مهدی نصیری و حمید رسایی در سفر حج
علی اشرف فتحی: بهار یازده سال پیش و در آخرین روزهای دورهای که اصلاحطلبان دوم خردادی آن را «بهار مطبوعات ایران» نام نهاده بودند، من و دوستان طلبهام نشریهای داخلی در مدرسه علمیه خودمان منتشر میکردیم که نامش «عرصه» بود. هنوز مدت کوتاهی تا آنچه که میرحسین موسوی آن را «توقیف فلهای مطبوعات» نامید مانده بود. آن روزها دغدغه من و دوستانم و آرمانهای من مشابه آرمانها و دغدغههای کسانی بود که امروزه در طیف اصولگرای منتقد دولت قرار گرفتهاند. در پیششماره دوم این نشریه (که در نخستین جشنواره مطبوعات مدارس حوزه علمیه قم در بهار ۸۳ از آن به عنوان نشریه برگزیده تجلیل شد و لوح تقدیری از سوی مدیران وقت حوزه به مرتضی ابطحی سردبیر آن اعطا شد)، با مهدی نصیری درباره چالشهایی که مدیریت مهاجرانی بر وزارت ارشاد بر آرمانهای ما تحمیل کرده بود به گفتگو نشستیم. روزهای سختی برای من و دوستانم بود. مهاجرانی در سال ۷۸ در سایه حمایت بیدریغ خاتمی از دو بحران مهم استیضاح در بهار ۷۸ و تحصن قم در بهمن ۷۸ گذر کرده بود و مطبوعات اصلاحطلب نیز رونق روزافزونی یافته بودند.
همه این مسایل به ما انگیزه مضاعف داد تا به خانه مهدی نصیری برویم و از این چهره ارشد مطبوعاتی و فکری حزباللهیها درباره این شرایط فرهنگی بپرسیم. مهدی نصیری آن روزها پس از آنکه در اواخر سال ۷۳ روزنامه کیهان را به حسین شریعتمداری تحویل داد، تجربه موفق نشریه «صبح» را پشت سر گذاشته بود که بیاغراق میتوان آن را قویترین و حرفهایترین کار مطبوعاتی تاریخ جریان حزبالله به شمار آورد. او در روزهایی که با ما به گفتگو نشست دوران انزوا و تأمل خویش را آغاز کرده بود تا کتاب «اسلام وتجدد» را خلق کند. رگههایی از اندیشههای کنونی او در سرتاسر این مصاحبه موج میزند. نصیری پس از آنکه مدتی در برخی نهادهای حکومتی در داخل و خارج کشور فعالیت کمحاشیه و خاموش داشت، از چندی پیش به انتشار نشریه «سمات» روی آورده و اندیشههای خود را که تا حدودی به تفکر اخباری و مکتب تفکیک تنه میزند با جوهره ضد مدرنیتهاش پی گرفته است. اکنون گفتگوی خود را که همراه با دوست طلبهام حجةالاسلام علی حیدری در اردیبهشت سال ۷۹ با نصیری انجام دادهام تقدیم میکنم. گفتگویی که به شناخت رگههای فکری برخی جریانهای مؤثر کنونی کمک میکند و گویای اندیشه یک تئوریسین مهم و خالص جریان حزبالله است.
سرویس سیاسی عرصه: مهدی نصیری نامی آشنا در عرصه مطبوعات متعهد و ارزشی و اصیل کشور است. او که در عنفوان جوانی به مدیر مسؤولی یکی از قدیمیترین روزنامههای کشور(کیهان) منصوب شده بود، پس از چند سال کار مفید و مؤثر اقدام به راه اندازی نشریه صبح نمود. «صبح» اگر چه در شش سال گذشته به علت مشکلات متعدد، زمان انتشار خود را به دو هفته نامه یا ماهنامه تغییر داده، اما قرار است به زودی به عنوان روزنامه منتشر شود. تحلیلهای ژرف و دقیق فرهنگی و سیاسی، افشاگریها و اخبار دست اول صبح بر ارزش نشریه افزوده است. نصیری که دارای تحصیلات خارج فقه و اصول میباشد، در این مصاحبه صریح و صمیمی از علل مشکلات کنونی در عرصه فرهنگی کشور میگوید و نگاهی ریشهای به مسأله میافکند. او دشمنشناسی، غربشناسی و زمانشناسی و بازگشت به جامعیت دین(بر مبنای کتاب و سنت) را راهکار اصلی حل وضع کنونی میداند. او در عین حال که مهاجرانی امروز را مهاجرانی چند سال بعد نمیداند، از عملکرد وزرای سابق ارشاد نیز گلهمند است.
