نوشته اند زمانی که کعب بن سور به مدینه آمد که تحقیق کند آیا طلحه و زبیر به میل خود بیعت کرده اند یا با اکراه و اسامة بن زید (بدروغ) گفت: با اکراه؛ تمّام خشمگین شد دستور تنبیه او را داد. سهل بن حنیف و عدّه ای از مردم به او حمله کردند.(180)
این قضیه قول گروهی را که می گوید تمّام به هنگام جنگ جمل والی مدینه بوده است، تقویت می کند صاحب تنقیح المقال، انتخاب او را به عنوان کارگزار مدینه دلیل بر وثاقت و عدالتش دانسته است.(181)

4- ابوایّوب انصاری، فرماندار مدینه

ابوایّوب انصاری بعد از جنگ نهروان، به سمت فرمانداری مدینه منصوب شد و بعد از حمله بسر بن ارطات، مدینه را ترک کرد. در این حمله، «بسر» منزل او را ویران ساخت. ابوایّوب یا خالد بن یزید بن کعب بن ثعلبه خزرجی از بنی نجّار بود.(182) او در «عقبه» حضور داشت و با پیامبر بیعت کرد. وی در جنگ بدر و سایر جنگهای پیامبر حاضر بود. او شخصی بزرگوار و از بزرگان انصار بود و پیامبر، بعد از خارج شدن از قبیله «بنی عمرو بن عوف» در هنگام هجرت و ورود به مدینه، به منزل ابوایّوب وارد شد و در منزل او بود تا این که مسجد و ساختمانهای اطراف آن را ساختند و سپس پیامبر به آنجا رفت. پیامبر بین او و مصعب بن عمیر، پیوند برادری برقرار کرد.(183)