دادگاه حمید نوری؛ مروری بر آنچه گذشت، از بازداشت تا درخواست حبس ابد
- دلجو آبادی
- پژوهشگر حقوق بشر
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه دهد.
پس از دستگیری حمید نوری، دادستانِ بخش جرائم سازمانیافته و بینالمللی سوئد در بیانیهای در تاریخ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۹ (۲۲ آبان ۱۳۹۸) اتهامات او را "نقض مجرمانه و فاحش" قوانین بینالمللی (معادل جنایت جنگی) و "قتل عمد" اعلام کرد.
طبق مدارک موجود، دادستان پرونده کریستینا لیندهوف کارلسون، بخش عمده تحقیقات مقدماتی را در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۲۱ با ابلاغ متن اولیه کیفرخواست به حمید نوری به پایان رساند. پس از درخواست تمدید مهلت از سوی وکلای حمید نوری برای بررسی کیفرخواست اولیه، کیفرخواست نهایی در ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (۵ مرداد ۱۴۰۰) صادر شد. کیفرخواست نهایی حمید نوری را به جرم مشارکت مستقیم در اعدام و شکنجه زندانیان مجاهد در زندان گوهردشت (از ۶ تا ۲۵ مرداد) به جنایت جنگی فاحش و قتل عمد و برای اعدام زندانیان مارکسیست در زندان گوهردشت (از ۵ تا ۱۳ شهریور) به قتل عمد متهم کرد.
جلسات دادگاه از ۱۰ اوت ۲۰۲۱ (۱۹ مرداد ۱۴۰۰) با شش قاضی، دو حقوقدان حرفهای و چهار شهروند غیرحقوقدان، آغاز شد. قاضی توماس ساندر که ریاست هیئت قضات را بر عهده دارد قاضی سه پرونده صلاحیت قضایی جهانی بوده، دو پرونده مربوط به روآندا (۲۰۱۳ و ۲۰۱۷) و یکی مربوط به سوریه (۲۰۱۷).
کریستینا لیندهوف کارلسون هم، دادستان دو پرونده مربوط به سوریه (۲۰۱۷) و روآندا (۲۰۱۸) بوده است. در همه این پروندهها متهمان محکوم به حبس ابد شدند.
اصل صلاحیت قضایی جهانی اجازه میدهد که مظنون را بدون در نظر گرفتن محل ارتکاب جرم یا تابعیت او یا قربانیان در دادگاههای کشورهای دیگر تحت پیگرد قرار داد.
دادگاههای سوئد از سال ۲۰۱۰ مظنونان غیر سوئدی را با استناد به اصل صلاحیت قضایی جهانی تحت پیگرد قرار داده و تاکنون به ۱۰ پرونده رسیدگی کردهاند که پنج پرونده، مربوط به یوگسلاوی سابق و روآندا، همانند پرونده حمید نوری پروندههایی تاریخی با شاکیان بسیار بودهاند و پنج پرونده (عراق و سوریه) مربوط به جرایم معاصر با یک یا بدون شاکی خصوصی.
محاکمه پنج پرونده اول در شرایطی صورت گرفت که سابقه قضایی در دیگر کشورهای اروپایی و در دادگاههای بینالمللی برای یوگسلاوی (۱۹۹۳-۲۰۱۷) و روآندا (۱۹۹۴-۲۰۱۵) وجود داشت. علاوه بر این، متهمان این پروندهها هیچ یک منکر جنایتها نبودند و تنها مشارکت خود را انکار میکردند.
در پروندههای رواندا علاوه بر قربانیان، همدستان متهم نیز که قبلا محکوم شده و محکومیت خود را طی کرده بودند علیه متهم شهادت دادند.
اما دادستانی سوئد در پرونده حمیدنوری با چالشهای متعددی مواجه بود که در دستگاه قضایی این کشور تجربه نشده بودند از جمله اینکه در مورد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، هیج سابقه قضایی وجود نداشت و نهادهای حقوق بشر سازمان ملل حتی یک بار در این زمینه تحقیق نکرده بودند، حمید نوری کل کشتار را انکار میکرد و اثبات مشارکت او بر اساس شهادت خانوادههای قربانیان و زندانیان سابق، بدون امکان تحقیق واقعی در ایران، محدودیت ایجاد میکرد.