عرصه: حضرتعالی که یک منتقد فرهنگی هستید ریشه معضلات فرهنگی را در کجا میبینید؟ با توجه به اینکه عدهای ریشه معضلات را در مطبوعات میبینند، که البته نگاه سطحینگرانهای است، عدهای نیز در شخص وزیر ارشاد و یا بالاتر از وزیر و عدهای نیز ریشه را در بیتوجهی مسؤولین(به خصوص در دهه دوم انقلاب) به فرهنگ میبینند. نظر شما چیست؟
نصیری: بسم الله الرحمن الرحیم. من برای توضیح مقصود خود در این زمینه به عنوان مثال اشارهای به یک نوع لایهبندی که از طرف جامعهشناسان ارائه شده(جدای از درستی یا نادرستی آن) میکنم. گفته میشود که جامعه از سه لایه تمدن، فرهنگ و تفکر تشکیل میشود که لایه رویی تمدن، لایه وسط فرهنگ و لایه زیرین تفکر است. معضلات و نابسامانیهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ممکن است در هر یک از لایهها و یا در هر سه لایه رخ دهد که ما در هر سه لایه با معضل مواجه هستیم. نکته مهم این است که مشکل عمده ما مربوط به کدام لایه است؟ لایه تمدن به رفتارها و کردارهای مردم در عرصههای گوناگون مربوط است. لایه فرهنگ به ارزشها، بایدها و نبایدهای فرهنگی و اعتقادی و دینی مربوط است و لایه تفکر به کلاننگریهای یک جامعه(راجع به آدم، عالم، آغاز و انجام هستی و فلسفه خلقت و زندگی و…) مربوط میباشد. در جامعه ما در هر سه لایه اتفاقاتی رخ داده، معضلات و کجیهایی بروز کرده که به نظر بنده بعد مخاطره آمیز قضیه ناشی از اتفاقاتی است که در لایه تفکر افتاده و متأسفانه کمتر به این موضوع توجه میشود. ما عمدتا متوجه ناراستیها و کجیهایی هستیم که در لایه تمدن یا فرهنگ میبینیم، اما کمتر با افرادی از مسؤولین و نیروهای فرهنگی برمیخوریم که به شکافها و گسستهایی که در لایه تفکر و بنیانهای فکری جامعه رخ داده توجه کنند و به نظر من تا رسیدن به این توجه، نمیتوان برای حل مشکلات اقدامات ماندگار انجام داد و عمدتا اقدامات ما مقطعی و تسکینی خواهد بود. حتی بعضا با عدم توجه به این اشکال اساسی فعالیتها و اقدامات ما اثر عکس خواهد داد.
خواجه پندارد که طاعت میکند لیک او از معصیت جان میکند
و اگر بخواهیم با روایتی این مسأله را توضیح دهیم باید به فرمایش رسول اکرم(ص) به یاران خود درباره آینده مسلمین اشاره کرد که فرمودند: «روزی خواهد آمد که شما امر به معروف و نهی از منکر را ترک میکنید.» اصحاب تعجب کردند و گفتند:«آیا واقعا این امر اتفاق خواهد افتاد؟!» حضرت فرمودند:«بله و بدتر از این رخ خواهد داد. و آن اینکه امر به منکر و نهی از معروف میکنید.» باز اصحاب با تعجب پرسیدند:«آیا این امر اتفاق خواهد افتاد؟» حضرت فرمودند:«بله! و بدتر از اتفاق خواهد افتاد که شما منکر را معروف و معروف را منکر خواهید پنداشت.» وقتی جامعهای امر به معروف و نهی از منکر را ترک میکند، در واقع در سطح رفتارها و معاشرتهایش اتفاق بدی افتاده است و زمانی که در جامعهای امر به منکر و نهی از معروف باشد در سطح فرهنگیاش اتفاقات اتفاقات سوئی رخ داده و به عکس تقاضای الهی عمل میکنند. اما وقتی جامعهای معروف را منکر و منکر را معروف بپندارد، ممکن است به نیت الهی معروفی انجام دهد که در واقع منکر است و یا به عکس، و این حاکی از آن است که در بنیانهای فکری و کلاننگریهای جامعه اتفاق سوئی رخ داده است. ما در واقع با چنین مسألهای در جامعه مواجه هستیم و اگر کار را از ریشه و بن درست نکنیم، عملمان ناقص خواهد بود. البته اصلاح لایه زیرین، کار مشکل و خطیری خواهد بود. یکی به این علت که با رسیدن به لایه زیرین،بسیاری از مشهورات و مسلمات فکری ما زیر سؤال خواهد رفت. مشهورات و مسلماتی که حتی