عنوان چهار موضوع اصلی که دادستان لیندهوف کارلسون در جلسات ۸۷ و ۸۸ دادگاه (۲۶ و ۲۸ آوریل ۲۰۲۲) در اظهارات پایانی خود بیان نمود عبارت بودند از:
۱) آیا کشتار ۶۷ رخ داده؟
۲) آیا اعدام جانباختگان نام برده در لیستهای "آ" (۱۱۰ زندانی مجاهد) و "سی" (۲۶ زندانی مارکسیست) ثابت شده؟
۳) آیا مشارکت حمید نوری در اعدامها ثابت شده؟
۴) تحلیل حقوقی افعال مجرمانه حمید نوری (قتل عمد و شکنجه) و اثبات عناوین کیفری کیفرخواست (جنایت جنگی فاحش و قتل عمد).
دادستان در بخش اول برای اثبات وقوع کشتار ۶۷، علاوه بر جمعبندی شهادت ۱۲ شاکی که بستگان جانباختگان هستند به اسناد زیر استناد کرد: فتوای آقای خمینی، نامههای اعتراضی آقای منتظری به آقای خمینی، فایل صوتی دیدار آقای منتظری با اعضای هیئت مرگ تهران، یک نقل قول از رئیسجمهور وقت آقای خامنهای در آذر ۱۳۶۷، یک تحلیل حقوقی که پس از برگزاری ایران تریبونال (۲۰۱۲) در سال ۲۰۱۳ در یک سایت اینترنتی اکنون غیر فعال در ایران منتشر شده بود، یک گفتگوی مطبوعاتی با سخنگوی شورای عالی قضایی در شهریور ۱۳۶۷، یک اظهارنظر امام جمعه تهران احمد خاتمی در سال ۲۰۱۶ و یک فایل صوتی از پاسخ ابراهیم رئیسی به سوال خبرنگار الجزیره در سال ۲۰۱۴ که وکیل سازمان مجاهدین در جلسه ۷۰ به دادگاه ارائه کرد.
از نظر نگارنده گرچه مجموعه شواهد و مدارک گرچه برای اثبات کشتار ۶۷ کافی بودند، اما استناد به اظهارات سران حکومتی که پس از انتشار فایل صوتی دیدار آقای منتظری با هیئت مرگ تهران منتشر شدند، حتی صریحتر و قویتر از اسنادی مثل فتوای آقای خمینی، صحت وقوع اعدامها را تایید و انکار آن ناممکن کردند.
اهمیت چنین اسنادی را میتوان در تغییر موضع حمید نوری در دادگاه هم مشاهده کرد. او که پیش از ارائه سند مصاحبه ابراهیم رئیسی، حکم آقای خمینی را یک "کاغذ ساختگی" میخواند (جلسه ۴۳)، پس از مواجهه گفت: "من این برگه، این نامه رو نه تاییدش میکنم نه ردش میکنم" (جلسه ۷۰).
در بخش دوم، دادستان سعی کرد اعدام زندانیانی را در زندان گوهردشت ثابت کند که نامشان در دو لیست "آ" (۱۱۰ مجاهد) و "سی" (۲۶ مارکسیست) آمده بودند، با استناد به لیست اسامی اعدامشدگان که قبلا افراد و سازمانهای مختلف منتشر کرده بودند و همچنین استناد به شهادت شاکیان و شاهدان که یا بستگان اعدامشدگان بودند یا همبند آنها.
بجز یک مورد (حمزه بروجردی شلالوند) که مشخص شد در اوین اعدام شده، نتیجهگیری دادستان این بود که اسامی هر دو لیست در زندان گوهردشت اعدام شدهاند، هر چند که منابع اثباتی برای برخی بیشتر و برای برخی کمتر بوده است.
در بخش سوم که به نظر نگارنده محوریترین رکن اثبات مشارکت حمید نوری در اعدامهای زندان گوهردشت بود، دادستان سعی نمود بیپایه یا بیاثر بودن ایرادات وکلای مدافع حمید نوری به شهادت شاکیان و شاهدان را ثابت کند.
از ۳۴ شاکی و ۲۶ شاهدی که شهادت دادند، وکلای مدافع بجز چند شاکی که از بستگان جانباختگان بودند، به بخشهایی از شهادت همگی آنان ایراد گرفتند تا شهادت یا خود شاهد را زیر سوال ببرند.
برخی از این ایرادات مربوط به تناقض بین گفتههای افراد در دادگاه و در بازجویی پلیس بود. برخی هم مربوط بود به تناقض بین گفتههای فرد در دادگاه یا در بازجویی با گفتههایی که قبلا مکتوب یا شفاهی مستند کرده بود. برخی دیگر تناقض در گفتههای خود فرد یا تناقض آن با گفتههای دیگران در دادگاه بود.
دادستان اما در آخرین فرصتی که برای مقابله با مجموعه بزرگ چنین ایراداتی داشت، تنها یک مورد مشخص را به چالش کشید و آن ایرادی بود که وکلای مدافع به شهادت ظاهراً متناقض شاکیان درباره روزهای اول اعدامها گرفته بودند.