در میان مؤمنین و متشرعین بعضا رواج دارد، تا چه برسد به مشهورات روشنفکران و افراد دور از دین. باید این مشهورات نقادی و منقح شود و از امتزاجهایی که مربوط به دین نیست، عاری شود. باید تعریفمان از خیلی واژهها و عناوین تغییر کند و به تعریف جدیدی برسیم و این تعاریف جدید ممکن است با تعاریفی که بسیاری از بزرگان فکری مورد احترام ما ارائه دادهاند تافوت داشته باشد. امروز ما واقعا فاقد یک منظومه فکری جامع فضیلتها و ارزشهای دینی و مانع ضد ارزشها هستیم. اگرچه اجزای مهمی از این منظومه را داریم، اما آنها هم دچار امتزاج و التقاط و کاستی شده است و ما برای رسیدن به این منظومه فکری به دو کار محتاجیم تا با اتکای به آن، انقلاب را پیش ببریم و اگر به این منظومه نرسیم مشکل ما در آینده بسیار جدی خواهد بود. اول آنکه باید دشمنشناس، زمانشناس و غربشناس باشیم. البته این سه به یک جا معطوف است. انقلاب اسلامی ما در دنیایی عرض اندام کرده تمدن غرب بر آن مسلط است. تمدنی که سیطره و غلبه خود را بر همه جوامع بشری گسترانده است. این انقلاب با دشمن غداری به نام غرب مواجه است. غرب با جوهر مادی و انقلاب با جوهر الهی، که طبیعتا این دو در ستیز با یکدیگرند. در روایات به ما گفته شده که زمانشناس باشیم. ما باید مؤلفههای خاص هر زمان را بشناسیم. در بحث زمانشناسی نیز چون مؤلفه اصلی زمان، تمدن غرب است پس امروز غربشناسی لازمه زمانشناسی است. مسأله دوم این است که ما از جامعیت و تمامیت دین فاصله گرفتهایم. دینی که بر اساس معارف، احکام و دستورات منطبق بر کتاب و سنت باشد. دینی که ثقلین به ما میدهد. منظومهای که امروز در دست ماست، در مواردی فاقد خلوص است. مثلا عدهای باور ندارند که ما باید بنای اعتقادی خود را از کتاب و سنت بگیریم، بلکه معتقد به ضمیمهکردن چیزهای دیگرند. برخی نیز معتقدند که این بنای فکری اساسا نقلی و وحیانی نمیتواند باشد، بلکه عقلی است و میتوان از قرآن و سنت تنها به عنوان شاهد بهره گرفت. بسیاری از ما عقیده داریم که انبیا صرفا برای ساماندهی آخرت مطلوب برای انسان مبعوث شدهاند، اما سامان دادن به دنیا به خود بشر واگذار شده است و این آموزه به نظر بنده نحوی از سکولاریسم است. اگرچه قائلین این نظر معتقد به جدایی دین از سیاست نیستند اما با واگذار کردن عرصههایی از زندگی بشر به عقل مستقل بشری به نوعی در دام سکولاریسم خواهند افتاد و به همین خاطر تن به التقاط میدهیم و سراغ شیوهها و ظروف و مدلهای دیگران میرویم. ما غالبا بخشی از دین را میبینیم. مثلا ما به فقه اصغر میپردازیم و از فقه اکبر غافلیم. فقه اصغر همین فقهی است که در حوزه تدریس میشود و بسیار مهم و لازم است، اما همه دین این فقه رایج نیست و تفقه در دین، فراتر از مسأله واحبات و محرمات است. دین علاوه بر احکام در موضوعات و شیوهها و روشها و ابزارها هم حرف و راهکار خاص خود را دارد. مستحبات و مکروهات دین هم مهم است، خصوصا در جایی که ما درصدد نظامسازی و جامعهسازی هستیم. در مقوله فردی نمیتوان در مورد مستحبات و مکروهات سختگیری کرد، اما آیا وقتی درصدد الگوسازی هستیم، میتوانیم به مستحبات و مکروهات بیاعتنا باشیم؟ پس اگر این دو کار را انجام دهیم یعنی دشمنشناس و غربشناس باشیم و به جامعیت دین بازگردیم و بدانیم که خدا و رسولش و ائمه (ع) از ما چه میخواهند بدون اینکه احساس نیاز به دیگران کنیم و مبانی اعتقادی خود را به مسایل خارج از دین مرتبط کنیم، در این صورت است که میتوانیم از اوضاع آشفته جهان کنونی تا حدود زیادی جان سالم به در ببریم و نهضت اسلامی و ضد استکباری را تداوم بخشیم.
عرصه: با توجه به اینکه گفتید مهمترین معضل، ناشی از لایه تفکر است و با عنایت به دو راهکاری که ارائه دادید، نقش حوزویان را در دشمنشناسی و بازگشت به جامعیت دین چگونه میبینید؟
نصیری: در واقع همه این نقش به عهده حوزه است. تنها مرجعی که میتواند از عهده این دو کار برآید حوزه است و غیر حوزه اگر بخواهد مستقلا اینکار را شروع کند، از عهده اینکار بر نمیآید. اساسا اینکار از دانشگاه و نظام تعلیم و تربیت جدید ساخته نیست. چرا که این نظام، معلول فکری است که از دل غرب بیرون آمده و در تضاد با اسلام است، نه اینکه دانشجویان ما یا اساتید ما در تضاد با اسلامند بلکه بنیانهای فکری نظام آموزشی ما زاییده تفکر الحادی غرب است. اما حوزه هم باید در برخی مشهورات و مسلمات خود تجدید نظر کند و این تجدید نظر دقیقا باید براساس کتاب و سنت باشد.
عرصه: میتوانید برای گفته خود مثالی بیاورید؟
نصیری: مثلا فرض کنید که ما چه تعبیری از عقل داریم؟ باید به وحدت نظر و مبنای ثابتی در مورد عقل برسیم. حتی تعریف رایج از علم، عالم، علوم نافع و غیرنافع، اولویتبندی علم، منبع علم، مأخذ علم و… به نظر بنده قابل نقد است. به عنوان مثال بحث قرائتهای گوناگون از دین که توسط مطبوعات و جریانهای روشنفکری مطرح میشود، بدین معنا که هرکس میتواند قرائتی از دین داشته باشد و این برداشتها ممکن است متعارض هم باشد. ما اگر به اتکا به کتاب و سنت به میدان بیاییم به خوبی میتوانیم پاسخ این شبهات را بدهیم، اما اگر بخواهیم با آمیختهای از کتاب، سنت، فلسفه، عرفان و کلام جدید به سراغ این شبهات برویم، علیرغم آنکه میدانیم بحث قرائتهای جدید سر از الحاد در میآورد، دیگر نمیتوانیم قضیه را فیصله بدهیم. ما وقتی مبانی معرفتشناسی فلسفی را پذیرفتیم بالاخره باید به برداشتهای گوناگون صحه بگذاریم. فیلسوفی به اصالةالماهیة معتقد است و دیگری به اصالةالوجود معتقد است و هر یک هم نظر دیگری را کاملا و شدیدا تخطئه میکند و نظر مخالف را علیل و واهی میبیند؛ اما با این حال علیرغم آنکه بالاخره یکی از این دو نظر درست است و یا آنکه هر دو ممکن است غلط باشد، ما هریک از ایندو را عالم، حکیم و بزرگ میدانیم. خب این در واقع در متن خود همان رسمیت بخشیدن به نسبیت معرفت و قرائتهای گوناگون از حقیقت است. یا مثلا گروهی قائل به معاد جسمانیاند و در عین حال عالم و جلیلالقدر و بزرگوارند و گروهی نیز قائل به معاد روحانیاند که آنها هم متفکر و بزرگ و جلیلالقدرند و ما همه آنها را میپذیریم! وقتی این مبانی در زاویه معرفتشناسی ما باز شد، کسانیکه تقید و تعهد کافی ندارند این مسأله را به دین هم سرایت میدهند و جسارت آنرا هم دارند که به نتایج الحادی مبانی خود ملتزم شوند.
عرصه: آیا اینکه میگویید باید تعریف جدیدی از مبانی اعتقادی و ارزشی خود ارائه دهیم، خود از همان مقوله قرائتهای جدید نیست؟
نصیری: نه! این قرائت جدید نیست بلکه بازگشت به مبانی اصیل دینی است. نه اینکه قرائتی در کنار دیگر قرائتها داشته باشیم. قرآن و سنت به خودی خود گویا هستند و صامت و گنگ نیستند که ما بخواهیم قرائت خود را بر آن تحمیل کنیم.
عرصه: کسانیکه مسأله قرائتهای جدید و برداشتهای گوناگون را مطرح میکنند، عمدتا فاقد تخصص و توان هستند و این مسأله را برای شبهه افکنی و تشکیک مطرح میکنند. آیا باز هم میتوان گفت که برداشت جدید دارند؟
نصیری: قطعا آنها اهدافی دارند اما خیلی اوقات شبهات از طریق خلل و گسستهایی که در مبانی ما ایجاد شده، منفذ برای ورود و طرح پیدا میکنند که شما باید آن شکافها را اصلاح کنید. بالاخره انگیزه القا کنندگان شبهه یک مسأله است و اینکه باید به آنها پاسخ گفته شود، مسأله دیگری است. صرف اینکه بگوییم آنها وابستهاند(که بعضا درست است و مهم) کافی نیست و بخشی از مسأله است.
عرصه: برگردیم به مسأله معضلات فرهنگی. شما مدیر مسؤول نشریه صبح هستید و عدهای از خوانندگان معتقدند با خواندن «صبح» روحیه ناامیدی نسبت به مسائل فرهنگی و اقتصادی پیدا میکنند. آیا واقعا با توجه به روند فعلی، ناامید هستید؟
نصیری: این مسأله تا حدودی درست است. ما خطری را احساس میکنیم که باید جامعه ما و خصوصا خواص ما متوجه این خطر شوند و چون خطر را فراگیر و بسیار مهلک میبینیم، احساس میکنیم که باید برخی چیزها را غلیظتر مطرح کنیم. ما میخواهیم از طریق ارائه برخی از مطالب که ممکن است از آنها یأس و بدبینی استشمام شود، جامعه و خواص جامعه را بیدار و آگاه کنیم تا آن دو کاری که قبلا عرض کردم، یعنی دشمنشناسی و بازگشت به جامعیت دین صورت گیرد. به نظر ما اینکار فوریت دارد و اگر اینکار انجام نشود، ما به مشکلات وحشتناکی گرفتار خواهیم شد. البته امیدواریم که به این بخش توجه شود. ما احساس میکنیم که زیادی غافلیم و رگ حساسیت بعضیها باید سریعتر به جنبش درآید.
عرصه: در مورد مهاجرانی وزیر ارشاد که نقل هر محفلی است، میخواهیم بدانیم که وزیر ارشاد به طور کلی چه تأثیری در فرهنگ دارد و به عبارتی آیا سیاستمداران بر ساخت فرهنگی جامعه تأثیری دارند؟
نصیری: بنده نقش اینها را برخلاف نقش کنونی کم و اندک میبینم و وضع موجود را عمدتا مولود کلاننگریهای غلط فرهنگی میدانم که بر جامعه و خواص ما حاکم شده است و به عوام هم سرایت میکند. شما وقتی سیاستهای کلی دوران آقایان مهاجرانی، میرسلیم، لاریجانی و خاتمی را با هم مقایسه کنید، در مبانی کلان و اصول کلی فرهنگی تفاوت زیادی نمیبینید الا اینکه آقای مهاجرانی روی دنده لجبازی افتاده و به لحاظ سیاسی دچار مشکلات و غلطهای اساسی شده است. همه این وزرا به تکثر مطبوعاتی اعتقاد داشتند و رشد کمّی مطبوعات را نشانه رشد و تکامل فرهنگی میدانستند. همه این آقایان در مبانی خود پذیرفتهاند که ما در عصر طلایی انفجار اطلاعات هستیم و برای گسترش اطلاعات کف میزنند. گیر ما در اینجاست. همه این آقایان سینما و رسانههای جدید را مهمترین ابزار انتقال تفکر دینی میدانند. اینهاست که وضعیت فرهنگی ما را به اینجا رسانده است. اگر آقای مهاجرانی برود و نیروی حزب اللهی متدینتر از او بیاید (که البته قبلش بوده مثل آقای میرسلیم و لاریجانی که همین ویژگی را داشتهاند) و مبانی هم همین مبانی رایج باشد، همین وضعیت خواهد بود. اگرچه تنشها ممکن است کمتر شود. آقای مهاجرانی امروز، آقای مهاجرانی چند سال پیش نیست. آنموقع ایشان تقیدات بیشتری داشت. او مثل خیلیها سیر نزولی داشته است. ما باید علت این سیر نزولی را در میان نیروهای انقلاب پیدا کنیم که بخش مهمی از آن برمیگردد به اشکال در لایههای زیرین فکری ما.