چند شاکی که در روزهای اول اعدامها به راهروی مرگ برده شده بودند گفته بودند زندانیان محکوم به اعدام را به حسینیه میبردند اما شاکیان دیگری گفته بودند که در روزهای اول، اعدامها نه در حسینیه بلکه در سولههای بیرون ساختمان زندان انجام گرفته بودند.
دادستان بدرستی متذکر شد که بردن زندانیان محکوم به اعدام بطرف حسینیه در روزهای اول میتوانسته به این دلیل باشد که آنها را طبق روال معمول ابتدا برای "آمادهسازی" به سلولهای مجاور حسینیه میبردند و از آنجا به سولهها انتقال میدادند.
از آنجا که تایید هویت متهم از سوی شاهدان یکی از ارکان مهم تحقیقات کیفری عادلانه در کشورهای دموکراتیک است، دادستان و پلیس تا شناسایی مکفی، هویت متهم را محفوظ نگاه میدارند و مطلعان را نیز از انتشار چنین اطلاعاتی منع میکنند.
در پرونده حمید نوری اما از روز چهارم دستگیری، شاکیان و سپس رسانهها، عکس، اسم واقعی، اسم مستعار و جزئیات جرایم او را در سطح وسیعی منتشر کردند. این رویکرد نگران کننده، همانطور که پیشبینی میشد، در طول دادگاه ابزار وکلای مدافع شد برای زیر سوال بردن استنادپذیری شناسایی حمید نوری توسط شاکیان و شاهدان.
دادستان در اظهارات پایانی خود در این باره گفت از نظر او انتشار عکسهای حمید نوری تاثیری در چهرهشناسی او نداشته، چرا که شاکیان و شاهدان پیش از اعدامها هم حمید نوری را دیده بودند.
دادستان به پرونده معروف به "کوسکا" اشاره کرد، مربوط به یک مامور پلیس صرب در کوزوو. این مامور که در سال ۱۹۹۹ عضو یک گردان شبهنظامی شده بود، در سال ۲۰۱۲ برای شرکت در حمله مرگبار به روستای آلبانیایی کوسکا در کوزوو، ابتدا در دادگاهی در استکهلم به حبس ابد محکوم اما در مرحله تجدیدنظر تبرئه و آزاد شد.
یکی از علل مهم تبرئه او این بود که شاکیان و شاهدان پیش از چهرهشناسی، عکسی را که از او و دیگر اعضای گردان شبهنظامیاش منتشر شده بود دیده بودند. دادستان اما به دادگاه گفت که از نظر او پرونده کوسکا با پرونده حمید نوری متفاوت است چرا که شاهدان و شاکیان آن پرونده، متهم را تا روز حمله به روستایشان ندیده بودند و عکسی را هم که پیش از چهرهشناسی دیده بودند، چون متهم لباس نظامی به تن داشته عکسی "خنثی" نبوده است.
یکی دیگر از موضوعاتی که بارها وکلای مدافع در طول دادگاه زیر سوال بردند و دادستان در اظهارات پایانی خود بصورت کلی به آن پرداخت، موضوع چشمبند بود. دادستان پس از اذعان به اینکه اکثریت مطلق مشاهدات شاکیان و شاهدان از زیر چشم بند بوده است تاکید کرد که زندانیان معمولا راه دیدن از زیر چشمبند را یاد میگیرند.
دادستان یا وکلای مشاور شاکیان برای اثبات امکان دیدن از پشت چشمبند تدارکی ندیده بودند، اما در جلسه ۳۶ دادگاه، یکی از شاکیان (محمد زند) چشمبندی را با خود به دادگاه آورد و به قضات نشان داد که با وجود چشمبند میتواند بخوبی حرکات آنها را توصیف کند. در جلسه ۷۸ دادگاه نیز یکی از شاهدان (محمود خلیلی) از دادگاه خواست چشمبند نخنمایی را که از زندان با خود آورده به عنوان ادله اثبات بپذیرد.
در بخش چهارم دادستان به مشارکت حمید نوری در قتل عمد هر دو گروه زندانیان مجاهد و مارکسیست پرداخت. اولین تاکید دادستان بر وظایف مهمی بود که حمید نوری برای اجرای فتوای آقای خمینی و اعدام زندانیان به عهده داشت.
تاکید دوم بر این بود که او این وظایف را نه از سر ترس یا اجبار بلکه با میل و اراده شخصی انجام داده است.