عرصه: شما با چه مبنایی با تکثر مطبوعات مخالفید؟ آیا تکثر و تنوع را مضر به حال فرهنگ میدانید؟
نصیری: از زوایای گوناگون میتوان پاسخ داد. اولا در معرفت شناسی دینی ما از تکثر و تنوع به این معنا ستایش نشده، حتی مذمت هم شده است. آقای نیل پُستمَن که یکی از متفکرین عمیق آمریکایی است میگوید: بشر زمانی یک کوزه اطلاعات داشت و سیراب بود اما امروز یک اقیانوس اطلاعات دارد ولی احساس تشنگی میکند. یا به عبارتی برای اینکه عدهای را در جهل نگهداریم دو راه هست: یکی اینکه او را از علم و آگاهی محروم کنیم و راه دیگری بدتر از اولی است و طرف را به جهل مرکب گرفتار میکند و آن بمباران اطلاعاتی است که فرد فرصت انتخاب، تحلیل، تأمل، نقد و حلاجی را پیدا نکند. این وضعیت دنیای امروز است. رسانههای جدید مولود نظام سرمایهداریاند. با آمدن ماشینیسم بشر اوقات فراغت پیدا کرد. یعنی فرد پس از چند ساعت کار، چند ساعت بیکار میماند و این مدت باید به گونهای پر شود. طبعا در نظام سرمایهداری، سیاستگذاریها نیز به سود سرمایه خواهد بود. آنها برای رسیدن به سود بیشتر احتیاج دارند که بشر را در غفلت و جهل نگهدارند تا استثمار و استعمار کنند. در واقع متناسب با نیاز غفلت آفرینی، رسانهها و ابزار تبلیغی جدید، مثل سینما که قبلا نبود خلق شد. پس وقتی تکثر به رسانهها بدهیم در دام میافتیم، اما از طرفی هم نمیتوانیم این رسانهها را حذف کنیم، نه به دلیل مطلوبیت ذاتی رسانهها، بلکه به سبب اضطراری که رسانهها و تمدن جدید بر ما تحمیل کردهاند. مثلا دشمن ما از طریق این رسانهها درصدد جنگ روانی با ما است. ما برای مقابله و دفاع از موجودیت خود باید از این ابزار استفاده کنیم و از طرفی هم به آنها تهاجم کنیم. وقتی ما رسانهها را وجه تکاملی رسانههای قدیم و مواهب الهی در دامن بشر جدید دانستیم، به وضع کنونی دچار خواهیم شد. خیلی از این الحاد گوییها، کفر گوییها و توهین به مقدسات در زمان آقای میرسلیم و لاریجانی هم بود اما با مقدار کمتری. ما زمانی میتوانیم از این وضع رها شویم که به تحلیل جدید برسیم. یعنی بدانیم که رسانههای جدید و تکثرگرایی فی حد ذاته مطلوب نیست، بلکه از باب اضطرار به سراغ آنها میرویم. اما در آن تحلیل جدید دیگر تلفات کمتری به خاطر این رسانهها پس میدهیم.
عرصه: به عنوان آخرین سؤال در مورد نقش و رسالت حوزه در وضع کنونی، بفرمایید که آیا حوزه خود کمرنگ و ضعیف عمل میکند یا علل و موانعی بر سر حضور فعال حوزه در عرصه فرهنگی کشور وجود دارد؟
نصیری: ما دچار انفعال فرهنگی و نظری هستیم. حوزه هم دچار همین معضل است و ما تا نتوانیم خود را از این انفعال نجات دهیم، مبتلا به همین وضع خواهیم بود و به نظر من راه گریز از این انفعال، رسیدن به یک منظومه فکری است که بتوانیم با آن برای تمدن غرب معضل درست کنیم و به ارکان این تمدن هجوم ببریم. ما اگر از این انفعال نجات پیدا نکنیم شاید تنها برای یک دهه دیگر انگیزههای انقلابیگری در جامعه داشته باشیم. همین انگیزهها امروز در حال افول است. حوزه ما باید به آن منظومه فکری برسد و راهش همان دو چیزی است که در ابتدا عرض کردم.
عرصه: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
دانلود همه شمارههای نشریه عرصه:
پیششماره اول، پیششماره دوم، شماره اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هشتم، نهم، دهم، یازدهم