تاکید سوم بر این بود که اگر عملکرد هیئت مرگ را معادل یک دادگاه بدانیم، که به هیچ ترتیبی عادلانه نبوده است، احکام اعدام آن نیز نمیتواند قانونی محسوب شود.
دادستان همچنین به "تعداد بسیاری از شهود" اشاره کرد که گفته بودند عملکرد هیئت مرگ "طبق نظام ایران هم قانونی نبوده است."
هر چند که با این نتیجهگیری هم اعدامها همچنان نقض قوانین بینالمللی محسوب میشوند، اما بنظر نگارنده با حقیقت تاریخی کشتار ۶۷ منطبق نیست. یک بررسی دقیق از بستر قضایی اعدامها (از جمله عملکرد دادگاههای انقلاب و هیئتهای قضایی دیگری که تا فوت آقای خمینی به دستور او چندین بار تشکیل شده بودند و جرایم "محاربه" و "ارتداد" که حکم اعدام بر اساس آنها صادر میشد) و هزاران اعدام سیاسی دیگر در دهه ۶۰- بویژه موج اعدامهای دستهجمعی تابستان و پائیز سال ۱۳۶۰ - مشخص میکند که ابزار جمهوری اسلامی برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، همان قانون حاکم بر همه اعدامهای سیاسی دهه ۶۰ بوده است.
دادستان سپس به اتهامات حمید نوری مبنی بر قتل عمد و شکنجه به عنوان جنایت جنگی پرداخت که در قانون سوئد به آن "نقض مجرمانه قوانین بینالمللی" گفته میشود.
اتهام جنایت جنگی که تنها زندانیان جانباخته و بازمانده مجاهد را در برمیگیرد در کیفرخواست در دو شِق طرح شده بود، یکی در رابطه با یک جنگ بینالمللی (ایران و عراق) و دیگری در رابطه با یک جنگ داخلی (فروغ جاویدان).
در شِق اول، دادستان، عملیات فروغ جاویدان (۳ تا ۶ مرداد ۱۳۶۷) را بخشی از جنگ بینالمللی ایران و عراق دانست، بر اساس ضابطهای که به آن "کنترل کلی" میگویند و با استناد به اینکه فتوای ششم مرداد آقای خمینی برای اعدام زندانیان "سر موضع" مجاهد، بلافاصله بعد از این عملیات صادر شد.
محکومیت حمید نوری بر اساس هر یک از این دو شِق، در مجازات او هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند. از این رو بنظر میآید طرح همزمان هر دو شِق در کیفرخواست یک جدل حقوقی است که اخیراً درباره عدم صلاحیت دادگاههای سوئد برای رسیدگی به جرایم جنگی در جنگهای داخلی کشورها مطرح شده است.
این جدل حقوقی را دو شاهد متخصص در جلسه ۸۲ دادگاه حمید نوری نیز مطرح کردند. به اعتقاد شاهد متخصص اُووه برینگ، دادگاههای سوئد صلاحیت رسیدگی به جنایات مربوط به جنگهای داخلی را که پیش از سال ۲۰۱۰ اتفاق افتادهاند ندارند اما به اعتقاد شاهد متخصص مارک کلانبری، سوئد از سال ۱۹۸۷ به بعد دارای این صلاحیت بوده است.
دادستان در اظهارات پایانی خود بار دیگر از هر دو شِق دفاع کرد.
قاضی توماس ساندر، رئیس هیئت قضات دادگاه حمید نوری، قبلا در دو پرونده مربوط به روآندا (۲۰۱۳ و ۲۰۱۷) طبق نظر مارک کلانبری عمل کرده و برای متهمان به جنایت جنگی در جنگ داخلی بین "جبهه ملی روآندا" و نیروهای نظامی حکم محکومیت داده است. چنانچه قاضی ساندر در پرونده حمید نوری هم طبق همین رویه عمل کند، بعید نیست حکم او نیز بر اساس شِق جنگ داخلی صادر شود.
در خاتمه همانطور که پیشبینی میشد دادستان از دادگاه درخواست کرد که برای حمید نوری حکم حبس ابد صادر کند.
قانون کیفری سوئد برای "نقض مجرمانه قوانین بینالمللی (جنایت جنگی)" از نوع "فاحش"، حداکثر ۱۰ سال زندان یا حبس ابد (بخش ۲۲، ماده ۶، پاراگراف ۲، نسخه پیش از اول ژوئیه ۱۹۹۵) و برای "قتل عمد" مجازات ۱۰ سال زندان یا حبس ابد (بخش ۳، ماده ۱، نسخه پیش از اول ژوئیه ۲۰۰۹) در نظر گرفته است.
بیشتر بخوانید: